نگاهی به زندگی نامه شهید علی اکبر رعیت پیشه
نویدشاهد: شهید علی اکبر در تاريخ 1351/04/07 در خانواده ای مؤمن و معتقد به نظام مقدس جمهوری اسلامی، در روستای سنان در بخش شیب کوه از توابع شهرستان فسا متولد شد. پدرش در سپاه به صورت قراردادی آشپزی می کرد و کارگری می نمود. او دوران تحصیلی ابتدايی و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رساند و لحظه ای پدر خود را رها نمی کرد و به ياريش شتافت. بعد از گذشت چند سال به خدمت مقدس سربازی رفت، حدود 7 ماه خدمت سربازی خود را انجام داد و بعد از این مدت، از نظام وظيفه تسویه حساب کرد و وارد ارتش شد و به درجه گروهبانی نائل آمد.
در تاريخ 1374/06/02 در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در مانور بیت المقدس، در حین تیراندازی یک عدد خمپاره انداز 120 م م، داخل لوله گیر کرده و او برای بیرون آوردن آن پس از انجام احتیاطات تأمینی و به ضامن کردن قبضه، لوله را از قنداق جدا کرده و در همین حین گلوله عمل کرده و به ناحیه سرش برخورد و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و با این انتخابش همنشینی با سرور و سردار جوانان اهل بهشت را با اهدا جان خود خرید.
شهید علی اکبر اخلاقی بسیار نیکو و خوب داشت و زبانزد خاص و عام بود. در روستا با بزرگ و کوچک خوشرو و خوشرفتار بود، از ولايت فقيه و رهبر انقلاب پشتیباني مي نمود و همیشه آرزو داشت جان خود را در راه اسلام فدا کند و بالاخره به آرزوی خود رسید.
ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ
* خاطره از زبان پدر شهيد:
علی اکبر چند روزی بود که به مرخصی آمده بود در یکی از همین روزها به پیش من آمد و گفت: من باید بروم، رو به او کردم و گفتم: چه شده؟ تو که می خواستی بیشتر بمانی؟ گفت: دیشب در خواب آقایی سبزپوش و نورانی به بالای سرم آمد و گفت: علی اکبر تو باید بروی دیگر جای ماندن نیست. پدر! من باید بروم دیگر نمی توانم بمانم با این که دلم می خواست مدت بیشتری بماند ولی با او خداحافظی کردم نمی دانم چرا؟ ولی این بار حس می کردم این آخرین دفعه ای است که علی اكبر را می بینم.
علی اکبر رفت بعدها شنیدم به دوستانش گفته بود من حتماً شهید می شوم و 20 روزی از رفتنش می گذشت که به ما خبر دادند در مانور بیت المقدس بر اثر اصابت گلوله خمپاره به ناحيه ي سرش به شهادت رسیده است. چند روزی بعد از شهادتش او را در خواب دیدم که گفت: پدر نگران نباش من جايم خوب است.