گرامیداشت «سعید جانبزرگی» توسط انجمن روزنامهنگاران دفاعمقدس
نوید شاهد: سعید جانبزرگی در 12 اسفند 1344 در شهرری متولد شد. درس و مدرسه را همانند کودکان همسال خود در سن 7 سالگی آغاز کرد و در 15 سالگی شوق حضور در میدان دفاع از کشور، او را به جبهه کشاند.
سعید جانبزرگی در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات جنگ مشغول به خدمت شد.
در سال 1362 در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت.
جانبزرگی در عملیات کربلای 5 گلولهای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزهآسایی زنده ماند.
وی در عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اسفند ماه 1366 در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکسبرداری از وقابع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تاثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت.
عکسهای سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخترین تصویرهای جنایات جنگی است. جانبزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکسهای بدیعی گرفت و خودش هم شیمیایی شد.
وی در خاطراتش مینویسد: با خودم میگفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سالهای جوانیشان را دستخوش شعلههای نبرد سنگین زرهی کردهاند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدمهای درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید.
سعید جانبزرگی بعد از اتمام جنگ، تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1375 ضمن کسب عنوان دانشجوی نمونه سال، در رشته عکاسی فارغ التحصیل شد.
در این دوران سه مرتبه به زیارت بیتالله الحرام و یک مرتبه به کربلای معلی مشرف گردید. او در سال 1371 با دوشیزهای پارسا ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد.
سعید جانبزرگی روز به روز ضعیفتر و رنجورتر میشد و اثرات مخرب گازهای شیمیایی، آشکار شده بود.
سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز بیست و دوم تیرماه سال 1381 در حالی که معاونت فرهنگی لشگر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دار فانی را وداع گفت و با ذکر یا ابوالفضل العباس (ع) به دیدار معشوق خویش شتافت.
پیکر پاک شهید سعید جانبزرگی در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
در دوران جنگ تحمیلی آنها که در تبلیغات لشکر27 محمد رسولالله (ص) حضور داشتند کارهای فرهنگی وهنریشان همپای فعالیتهای رزمی وعملیاتی لشکر بود. آن زمان آنها واحد روابط عمومی و تبلیغات لشکررا با قید پسوند رزمی به رسمیت میشناختند چراکه هیچ یک از آنها دوست نداشتند از صحنههای ناب حضور در معرکه نبرد و شبهای عملیات محروم شوند. در واقع این بچهها در تمام مراحل عملیات از تهیه مقدمات آن گرفته تا شب حمله و سپس دفع پاتکهای دشمن حضور موثر داشتند. در چنین شرایطی عنوان تبلیغات رزمی بدرستی معنا پیدا میکرد چرا که از مجموعه افرادی تشکیل شده بود که دوش به دوش رزمندگان مسلح،به کار فرهنگی و هنری مشغول بودند و سعید جان بزرگی یکی از این افراد بود.