فانی در وجود پدر
شناخت برادرم شهید حاج آقا مصطفی(ره) دقیقاً در کنار شناخت حضرت امام (ره) ممکن است. ویژگیهای اخلاقی پدرم، از جمله شجاعت، در ایشان هم وجود داشت و کمال یافته بود. او در مسائل علمی نیز جسارت و شهامت خاصی داشت و مباحثات وی با حضرت امام (ره) و دیگر بزرگان، زبانزد همه بود. حتی در ترکیه صدای مباحثات طلبگی آنها به قدری بالا می گرفت که صاحبخانه نگران می شد و سراغ ایشان می رفت برادرم به هیچ وجه تحت تاثیر عظمت گوینده قرار نمی گرفت و پیوسته حرفش را با شهامت می زد.
او دائم الذکر بود. خود من در نجف شاهد بودم که پیوسته مشغول نماز مستحبی و ذکر بود .اهل ریاضت بود و با آن که از نظر جسمی تنومند بود، هرگز بر زیرانداز نرم نمی نشست و روی تشک نرم نمی خوابید و به جایی تکیه نمی داد .هموراه پای پیاده از نجف به کربلا سفر می کرد و ما شاهد پاهای خونین و زخمهای پای او بودیم.
اهل مزاح و شوخی بود. طوری که خاطرات شوخی های او در ذهن اطرافیان مانده است. عاشق درس و تحصیل و تحقیق بود. در زمینه های مختلف مطالعه می کرد و در علوم گوناگون تبحر داشت. کتابهای بسیاری را نوشت که متاسفانه بخش عمده آنها مفقود شده و فقط همین 28 جلد از او باقی مانده است.
ارادت خاصی نسبت به پدرمان داشت و خود را فانی در وجود او می دید، گویی امام (ره) همه وجود او بود. حکم مراد و مرید را داشتند و رفتارش به گونه ای بود که گویی جز حفظ حضرتشان مقصود و مقصدی ندارد .روشهای مختلفی را به کار می گرفت تا امام (ره) لقمه ای غذا بخورد و پیوسته مراقبت داشت که ایشان بیمار نشوند و اگر هم می شدند، همه دستورات پزشکی را به دقت می نوشت و مراعات می کرد .
در زمینه مبارزات، دنبال امام (ره) حرکت و مسیر فعالیتهای سیاسی ایشان را هموار می کرد. البته او فقط با کسانی که کاملاً به آنها اطمینان داشت همکاری می کرد و اجازه حضور هر کسی را در محضر امام (ره) نمی داد و ارتباطات ایشان را با دیگران با دقت و وسواس خاصی دنبال می کرد.
همگان از شخصیت علمی ممتاز او خبر داشتند. ایشان در قم هم تدریس می کرد و جلسه درسش جلوه خاصی داشت و از شلوغ ترین درسها بود. خود ایشان در زمینه تسلط بر فلسفه شهرت داشت.
پس از دستگیری حضرت امام (ره) ، اخوی به عنوان یک فرد قابل اعتماد، مسیر حرکت امام (ره) را تداوم بخشید و مورد عنایت علما و مراجع و طلبه های قم بود. پس از تبعید حضرت امام (ره) به ترکیه، همین حرکت و محوریت اخوی در قم سبب شد که رژیم از حضور او احساس خطر کند و او را هم به ترکیه تبعید کردند.
یادم هست آن روزها مادرم در کمال ناراحتی و گریه از اخوی می خواستند آرام بگیرد و می گفتند که پدرتان آمادگی و تحملش را دارد، ولی تو جوان هستی .اگر تو را بگیرند، جواب زن و بچه ات را چه بدهیم؟ اخوی در جواب مادر گفتند، ”من می دانم شما اینجا هستید و از زن و بچه من مراقبت می کنید، اما آقا آنجا تنهاست." صحنه خداحافظی برادرم با زن و فرزند و دیگران بسیار سخت و سوزناک بود. هیچ کس نمی دانست او را به کجا می برند و چگونه باید با او تماس گرفت.
پس از مهاجرت حضرت امام (ره) به عراق، مرحوم حاج آقا مصطفی در درسهای علما شرکت داشت و با اشکالاتی که می گرفت و بحثهایی که می کرد، توجه همه طلاب را برانگیخته بود و حوزه علمی نجف، از این طریق با حضرت امام (ره) آشنا شد و طلاب به سوی جلسات درس ایشان سرازیر شدند، رژیم گمان نمی کرد که حضرت امام (ره) در نجف و در کنار دیگر مراجع، چهره درخشانی شوند، در حالی که درس امام(ره)در نجف، از همان آغاز جلوه و درخشش خاصی داشت.
امام (ره) بسیار به برادرم اعتماد و اعتقاد داشتند و در سال 1245 فرمودند، «او در سنی که هست از زمانی که من به سن او بودم، بهتر است.» بدیهی است کسی که بر سر سفره چنین استادی بنشیند و در کنار او رشد کند، با توجه به آشنایی کامل حضرت امام (ره) به ابعاد مختلف علمی و اخلاقی، از ایشان بهره های فراوان خواهد برد.
اخوی در مسائل مربوط به خارج از کشور که افراد مبارز به نجف می آمدند و اکثرا هم منزل ایشان بودند یا رفت وآمد می کردند، فعال بود و دستورات لازم امام (ره) توسط او به خارج منتقل می شد.
حاج آقا مصطفی در دورانی که در ترکیه و نجف بود، برای حفظ جان امام (ره) تلاش بی نظیری کرد و چون مادری فداکار، با وسواس خاصی مراقب حالات ایشان بود، زیرا در آن زمان، امام (ره) بسیار خاموش بودند و رنج م یکشیدند و من بارها در آن زمان از سکوت امام(ره)به یاد سکوت حضرت علی (ع) می افتادم، لذا اخوی با تمام وجود در تلاش برای حفظ جان و روحیه ایشان بود.
اخوی در همان مسجدی که امام(ره)فقه تدریس می کردند، درس اصول فقه می داد و شاید شاگردان او بیشتر از امام(ره)هم بوده است. بسیاری از افراد محترم و علمائی که امروز در کشور حضور دارند و در نجف بوده اند و برخی از مراجع معظم تقلید از دوستان هم مباحثه ای او و برخی از فقهای محترم از شاگردان او در قم یا نجف بوده اند.
آنچه از کتب علمی ایشان می توان استفاده کرد، مخصوصاً بنده درباره تفسیر و حاشیه بر اسفار اظهار نظر می کنم و دیگران درباره فقه و اصول ایشان، همه بر وسعت اطلاعات ایشان معترفند. یکی از مراجع نجف درباره ایشان گفته است، ”من هیچ کس را ندیده ام که تا این اندازه نسبت به مبانی و نوآوریهای خود حضور ذهن داشته باشد که در هیچ موردی از آن عدول نکند و سخنی بر خلاف نظرات دیگر خود ابراز نکند." او می افزاید، ”تفسیر ایشان یک کتاب خاص و ویژه در تفسیر است که سبک خاصی را دنبال م یکند. در هر آی های به بحثهای ادبی، اخلاق ی، فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی و حتی گاهی به بحثهای علوم غریبه می پردازد و استفاده هایی را که هر عالمی می تواند از آیه داشته باشد، مورد نقد و بررسی قرار می دهد. سپس با نگاه های مختلف و از ابعاد گوناگون به تفسیر و معنی کردن آیه می پردازد و به همین جهت در پنج جلدی که از تفسیر ایشان منتشر شده، فقط سوره حمد و 46 آیه از سوره بقره مطرح شده است که تفسیری بسیار عمیق و گسترده است و متاسفانه فرصت نشد تا به آخر برسد."
حضرت امام (ره) هنگام شنیدن خبر شهادت او گفتند، ”مصطفی امید آینده اسلام بود." به نظر م یرسد که چون امام(ره)در آستانه یک انقلاب بزرگ بودند، لازم بود یک بار دیگر درس مقاومت را به ملت شهی دپرور ایران که تا آن زمان جوانان خود را در راه اسلام داده بودند، بیاموزند، از این رو با اقتدار و استحکام در مجالس ترحیم حاضر می شدند. مادرمان نقل می کردند که خدا می داند امام (ره) چه حالی داشته اند و برای از دست رفتن فرزندی که می توانست یاوری برای اسلام باشد، چقدر گریه کرده اند. امام (ره) بسیار عاطفی بودند. من خودم شاهد گریه های ایشان در مقابل تلویزیون و زمانی که شهدا را تشییع می کردند، بوده ام. همچنین هنگامی که ستونهای جوانان به طرف جبهه حرکت می کردند، بسیار متاثر می شدند و می گریستند.
امیدورام قدر و منزلت این شهید بزرگوار و خدماتی که برای علم و جهان اسلام و انقلاب اسلامی انجام داد، هر چه بیشتر مورد توجه و عنایت واقع شود و روحش با روح پاک حضرت امام (ره) و با ائمه اطهار و پیامبر اکرم(ص) همراه باشد.
منبع: شاهد یاران/ یادمان سالروز شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی / شماره 12/ آبان ماه سال 1385