«همیشه در خط امام و اسلام باشید» وصیتنامه شهید علی عابدینی
شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۵
اینجانب علی عابدینی با اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت انبیاء از حضرت آدم تا خاتم و امامت ائمه اطهار و با اراده و اختیار وصیت نامه ام را آغاز می کنم .
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون
اینجانب علی عابدینی با اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت انبیاء از حضرت آدم تا خاتم و امامت ائمه اطهار و با اراده و اختیار وصیت نامه ام را آغاز می کنم .
به نام آن خدایی که جانم به ید قدرتمند اوست . به نام خدایی که خریدار خون شهیدان است به بهای رضایتمندیش و در نزد و محضر ربوبی اش بودن و با سلام بر پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) و با سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن العسکری ( ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء ) و با سلام بر نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی امام خمینی روح ما و قلب ما و ولی فقیه ما .
هم او که ما را از دره های سقوط و تباهی برهاند . همان عزیزی که به ما عزت داد و با رهبری پیامبر گونه اش ما را از ظلمات خوفناک جهل و خود باختگی به انوار پاک معارف الهی و دریای فضیلت وآسمانهای معراج انسانی کشاند.
با درود به شهیدانی که با ایثار خونشان لاله ها را به سوی کمال روشن و منور نمودند و چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختند. همانهایی که خود را احسن الوجه ساختند و به سوی معبود و معشوق خویش سفری عارفانه و عاشقانه را آغاز کردند و به ملکوت اعلی پیوستند .
آری باید رفت و چه بهتر که این رفتن با مرگ سرخ باشد و چون پروانه بر گرد شمع معبود بسوزیم، شمع شویم تا دیگران راه یابند .
به شما عرض می کنم حال که کاروان شهیدان در حرکت است و اگر خدا بخواهد من هم با این قافله که قافله سالارش سید الشهداء حسین بن علی (ع) است می باشم، شما سعی کنید همیشه در خط امام و اسلام باشید و یک لحظه از پیمودن راه سرخ شهیدان نیاسائید که به دنیای فانی دل بستن، جز فنا شدن عائدی نخواهد داشت. گوش به فرمان این مرد الهی باشید و دنباله رو روحانیت ، در خط آن بزرگ مرد الهی که تنها راه سعادت شما همین است.
بگذارید گلوله ها و خمپاره ها و توپها بر قلب ما فرود آیند تا فرزندانمان با مجد و عظمت، چنان ما زندگی کنند. خدایا دوستانم خودشان را ساختند و رفتند و اینک من اعتراف می کنم که سنگینی بار گناهانم مانع و حجاب بین من و تو شده. کی باشد که پرده ها کنار رود و جمال ربوبی ات را با چشم دل ببینم ، آیا می شود در آخرین لحظات عمرم، مولایم را به بالین من بفرستی تا برای یک لحظه هم که شده چشمانم به جمال نورانی اش منور گردد. معبودا به سویت می آیم مرا پذیرا باش. آیا می شود در آخرین لحظات زندگی ام خودم را در کنار حسین زهرا ببینم ؟ آخر او را خیلی دوست دارم. در آرزوی دیدن کربلایش خیلی اشک ریختم.
اگر در زندگانیم نتوانستم بر دین تو و دوستان تو و بندگان خالص تو خدمتی کرده باشم، امیدوارم خون سرخ من رهگشای ره گم کرده ای باشد و خدمتی کند. گویا می بینم که دوستان شهیدم منتظر من هستند و مرا می خوانند، باید رفت آن هم با مرگی افتخار آفرین.
ای پدر و مادرم اگر با شهادت من مصیبتی بر شما وارد شد که نتوانستید صبر کنید یادتان از مصیبتهای امام زین العابدین و حضرت زینب بیفتد که چه رنجها و مصیبتها را تحمل کردندو در راه این اسلام علی اکبرها شهید شدند ما که ارزشی نداریم. خواهران و برادران عزیزم، همیشه با خدا و مؤمن باشید و از خط اسلام منحرف نشوید که راه طولانی است و آذوقه برای سفر آخرت کم. باید توشه ای برداریم که همان ایمان و تقوی و معرفت الهی است. از همگی حلالیت می طلبم.
شهادت را خریدارم چنان زر
شهیدان برترند از ماه و اختر
شعار وحدتم الله اکبر
نباشد غیر حق والا و برتر
شعارم هست مرگ دشمن دین
بجنگم روز و شب من با شیاطین
ندارم لغزشی چون حامی ام اوست
جهادم بهر این یک امر نیکوست
زخونم لاله گون گردد گلستان
منم جانباز راه عشق و ایمان
وصیت نامه دیگری از شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
اِنَ الذَّینَ امَنُوا وَالَّذینَ هاجَروّا وَ جاهَدِوا فی سَبیلِ اللّهِ اوُلئِکَ یَرجوُنَ رَحمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
بدرستیکه آنان که گرویدند و آنان که هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا آنها امید می دادند رحمت خدا را و خدا آمرزنده و مهربان است.
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با دعا در تعجیل هرچه سریعتر در ظهور حضرت مهدی(عج)، بارخدایا تو را شکر می کنم که مرا لایق آن دانستی که این جان ناقابلم را در راه تو قربانی کنم.
خدمت پدر و مادرم سلام عرض می کنم، خدمت برادرانم محمد و حسین و حسن و حمید و خواهران طاهره و نیره سلام عرض می کنم، پدر بزرگوار و مادر عزیزم امیدوارم که مرا ببخشید که اگر در این مدت چند سالی که مهمان شما بودم و به غیر از رنج و زحمت دیگر کاری برای شما انجام ندادم و طلب مغفرت دارم و از طرف من از باباجان و ننه جان هم طلب بخشش کنید و از طرف من از تمام اقوام و خویشان طلب بخشش بخواهید و من چند وصیت به شما دارم، پس از شهادتم هرگز دور بنیاد شهید قدم نگذارید و طلب کار انقلاب نباشید و بخاطر اینکه شهید داده ایم توقع نداشته باشید که مردم به شما سلام کنند یا اینکه احترام بگذارند و اگر شهیدی داده اید به خاطر خدا و در راه او بوده است و هرگز راضی نیستم که به خاطر شهادت من از کسی طلب چیزی کنید و وصیت دیگرم ای پدر بزرگوارم این است که اموال شخصی من را خودتان تصمیم بگیرید که چکار بکنید، مانند خانه و ماشین و طلب مرا به بانک بدهید و درضمن مقدار شش هزار تومان جواد کریمی از من بابت آهن و مصالح ساختمانی طلب کار است به او بدهید و وصیت دیگرم این است ای پدر و مادر عزیزم، شما به خاطر من خیلی رنج و سختی کشیده اید من از وقتی که قدم به جبهه ها گذاشتم در دو سال اول نتوانستم روزه هایم را بگیرم و حدود شصت روزه بدهکارم. اگر توانستید بگیرید و اگر نه بخرید و دیگر آنکه انشاءالله امسال به مکه مکرمه مشرف می شوید و آنجا یادی از من هم بکنید و از خدا بخواهید که ما را جزء شهیدان قرار بدهد و با شهیدان کربلا محشور کند.
و وصیت دیگرم به تو ای برادر بزرگوارم محمد، نسبت به مسائل زندگی خود بیشتر اهمیت بده و زندگی جدید خود را هرچه زودتر شروع کن.
و وصیت دیگرم به تو ای برادر حسین جان این است که حسن به تو بیشتر انس دارد و وقتی بزرگ شد به او بگو که علی هدفش چه بود و به خاطر چه جان ناقابلش را به اسلام و قرآن تقدیم کرد که او دوباره اسلحه مرا بردارد و خواهرانم طاهره و نیره شما تا آخر درس و تحصیل خودتان را ادامه دهید و از اینکه من در خانواده برخورد تندی با شما داشتم مرا ببخشید و در پایان از همه شما مخصوصا پدر و مادر طلب بخشش می خواهم.
والسلام
به امید پیروزی رزمندگان اسلام و پایداری حکومت قرآن یعنی جمهوری اسلامی در ایران
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
1364/11/18 علی عابدینی
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون
اینجانب علی عابدینی با اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت انبیاء از حضرت آدم تا خاتم و امامت ائمه اطهار و با اراده و اختیار وصیت نامه ام را آغاز می کنم .
به نام آن خدایی که جانم به ید قدرتمند اوست . به نام خدایی که خریدار خون شهیدان است به بهای رضایتمندیش و در نزد و محضر ربوبی اش بودن و با سلام بر پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) و با سلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن العسکری ( ارواحنا و ارواح العالمین له الفداء ) و با سلام بر نائب بر حقش حضرت آیت الله العظمی امام خمینی روح ما و قلب ما و ولی فقیه ما .
هم او که ما را از دره های سقوط و تباهی برهاند . همان عزیزی که به ما عزت داد و با رهبری پیامبر گونه اش ما را از ظلمات خوفناک جهل و خود باختگی به انوار پاک معارف الهی و دریای فضیلت وآسمانهای معراج انسانی کشاند.
با درود به شهیدانی که با ایثار خونشان لاله ها را به سوی کمال روشن و منور نمودند و چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختند. همانهایی که خود را احسن الوجه ساختند و به سوی معبود و معشوق خویش سفری عارفانه و عاشقانه را آغاز کردند و به ملکوت اعلی پیوستند .
آری باید رفت و چه بهتر که این رفتن با مرگ سرخ باشد و چون پروانه بر گرد شمع معبود بسوزیم، شمع شویم تا دیگران راه یابند .
به شما عرض می کنم حال که کاروان شهیدان در حرکت است و اگر خدا بخواهد من هم با این قافله که قافله سالارش سید الشهداء حسین بن علی (ع) است می باشم، شما سعی کنید همیشه در خط امام و اسلام باشید و یک لحظه از پیمودن راه سرخ شهیدان نیاسائید که به دنیای فانی دل بستن، جز فنا شدن عائدی نخواهد داشت. گوش به فرمان این مرد الهی باشید و دنباله رو روحانیت ، در خط آن بزرگ مرد الهی که تنها راه سعادت شما همین است.
بگذارید گلوله ها و خمپاره ها و توپها بر قلب ما فرود آیند تا فرزندانمان با مجد و عظمت، چنان ما زندگی کنند. خدایا دوستانم خودشان را ساختند و رفتند و اینک من اعتراف می کنم که سنگینی بار گناهانم مانع و حجاب بین من و تو شده. کی باشد که پرده ها کنار رود و جمال ربوبی ات را با چشم دل ببینم ، آیا می شود در آخرین لحظات عمرم، مولایم را به بالین من بفرستی تا برای یک لحظه هم که شده چشمانم به جمال نورانی اش منور گردد. معبودا به سویت می آیم مرا پذیرا باش. آیا می شود در آخرین لحظات زندگی ام خودم را در کنار حسین زهرا ببینم ؟ آخر او را خیلی دوست دارم. در آرزوی دیدن کربلایش خیلی اشک ریختم.
اگر در زندگانیم نتوانستم بر دین تو و دوستان تو و بندگان خالص تو خدمتی کرده باشم، امیدوارم خون سرخ من رهگشای ره گم کرده ای باشد و خدمتی کند. گویا می بینم که دوستان شهیدم منتظر من هستند و مرا می خوانند، باید رفت آن هم با مرگی افتخار آفرین.
ای پدر و مادرم اگر با شهادت من مصیبتی بر شما وارد شد که نتوانستید صبر کنید یادتان از مصیبتهای امام زین العابدین و حضرت زینب بیفتد که چه رنجها و مصیبتها را تحمل کردندو در راه این اسلام علی اکبرها شهید شدند ما که ارزشی نداریم. خواهران و برادران عزیزم، همیشه با خدا و مؤمن باشید و از خط اسلام منحرف نشوید که راه طولانی است و آذوقه برای سفر آخرت کم. باید توشه ای برداریم که همان ایمان و تقوی و معرفت الهی است. از همگی حلالیت می طلبم.
شهادت را خریدارم چنان زر
شهیدان برترند از ماه و اختر
شعار وحدتم الله اکبر
نباشد غیر حق والا و برتر
شعارم هست مرگ دشمن دین
بجنگم روز و شب من با شیاطین
ندارم لغزشی چون حامی ام اوست
جهادم بهر این یک امر نیکوست
زخونم لاله گون گردد گلستان
منم جانباز راه عشق و ایمان
وصیت نامه دیگری از شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
اِنَ الذَّینَ امَنُوا وَالَّذینَ هاجَروّا وَ جاهَدِوا فی سَبیلِ اللّهِ اوُلئِکَ یَرجوُنَ رَحمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
بدرستیکه آنان که گرویدند و آنان که هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا آنها امید می دادند رحمت خدا را و خدا آمرزنده و مهربان است.
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با دعا در تعجیل هرچه سریعتر در ظهور حضرت مهدی(عج)، بارخدایا تو را شکر می کنم که مرا لایق آن دانستی که این جان ناقابلم را در راه تو قربانی کنم.
خدمت پدر و مادرم سلام عرض می کنم، خدمت برادرانم محمد و حسین و حسن و حمید و خواهران طاهره و نیره سلام عرض می کنم، پدر بزرگوار و مادر عزیزم امیدوارم که مرا ببخشید که اگر در این مدت چند سالی که مهمان شما بودم و به غیر از رنج و زحمت دیگر کاری برای شما انجام ندادم و طلب مغفرت دارم و از طرف من از باباجان و ننه جان هم طلب بخشش کنید و از طرف من از تمام اقوام و خویشان طلب بخشش بخواهید و من چند وصیت به شما دارم، پس از شهادتم هرگز دور بنیاد شهید قدم نگذارید و طلب کار انقلاب نباشید و بخاطر اینکه شهید داده ایم توقع نداشته باشید که مردم به شما سلام کنند یا اینکه احترام بگذارند و اگر شهیدی داده اید به خاطر خدا و در راه او بوده است و هرگز راضی نیستم که به خاطر شهادت من از کسی طلب چیزی کنید و وصیت دیگرم ای پدر بزرگوارم این است که اموال شخصی من را خودتان تصمیم بگیرید که چکار بکنید، مانند خانه و ماشین و طلب مرا به بانک بدهید و درضمن مقدار شش هزار تومان جواد کریمی از من بابت آهن و مصالح ساختمانی طلب کار است به او بدهید و وصیت دیگرم این است ای پدر و مادر عزیزم، شما به خاطر من خیلی رنج و سختی کشیده اید من از وقتی که قدم به جبهه ها گذاشتم در دو سال اول نتوانستم روزه هایم را بگیرم و حدود شصت روزه بدهکارم. اگر توانستید بگیرید و اگر نه بخرید و دیگر آنکه انشاءالله امسال به مکه مکرمه مشرف می شوید و آنجا یادی از من هم بکنید و از خدا بخواهید که ما را جزء شهیدان قرار بدهد و با شهیدان کربلا محشور کند.
و وصیت دیگرم به تو ای برادر بزرگوارم محمد، نسبت به مسائل زندگی خود بیشتر اهمیت بده و زندگی جدید خود را هرچه زودتر شروع کن.
و وصیت دیگرم به تو ای برادر حسین جان این است که حسن به تو بیشتر انس دارد و وقتی بزرگ شد به او بگو که علی هدفش چه بود و به خاطر چه جان ناقابلش را به اسلام و قرآن تقدیم کرد که او دوباره اسلحه مرا بردارد و خواهرانم طاهره و نیره شما تا آخر درس و تحصیل خودتان را ادامه دهید و از اینکه من در خانواده برخورد تندی با شما داشتم مرا ببخشید و در پایان از همه شما مخصوصا پدر و مادر طلب بخشش می خواهم.
والسلام
به امید پیروزی رزمندگان اسلام و پایداری حکومت قرآن یعنی جمهوری اسلامی در ایران
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
1364/11/18 علی عابدینی
نظر شما