سیره مدیریتی شهید شوشتری چگونه بود؟
شهیدشوشتری بسیار مهربان و دل سوز بود. به اوضاع و احوال نیروهای خود از جنبه های مختلف و به خصوص معیشتی بسیار رسیدگی می کرد. فرمانده ای صبور و با تدبیر بود و اگر هم مسئولیتی به کسی واگذار می کرد حتما می خواست که این مسوولیت را به بهترین وجه انجام دهند.
سرداری بود مدیر و مدبر که رده های مدیریتی را از هدایت گروه های کوچک شروع کرد و تا هدایت لشکرها و قرارگاه ها و مناطق بزرگ پیش رفت.
فرماندهی بود که خانه نشینی را دوست نداشت و برای همین نز پس از جنگ ارمغان آور امنیت در غرب و شرق کشور شد و طالبان را حسابی گوشمالی داد و در حالی که شصت و یک سال سن داشت هرگز احساس خستگی نکرد.
در واقع آن قدر تدبیر و شجاعت و جایگاه والایی داشت که ماموریت استقرار امنیت و وحدت بخشی در شرق کشور و استان سیستان و بلوچستان به ایشان واگذار شد.
مهدی غرویان یکی از همرزمان شهید شوشتری چنین روایت می کند: «پس از عملیات ناموفق والفجر مقدماتی در سال 1361 اغلب نیروهاییی که بازگشتند، آماده ترخیص و عزیمت به شهر خود بودند. این افراد روحیه خراب و سرووضع نامناسبی داشتند. به پیشنهاد فرماندهان برادر شوشتری به عنوان فرمانده به معاونت تدارکات و پشتیبانی دستور داد که برای آنها کفش تهیه شود تا با ظاهری زننده نزد خانواده هایشان بازنگردند.
مسوول تدارکات تیپ گفته بود: ان بسیجی ها که دارند می روند پشت جبهه و برای ما نیرو نمی شوند، معلوم هم نیست که دوباره اعزام بگیرند و برگردند پس اسراف است که بهشان کفش بدهیم.
تا کلمه اسراف به گوش برادر شوشتری خورد، رفت و گوشی تلفن قورباغه ای را برداشت تا با مسوول تدارکات تماس بگیرد. عصبانیت او را تا این اندازه کمتر به یاد دارم. تصور این است که احساس می کرد به بچه بسیجی ها بسیار بی احترامی شده!
خط که وصل شد، داد زد: «برادر عزیز من» این چه حرفی است که شما گفته ای؟ هیچ می دانی که اگر توی ایستگاه راه آهن و مسیر، یک منافق یا یک آدم بددل، سروضع این بچه ها را ببیند، پیش خودش چه فکری می کند؟!
لااقلش این است که به حساب جمهوری اسلامی می گذارد.
آخر گفت: «حالا کهم این طور شد، نه تنها باید کفش و کتابی به انها بدهی، بلکه لباس برای تک به تکشان یک دست جور کنی و با عزت به آنها تحویل می دهی. می خواهم نونوار به پشت جبهه برگردند.»
سردار مجتبی غفوری پور، یکی از همرزمان شهید شوشتری می گوید: «پختگی در مدیریت یکی دیگر از ویژگی های زبان زد شهید شوشتری بود.»
شهید شوشتری شبانه روز برای ایجاد امنیت و اتحاد مردم این استان کار می کرد بدون آنکه توجهی به خودش داشته باشد و حتی ارزشی برای استراحت قائل نبود. روحیه ی خدمت گزاری در وجود سردار شوشتری اگر نبود، هیچ چیزی او را از شهر و دیارش برای خدمت به سیستان و بلوچستان نمی کشاند.
سردار شوشتری همواره به مردم لبخند می زد و به آنها گل هدیه می داد، برای همه حتی کودکان خردسال وقت می گذاشت و همانند پدری حرفهایشان را گوش می داد.
سرداران شهید شوشتری و محمدزاده هواره در راستای
آرمان های امام (ره) و خط ولایت عمل می کردند و در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز از
هیچ تلاشی برای دفاع از مرز و بوم دریغ نکردند.
منبع: سردار وحدت/ زندگی و خاطرات شهیدنورعلی شوشتری/ علیرضا غلامی/1395