در کلام یاران (12)؛ ياور دلسوز خانواده شهدا و جانبازان
دوشنبه, ۱۵ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۵
درجه و پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
نوید شاهد: به روايت دوست شهيد سيد محمد صنيع خاني
دوست شهيد صنيع خاني مي گويد: «درجه و پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
«مصطفي باغبان» از جانبازان قطع نخاع دوران دفاع مقدس است.وي نخستين بارسال 68 در بهشت زهرا(س) با سيد محمد آشنا شد.
خودش در اين باره مي گويد:
« بعد از ارتحال حضرت امام خميني(ره)،به حرم ايشان رفتم.سيد محمد وقتي مر ا روي ويلچر ديد،كمكم كرد تا بتوانم به مقابل ضريح امام بروم. آشنايي ما از همين جا شروع شد.او فرمانده ترابري سپاه بود و رابطه خوبي با جانبازان دفاع مقدس داشت.ما به مرور زمان با اخلاق همديگر بيشتر آشنا شديم ورفاقتمان رنگ و بوي خاصي به خود گرفت.»
باغبان ادامه مي دهد:
« سالروز ازدواج امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) بود كه در خواب ديدم، در حرم امام رضا (ع) هستم و دو نفر نزد امام طلب مرگ مي كنند . يكي از آنها سيد محمد بود.
امام رضا (ع) از آنها خواست كه طلب مرگ نكنند. اين خواب عجيب مدت ها در ذهنم بود تا اينكه تصميم گرفتم آن را به سيد محمد بگويم.
او از سفر مشهد برگشته بود. وقتي خوابم را برايش گفتم، شروع به گريه كرد.
10روز بعد يكي از دوستانم گفت كه سيد محمد بيمار شده است. وقتي به ملاقاتش رفتم،گفت كه خوابم در حال تعبيرشدن است.»
او ادامه مي دهد و مي گويد:
« قبل از اينكه به انگلستان برود،از من و همه دوستانش حلاليت طلبيد و رفت. درانگليس كه بود،چندين بار تلفني با هم صحبت كرديم.
او از من خواست تا دعا كنم به آرزويش « شهادت» برسد.
وقتي از انگلستان برگشت، براي مدتي در بيمارستان ساسان بستري بود كه به ملاقاتش رفتم.
موهايش ريخته بود. دستم را روي سرش مي كشيدم و مي گفتم كه؛ چقدر خوشگل شدي.روزهاي آخرعمرش در بيمارستان، مدام از آرزو يش مي گفت.»
دوست شهيد صنيع خاني مي افزايد:
« به سيد محمد گفتم: به قم مي روم و شفايش را از حضرت معصومه(س)طلب ميكنم.2هفته بعد، در حالي كه به قم رفته بودم،سيد محمد به شهادت رسيده بود.
وقتي به تهران برگشتم،با اعلاميه شهادتش روبه روشدم و بي اختيار ياد روزي افتادم كه به من گفت:«دعا كن تا به آرزويم برسم.»
او در مورد خصوصيات اخلاقي شهيد صنيع خاني مي گويد:
« سيد محمد متواضع و از خودگذشته بود. هميشه خودش را از همه كوچكترنشان مي داد و نسبت به كسي احساس برتري نداشت. به جانبازان دوران دفاع مقدس احترام خاصي مي گذاشت. اگر پدر يا مادر شهيدي به دفتر كارش مي رفتند،سيد محمد با اشتياق و احترام به استقبال مي رفت.
گاهي خودش پشت اتوبوس و كاميون مي نشست و رانندگي مي كرد در حالي كه اين كار در حد وظايفش نبود. از همرزمانش شنيدم كه در عمليات والفجر8جزو نيروهاي پيشتازي بوده كه وارد فاو شده اند».
باغبان به زندگي ساده و بي آلايش شهيد صنيع خاني هم اشاره مي كند و مي گويد:
« او با اينكه فرمانده بود، سال ها در يك خانه استيجاري زندگي كرد؛ در حالي كه مي توانست بهترين زندگي را داشته باشد.او هميشه به فكر كمك به نيازمندان بود.»
دوست شهيد صنيع خاني در پايان مي افزايد:
«درجه، پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
اميدوارم بتوانيم سيره چنين شهيد والامقامي را در زندگي خود به كار گيريم و يادش را زنده نگه داريم.»
دوست شهيد صنيع خاني مي گويد: «درجه و پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
«مصطفي باغبان» از جانبازان قطع نخاع دوران دفاع مقدس است.وي نخستين بارسال 68 در بهشت زهرا(س) با سيد محمد آشنا شد.
خودش در اين باره مي گويد:
« بعد از ارتحال حضرت امام خميني(ره)،به حرم ايشان رفتم.سيد محمد وقتي مر ا روي ويلچر ديد،كمكم كرد تا بتوانم به مقابل ضريح امام بروم. آشنايي ما از همين جا شروع شد.او فرمانده ترابري سپاه بود و رابطه خوبي با جانبازان دفاع مقدس داشت.ما به مرور زمان با اخلاق همديگر بيشتر آشنا شديم ورفاقتمان رنگ و بوي خاصي به خود گرفت.»
باغبان ادامه مي دهد:
« سالروز ازدواج امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) بود كه در خواب ديدم، در حرم امام رضا (ع) هستم و دو نفر نزد امام طلب مرگ مي كنند . يكي از آنها سيد محمد بود.
امام رضا (ع) از آنها خواست كه طلب مرگ نكنند. اين خواب عجيب مدت ها در ذهنم بود تا اينكه تصميم گرفتم آن را به سيد محمد بگويم.
او از سفر مشهد برگشته بود. وقتي خوابم را برايش گفتم، شروع به گريه كرد.
10روز بعد يكي از دوستانم گفت كه سيد محمد بيمار شده است. وقتي به ملاقاتش رفتم،گفت كه خوابم در حال تعبيرشدن است.»
او ادامه مي دهد و مي گويد:
« قبل از اينكه به انگلستان برود،از من و همه دوستانش حلاليت طلبيد و رفت. درانگليس كه بود،چندين بار تلفني با هم صحبت كرديم.
او از من خواست تا دعا كنم به آرزويش « شهادت» برسد.
وقتي از انگلستان برگشت، براي مدتي در بيمارستان ساسان بستري بود كه به ملاقاتش رفتم.
موهايش ريخته بود. دستم را روي سرش مي كشيدم و مي گفتم كه؛ چقدر خوشگل شدي.روزهاي آخرعمرش در بيمارستان، مدام از آرزو يش مي گفت.»
دوست شهيد صنيع خاني مي افزايد:
« به سيد محمد گفتم: به قم مي روم و شفايش را از حضرت معصومه(س)طلب ميكنم.2هفته بعد، در حالي كه به قم رفته بودم،سيد محمد به شهادت رسيده بود.
وقتي به تهران برگشتم،با اعلاميه شهادتش روبه روشدم و بي اختيار ياد روزي افتادم كه به من گفت:«دعا كن تا به آرزويم برسم.»
او در مورد خصوصيات اخلاقي شهيد صنيع خاني مي گويد:
« سيد محمد متواضع و از خودگذشته بود. هميشه خودش را از همه كوچكترنشان مي داد و نسبت به كسي احساس برتري نداشت. به جانبازان دوران دفاع مقدس احترام خاصي مي گذاشت. اگر پدر يا مادر شهيدي به دفتر كارش مي رفتند،سيد محمد با اشتياق و احترام به استقبال مي رفت.
گاهي خودش پشت اتوبوس و كاميون مي نشست و رانندگي مي كرد در حالي كه اين كار در حد وظايفش نبود. از همرزمانش شنيدم كه در عمليات والفجر8جزو نيروهاي پيشتازي بوده كه وارد فاو شده اند».
باغبان به زندگي ساده و بي آلايش شهيد صنيع خاني هم اشاره مي كند و مي گويد:
« او با اينكه فرمانده بود، سال ها در يك خانه استيجاري زندگي كرد؛ در حالي كه مي توانست بهترين زندگي را داشته باشد.او هميشه به فكر كمك به نيازمندان بود.»
دوست شهيد صنيع خاني در پايان مي افزايد:
«درجه، پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
اميدوارم بتوانيم سيره چنين شهيد والامقامي را در زندگي خود به كار گيريم و يادش را زنده نگه داريم.»
نظر شما