زنان عاشورایی؛ صبح تا صبح گرد و خاک پوتیناتو پاک می کنم
از خدامه که یه شب سرزده از راه برسی
پشت در بلند بگی: «بچه ها نیس خونه کسی»
کجایین اهل خونه؟ مسافرتون اومده
درو واکنین دیگه، ناخونده مهمون اومده
چادر و هول هولکی، پشت و رو بندازم روی سر
پله ها رو دو تا یکی بدوم تا دم در
پشت در ناباورانه هی بگم: کیه؟! کیه؟!
تو بگی واکن درو، همونی که می خواسته
اما این حرفا همش خواب و خیاله، مگه نه؟!
آرزوهایی قشنگه که محاله، مگه نه؟
دم گوش باد همیشه دردامو می گم، ولی ...
نشونیتو به تموم کفترا می دم، ولی...
قربون قد و بالات، دلم چقد تنگ برات
گوش بده من دو کلوم حرف حساب دارم باهات
آخه این رسمشه که اینقده بی وفا بشی؟
تا همیشه منو دنبال نگاهت بکشی؟
صبح تا صبح گرد و خاک پوتیناتو پاک می کنم
گوشه باغچه دل کوچیکمو خاک می کنم
چفیتو بو می کشم تسبیحتو بر می دارم
گوشه تاقچه کنار قاب عکست می ذارم
به تو که فکر می کنم گریه امونم نمی ده
یعنی میشه که کسی از تو خبر داشته باشه؟!
دعاهای نیمه شب یکیش اثر داشته باشه؟!
کاش می شد سوالای منو بهم جواب بدی
یه جواب منطقی از رو حساب کتاب بدی
کاش می شد کنار حوض بشینم و بازم شما
گلدونای اطلسی رو یکی یکی آب بدی
دستمو بگیری و تا دم مدرسه بیای
سرمو شونه کنی، موهامو پیچ و تاب بدی
چه جوری دلت می آد که دختر کوچولوتو
چش به راه و منتظر بذاری و عذاب بدی
هر شب جمعه برات یه نامه می نویسم بابا
بلکه از هزار تا یکیشو بهم جواب بدی
سیده صدیقه عظیمی نیا
منبع/ ا: ز آن زنان اساطیری :
گزیده اشعار کنگره ملی
زنان عاشورایی/نشر شاهد/ 1395