«از تبار آسمان» قدم به کتابفروشیها گذاشت
داستان زندگی شهید ستاری در این کتاب از خانه قدیمی پدرش در روستای «ولیآباد» آغاز میشود و شیوه روابط در روستا و تعامل منصور ستاری با خانوادهاش تصویر میشود.
در صفحات آغازین «از تبار آسمان» میخوانیم: «حاجی لقمهای به دستش داد. – بخور بابا جان! مادر نشسته بود سمت دیگر سفره؛ کنار سماور و روبروی منصور و حاج حسن. – گفتم پیرمرد بیاید، یک سر برم تهران؛ حساب و کتاب بازاریها مونده. منصور یک وری به او نگاه کرد که روی صحبتش با مادر بود. – کمی بنشن و خواربار هم برامون بیار. پارچه هم برای لباس تابستانی من و فخری یادت نره. حاجی دست روی پلکش گذاشت. – ای به چشم. منصور جرعهای از چایش را سر کشید. من هم می آیم. حاجی روی نان، تکهای پنیر گذاشت. – نمیشه. تو و ناصر مرد خونهاید. او که نیست؛ سر کار است. تو باید پیش مادرت بمونی. منصور اخم کرد و رو برگرداند. خنده در صورت بابا پخش شد. – پس کی شیر گاوها را بدوشه؟ نگاه به صورت او کرد. – ها؟....»
شمسی خسروی در ادامه داستان «از تبار آسمان» دیگر ماجراهای زندگی شهید منصور ستاری، چون خدمت در ارتش، آموزشهای نظامی، ازدواج، شیوه تعامل با فرزندان، مجروحیت و شهادت وی را روایت میکند.
انتشارات «آجا» کتاب «از تبار آسمان» را با شمارگان دوهزار نسخه، قطع رقعی، 320 صفحه و به بهای 12هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.