غریبانه های شهدای آزاده (12)؛ برادران همه برگشتند چرا به خانه نمی آیی؟
چهارشنبه, ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۲
تنت خونی، لباست پاره پاره خودت ماهی، دو چشمونت ستاره
نمی دونم كجایه قبرت امّا الهی نور بر قبرت بباره
هزار سر همه سودایی، هزار دل، همه دریایی
میان کوچۀ بیداران، هنوز در گذر طوفان
به یاد چشم تو می سوزد، چراغ این شب یلدایی
کنار من بنشین امشب که تا سپیده سخن گویم
تو از طلوع اهورایی، من از غروب تماشایی
هزار شب همه شب بی تو، زبان زمزم هام این بود
بخواب تا بدمد بختت، بخواب ای سر سودایی
چه مانده است ز ما یاران! دلی شکست هتر از باران
دلی شکسته که خو کرده است به درد و داغ و شکیبایی
تو نیستی و دلت اینجاست، کنار آینه و قرآن
برادران همه برگشتند چرا به خانه نمی آیی؟
علیرضا قزوه
منبع: غریبانه ها/ کنگره ملی تجلیل از شهدای غریب آزاده/ علی رستمی/ 1393
نظر شما