دوشنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۹
وقتى از پدر اين شهيد كه هم اكنون در روستاى تن گارم به شغل آهنگرى اشتغال دارد، خواستم ماجراى فرزندش را روايت كند گفت: يك بار با جمعى از بستگان براى نثار فاتحه به سر قبر فرزند شهيدم رفته بوديم، آنجا متوجه شدم سنگ بالاى قبر سوراخ شده و نياز به تعمير و مرمّت دارد. وسايل تعمير را آماده كرديم و سنگ بالاى قبر را برداشتيم و با جسد فرزندم كه درون لحد بود، مواجه شديم...

کرامات شهیدان؛(17)خون تازة معشوق

نوید شاهد
:در چهارم آبان ماه سال 1371 حين مطالعه روزنامه رسالت، خبرى توجهم را جلب كردم. در آن خبر آمده بود پس از 9 سال كه خواسته اند قبر مطهر شهيدى را كه بر اثر مرور زمان آسيب ديده بود، مرمّت و بازسازى كنند در حين بازسازى مشاهده میكنند جسد صحيح و سالم مانده و مانند روزى است كه او را به خاك سپرده اند.
 در روزنامه تاريخ اين حادثه شگفت 19 / 7/ 71 ذكر شده بود. دو ماه پس از اين واقعه به روستاى «تن گارم » برازجان رفتم تا از نزديك در جريان اين حادثه مهم قرار گيرم. نام آن شهيد كه يك نوجوان 16 ساله بسيجى بود، عبدالنبى يحيايى است. او در آخرين اعزام خود در مورخّه 5/ 2/ 1362 به غرب كشور در جمع رزمندگان اسلام حضور مى يابد و در اين منطقه هنگامى كه می خواسته جسد همرزم شهيدش را كه در ارتفاعات غرب به شهادت رسيده بود و در منطقه بين نيروهاى خودى و دشمن قرار داشت به عقب بياورد از ناحيه سر مورد اصابت تركش خمپاره دشمن قرار می گيرد و در مورخّه 8/ 5/ 1362 به شهادت مى رسد.
 وقتى از پدر اين شهيد كه هم اكنون در روستاى تن گارم به شغل آهنگرى اشتغال دارد، خواستم ماجراى فرزندش را روايت كند گفت: يك بار با جمعى از بستگان براى نثار فاتحه به سر قبر فرزند شهيدم رفته بوديم، آنجا متوجه شدم سنگ بالاى قبر سوراخ شده و نياز به تعمير و مرمّت دارد. وسايل تعمير را آماده كرديم و سنگ بالاى قبر را برداشتيم و با جسد فرزندم كه درون لحد بود، مواجه شديم.

کرامات شهیدان؛(17)خون تازة معشوق

 بنّايى كه  براى اين كار آورده بوديم پيشنهاد كرد و گفت: حالا كه سنگ بالاى قبر را برداشته ايم، سنگهاى اطراف و زير لحد را هم عوض و مرتب و آن را تعمير اساسى كنيم. ما هم قبول كرديم. به همين منظور كسى داخل قبر رفت تا جسد شهيد را كه هنوز داخل پلاستيك بود، به بيرون قبر بياورد. يكى از بستگان شهيد وقتى پلاستيك را به كنارى میزند متوجه مى شود صورت شهيد مانند روز اول دفن سالم مانده است. با اين تفاوت كه مقداري خشك شده و آن تازگىِ روز دفن را ندارد، ولى خراشيدگى روى بينى او دقيقاً مانند روز دفن بود. نكته حيرت آور در انتقال جسد شهيد به بيرون قبر اين بود كه وقتى جسد را به بالا مى آورديم، ناگهان مشاهده كرديم از سر او كه به دليل اصابت تركش سوراخ شده بود، قطرات خون تازه به داخل قبر فرو ريخت كه مايه تعجب و شگفتى همه شد.
عموى اين شهيد كه در لحظه تدفين مجدّد شهيد درون قبر بوده است، میگويد: من دست شهيد را كه كاملاً سالم و مثل روز شهادت بود از كنارش برداشته و به روى شكم و سينه او گذاشتم ولى افسوس در آن لحظه به ذهن هيچ يك از ما كه 22 نفر بوديم نرسيد از اين اعجاز و كرامت شهيد تصويربردارى كنيم. وقتى اين خبر به شهرستان برازجان رسيد، امام جمعه، فرماندار و مسؤولين شهر و مردم روستا دسته دسته به زيارت قبر اين شهيد آمدند و مراسم باشكوهى بر سر قبر او برگزار شد.
هم اكنون مردم به مزار اين شهيد كه در ميان اهل روستا به صداقت و پاكى و ايمان اشتهار داشته و در ايام عزادارى سيدالشهداء(ع) در ماه محرم به شعر و هخوانى(نوحه خوانى خاص منطقه) می پرداخت دسته دسته مشرف مى شوند و از روح پاك اين شهيد حاجت می طلبند. قبل و بعد از شهادت اين شهيد پدر و مادر وى خواب هاى جالبى از او ديده اند. پدر شهيد مى گويد يك شب  حضرت زهرا(س) را به خواب ديدم كه به من سجاده نمازى را هديه دادند. مادرش مى گويد: قبل از شهادت فرزندم را در خواب ديدم، دو كبوتر سفيد رنگ در بالاى حياط منزل ما در حال پرواز هستند كه ناگهان به يكى از آنها تيرى اصابت نمود و به داخل حياط ما افتاد.
_____________________________________

پاسدار وظيفه شهيد عبدالنبى يحيائى در سال 1342 در انارستان از توابع دشتستان متولد شد. از نوجوانى به كشاورزى و دامدارى پرداخت و سپس به همراه خانواده به تنگ ارم مهاجرت نمود. مؤذن و نوحه خوان محل بود. براى دفاع از اسلام به جبهه عزيمت كرد. در مرحله بعد كه به عضويت سپاه درآمده بود مجدداً به جبهه رفت و در عمليات والفجر 2 در منطقه حاج عمران عراق به شهادت رسيد و در گلزار شهداى تنگ امر دشتستان به خاك سپرده شد.

راوی: آقای حمیدنژاد
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد اول)، غلامعلی رجائی 1389
نشر: شاهد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده