شهيد حكيم و تشكيل سپاه بدر/ يكپارچگي عمليات نظامي عليه رژيم بعث
قرارگاه رمضان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران، مسئوليت تداركات و هماهنگي عمليات چريكي و رزمي گروههاي مجاهد عراقي در دوران جنگ تحميلي را برعهده داشت. سردار سرتيپ محمدعلي رحماني كه در آن مرحله مسئول اطلاعات و عمليات قرارگاه رمضان بود، برخي ناگفتهها پيرامون فعاليتهاي گسترده گروههاي مجاهد عراقي را در اين گفتوگو بازگو كرده است
چگونه با آيتالله سيدمحمدباقر حكيم و گروههاي معارض عراقي آشنا شديد؟
در ارتباط با حركتهاي جهادي معارضين عراقي، در سال 1362 با آيتالله سيدمحمدباقر حكيم و برادرشان سيدعبدالعزيز حكيم آشنا شدم. ايشان در آن زمان در صحنه مبارزات سياسي مردم عراق حضور فعال داشتند. البته تا قبل از آشناييام با آيتالله حكيم از مبارزات پيشين او شناخت كافي نداشتم. من در آن زمان نقش كانال ارتباطي و هماهنگ كننده جريانات مبارز عراقي كه در خارج از عراق به سر ميبردند و جريانات مبارزي كه داخل عراق فعال بودند را برعهده داشتم. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از اين جريانات براي اجراي عمليات جهادي در داخل خاك عراق پشتيباني ميكرد. پيش از آشنايي با آقاي حكيم با ساير احزاب و سازمانهاي مبارز عراقي از جمله حزب الدعوه و سازمان عمل اسلامي ارتباط داشتم.
در آن زمان آقاي شيخ محمد مهدي آصفي رياست حزب الدعوه را بر عهده داشت و آقايان دكتر جعفري (نخست وزير پيشين عراق) و محمد حسين الاديب مشهور به ابو بلال (نماينده پارلمان عراق) به آقاي آصفي كمك ميكردند. حزب الدعوه علاوه بر داشتن تشكيلات سياسي، گروههاي فعال نظامي هم در اختيار داشت كه در داخل عراق به رژيم صدام آسيب ميرساندند. حزب الدعوه عمدتاً يك حزب سياسي و جهادي است. البته در آن زمان، حجم و دامنه سياسي اين حزب بيش از حجم و دامنه نظامي آن بود. حزب الدعوه به خاطر سابقه تاريخي و مبارزاتي از ساير گروههاي عراقي شناختهشدهتر بود.
در آن زمان موقعيت مردمي حزب الدعوه قويتر بود يا موقعيت خاندان حكيم؟
موقعيت و جايگاه مردمي حزب الدعوه قويتر از موقعيت خاندان حكيم نبود، اما، موقعيت سياسي و نظامي آن قويتر از «حركه المجاهدين» عراقي بود كه توسط آيتالله سيدمحمدباقر حكيم به وجود آمده بود. حزب الدعوه يك حزب اساسي و ريشهدار در صحنه عراق است، كه دامنه و موقعيت آن چند بار در عراق گسترش يافت و عمليات كيفي بر ضد نظام صدام انجام داد، و چند بار هم به شدت ضربه خورد. رژيم حزب بعث به طرزي بيسابقه در چند مرحله اعضا و هواداران حزب الدعوه را شناسايي و اعدام كرد. به همين دليل حزب الدعوه به يك حزب مشهور و شناخته شده تبديل شده بود. چرا كه شهيد آيتالله سيدمحمدباقر صدر اين حزب را در اواخر دهه پنجم قرن بيستم ميلادي تأسيس كرده بود، و تا آمدن آقاي حكيم به ايران حدود 25 سال از عمر اين حزب ميگذشت. در حالي كه فعاليت «حركه المجاهدين» پس از آمدن آقاي حكيم به ايران آغاز شد.
هيچ كس شك ندارد كه خاندان حكيم و آيتاللهالعظمي سيدمحسن حكيم كه از مراجع بزرگ عراق بود، سوابق مرجعيت و فقاهت در عراق داشتند ولي زماني مبارزات جهادي اين خاندان به شكل منظم و سازمان يافته آغاز شد كه آيتالله سيدمحمدباقر حكيم به ايران آمد.
به نظر شما، چه عاملي باعث ميشد، تنشهايي كه در ابتداي تأسيس «حركه المجاهدين» ميان اين جنبش و ساير گروههاي جهادي عراق وجود داشت، مهار شود و سازمانهاي مبارز عراقي را به سمت مبارزه مشترك انسجام دهد؟
در آن زمان سه گروه شيعه عمده در صحنه مبارزات مردم عراق در ايران حضور فعال داشتند. اين گروهها عبارتند از حزب الدعوه، سازمان عمل اسلامي و «حركه المجاهدين». هر يك از اين سه گروه نسبت به برنامهها و راهكارهاي يكديگر انتقاد داشتند. بهطور مثال حزب الدعوه در نتيجه ضرباتي كه از سوي دستگاههاي امنيتي صدام در عراق خورده بود، سعي ميكرد نيروهاي خود را باز سازي كرده، و تشكيلات آسيبديده خود را كه احتمال ميرفت عوامل نفوذي در آن رخنه كرده باشند، از خود دور كند. اين حزب ميكوشيد عوامل نفوذي حزب بعث را از درون خود طرد كند و اجازه ندهد دوباره در تشكيلات جديد و بازسازي شده رخنه كنند. از سوي ديگر طبيعي بود كه هر سازمان و حزبي علاقه داشت مستقل عمل كند و مصونيت لازم را داشته باشد، تا حركت جهادي خود را ادامه دهد.
به هر حال سازمانهاي جهادي علاقهمند بودند مصونيت لازم را داشته باشند. چون يكي از كارهاي اساسي صدام نفوذ در سازمانهاي جهادي بود، و حزب الدعوه از اين جهت ضرباتي شكننده خورد. از طرف ديگر آقاي حكيم نيز رويكردهاي سياسي متفاوتي با حزب الدعوه و سازمان عمل داشت ولي، نظر به اينكه «حركه المجاهدين» موقعيت و حضوري گسترده و فعال در داخل عراق نداشت، از ضربات سركوب گرانه صدام در امان مانده بود. و اين امر موجب شد كه اين حركت در دوران جنگ تحميلي، عمليات مسلحانه چشمگير و شايستهاي در عراق انجام دهد. «حركه المجاهدين» در سال 1362 تأسيس شد، و در مسير مبارزه با رژيم حزب بعث، اهداف خاصي را در داخل عراق گزينش و كار و تلاش خود را بر اساس اهداف تعيين شده شروع كرد. هرچند كه اين اهداف گسترده نبود، اما، بهطور نسبي موفق بود.
در دوران حاكميت حزب بعث، كدام يك از سازمانها و احزاب معارض عراقي قويتر بودند؟ شيعيان جنوب قويتر بودند يا گروههاي كرد در شمال عراق؟
اصولاً شكل حركتهاي جهادي در جنوب
و كردستان عراق به كلي تفاوت داشت. در كردستان، حزب دمكرات (پارتي) و اتحاديه
ميهني و ساير احزاب فعال هر كدام براي خود تشكيلات رزمي مخصوص داشتند. اين گروهها
بر اساس نظم و تشكيلات فعاليت ميكردند. زمين كردستان در اختيارشان بود. جغرافياي
منطقه در دستشان قرار داشت. اگرچه گاهي اوقات ميان اين سازمانها و «جاش»هاي مورد
حمايت صدام درگيريهايي بروز ميكرد، اما، در نهايت در منطقه كردستان پايگاه
داشتند، هستههاي مبارزاتي در داخل عراق داشتند. گروههاي كرد به صورت پارتيزاني
مبارزه ميكردند. هستههاي رزمي در اختيار داشتند. در حالي كه نيروهاي شيعه و
مبارز جنوب عراق از داشتن تشكيلات قوي محروم بودند. زمين در اختيارشان نبود،
حداكثر تعداد افراد هستههاي وابسته به گروههاي شيعه در جنوب عراق بين پنج تا ده
نفر بود، مهمترين پايگاههاي آنها داخل «هور» بود. هستههاي مبارز شيعه ميتوانستند
به صورت موقت بين يك تا دو ماه در «هور» زندگي كنند. محل استقرار دائمي نداشتند
.
به اين نكته اشاره كرديد كه عوامل صدام ميكوشيدند ميان جنبشهاي شيعي نفوذ كنند. شنيده شده كه يك سري عوامل نفوذي در پادگان شهيد غيور اصلي وجود داشتند. نفوذ اين افراد تا چه اندازه به پيكار جنبشهاي شيعي آسيب رساند؟
حزب بعث از هر راهي كه ميتوانست، سعي ميكرد وارد شود و نفوذ پيدا كند. در پادگان غيور اصلي، به موازات سازمان رزمي تيپ بدر كه در سال بعد در قالب لشكر و سپاه بدر درآمد، سازمان حفاظت و اطلاعاتي نيز وجود داشت. تشكيلاتي كه به نام تيپ بدر در پادگان غيور اصلي به وجود آمد متشكل از مجاهديني بود كه علاقهمند بودند به صورت منسجم با ارتش عراق بجنگند. اين مجاهدان نميخواستند به تشكيلات سازمانها و گروههاي معارض عراقي بپيوندند. در عين حال از كشمكشها و رقابتهاي سياسي بين احزاب و سازمانهاي معارض عراقي بستوه آمده بودند. هستههاي مجاهد عراقي از اين مسئله ناراحت بودند كه چرا فرصت مبارزه با صدام به آنها داده نميشود، از اين مسئله گله داشتند كه چرا گروههاي سياسي وقتشان را صرف بگو مگوهاي سياسي ميكنند.
بنيانگذار تيپ بدر چه كسي و يا چه جرياني بوده است؟
در سال 1362 شهيد اسماعيل دقايقي ابتكار عمل نشان داد و تيپ بدر را تشكيل داد. هر گاه از يك حركت جهادي در ارتباط با مبارزه براي سرنگوني رژيم حزب بعث نام برده ميشود، بيترديد نام شهيد دقايقي ميدرخشد. ما نام و نقش او را در سازماندهي و انسجام گروههاي مجاهد عراقي هرگز فراموش نخواهيم كرد. بيترديد او محور و بنيانگذار چنين نهالي سالم و به دور از گرايشهاي سياسي بود. چرا كه گرايشهاي سياسي آفت مبارزات جهادي است. به هر حال اين تيپ تشكيل شد و پس از گذشت دو سال، احزاب و گروههاي عراقي علاقهمند شدند به تيپ بدر بپيوندند و در آن تأثيرگذار باشند، و از تأسيس تيپ بدر استقبال كردند.
در سالهاي 1363-1364 تيپ بدر به صورت يك تيپ سازمان يافته و منظم درآمد، و وارد فاز عمليات نظامي شد. از سال 1364 به بعد تيپ به طرز بيسابقهاي گسترش يافت. در اين ميان صدها تن از اسراي عراقي كه در داخل كمپهاي نگهداري اسرا زندگي ميكردند، به اين نتيجه رسيدند كه صدام آنها را به زور و با فريب به جبهه كشانده تا با برادران ايرانيشان بجنگند، اين دسته از اسيران ابراز علاقه كردند در نبرد حق و باطل در جبهه اسلام قرار گيرند و با ارتش عراق بجنگند. مسئولان جمهوري اسلامي هم از اين علاقهمندي اسرا استقبال كردند، و اسيران عراقي آزاده را به تيپ بدر ملحق كردند. اين يك حركت بيسابقه بود. پيش از اين در دنيا ديده نشده كه مجموعهاي كه بهعنوان اسيران جنگي نگهداري ميشوند، داوطلبانه بر عليه ارتش كشورشان بجنگند. تيپ بدر با همكاري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مسئوليت جذب اسيران آزاده عراقي را بر عهده گرفت.
براي پذيرش سربازان فراري عراقي كه به ايران پناهنده ميشدند، دستورالعملي به رزمندگان مستقر در جبهه داده شده بود؟
اصولاً تيپ بدر از دو دسته تشكيل شده بود. يك دسته از مجاهدان عراقي كه از جبهه صدام فرار كرده و به جبهه اسلام پناه آورده بودند، و دسته دوم از اسيران عراقي آزاد شده كه داوطلبانه خواهان شركت در جبهههاي جنگ بودند. مجاهدان عراقي همواره تحت تعقيب عوامل صدام قرار داشتند، و اگر به چنگ صدام ميافتادند، بيدرنگ اعدام ميشدند.
سربازان عراقي از چه شهرهايي به ايران پناهنده ميشدند؟
سربازان عراقي كه به جمهوري اسلامي ايران پناهنده ميشدند، به منطقه جغرافيايي خاصي محدود نبودند. از سرتاسر عراق ميآمدند. از شهرهاي بغداد گرفته تا خالص، تا جنوب عراق. تركيب اصلي تيپ بدر را اين افراد تشكيل دادند، و پس از گذشت دو تا سه سال اسيران آزاده به آنها پيوستند. اسيران عراقي ميگفتند مگر ما چه گناهي كردهايم؟ بعثيها به زور ما را به جبهه جنگ آوردند. حال كه به سرزمين جمهوري اسلامي آمدهايم، نبايد مورد خشم و غضب خداوند قرار گيريم!
آيا امكان دارد از عملياتي كه بهطور يك دست و بدون دخالت سپاه توسط مجاهدان عراقي انجام شد نام ببريد؟
گمان كنم عمليات محور حاج عمران بوده باشد كه توسط مجاهدان عراقي برنامهريزي و انجام گرفت. در اين عمليات 60 تن از اسيران آزاده به شهادت رسيدند. آنها با خون خود امضا كردند كه واقعاً آزاده هستند. چرا كه آنها با رژيم كافر حزب بعث جنگيدند.
آيا نظاميان عراقي كه به جمهوري اسلامي پناه ميآوردند از نظر اطلاعاتي و عملياتي به ارتش و سپاه پاسداران هم كمك ميكردند؟
شرح وظايف اين افراد دو بخش بود. بخش اول فعاليت در چارچوب تشكيلات رزميشان بود. اصولاً برخي از يگانهاي ايراني در سالهاي آخر جنگ، بخشي از جبهه را سپردند به دست مجاهدان عراقي. نيروي زميني سپاه و قرارگاههاي خوزستان و قرارگاههايي شمال غرب، بخشي از مرز را بدون نگراني به مجاهدان و آزادگان عراقي سپردند. اين افراد مانند ايرانيها جنگيدند، و از سرزمين ايران اسلامي دفاع كردند. چرا كه جنگ تحميلي، جنگ جغرافيايي نبود، جنگ عقيدتي بود. مجاهدان عراقي همچون رزمندگان ايراني از شاخصهها و معيارهاي مشترك برخوردار بودند. حفاظت اطلاعات داشتند، انسانهاي دلسوز و متعهد بودند. خود كنترلي داشتند. مأموريتهايي كه به آنها واگذار ميشد را با جان و دل ميپذيرفتند. چه در زماني كه شهيد دقايقي زنده بود و چه در زماني كه وي به شهادت رسيد، و دوستان ديگري همچون آقاي نقدي فرماندهي سپاه بدر را بر عهده گرفتند و مدت كوتاهي هم آقاي حسن دانايي مسئوليت بخشي از عمليات را بر عهده داشت. اما، هنگامي كه تيپ بدر به لشكر بدر تبديل شد فرماندهان عراقي مسئوليت اداره و فرماندهي آن را بر عهده گرفتند.
مدتي بعد، لشكر بدر در قالب سپاه درآمد و آقايان ابو علي بصري، ابو حسن عامري و ابو لقاء و ابو مهدي مهندس كه همگي عراقي بودند، مسئوليت فرماندهي و اداره سپاه بدر را بر عهده گرفتند.
در جريان جنگ آزاد سازي كويت، مردم عراق بر ضد رژيم حزب بعث قيام كردند و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت، اما، امريكاييها و برخي كشورهاي منطقه مخالف اين قيام سراسري بوده و به صدام براي سركوب ملت عراق چراغ سبز نشان دادند. قرارگاه رمضان در آن شرايط چه نقشي داشت؟
همانگونه كه اطلاع داريد، امور عراق در مقطع خاصي به قرارگاه رمضان سپرده شد، و فعاليت اين قرارگاه در سال 1364 به اوج رسيد. البته فعاليت قرارگاه رمضان قبل از اين تاريخ آغاز شده بود ولي، دامنه آن همه جانبه و يكپارچه نشده بود. قرارگاه رمضان در سال 1364 با آمدن آقاي ذوالقدر مسئوليت جنگهاي نامنظم در سرتاسر مرز عراق را بر عهده گرفت. در نوع عملياتي كه توسط قرارگاه برنامهريزي ميشد، تحول چشمگيري به وجود آمد. بهطور مثال، عمليات فتح يك (عمليات كركوك) روي داد. برخي عمليات نفوذي به عمق داخل عراق توسط اين قرارگاه انجام گرفت. بنابراين، از آن روز مقرر شد كه سپاه بدر عمليات نظامياش را به داخل عراق منتقل كند. يعني بهطور مستقيم و از داخل عراق كار كند. برخي يگانهاي سپاه بدر بهطور تلفيقي، با سازمان كرد وارد جغرافياي عراق شده، و در مناطق آزاد شده توسط اتحاديه ميهني كردستان عراق استقرار يافتند و مبارزه را از همانجا شروع كردند. استقرار سپاه بدر در شمال عراق رژيم صدام را به شدت نگران كرد، اين رژيم تا آن زمان فكر ميكرد كه سپاه بدر مانند يگانهاي رزمي ايراني است و فقط در منطقه مرزي ميجنگد. اما، از آن تاريخ به بعد اين احساس براي بعثيها به وجود آمد كه نيروهاي بدر با پتانسيل عراقي و عربي در عمق خاك عراق استقرار يافته و با گروههاي مبارز كرد هماهنگي و همكاري دارند، و اين سپاه قصد ندارد در كردستان محدود بماند و ميخواهد به سمت جنوب كردستان و عمق عراق به ويژه به سوي بغداد پيشروي كند. در حقيقت رويكرد سپاه بدر، رژيم عراق را به شدت به وحشت انداخت و يگانهاي اين سپاه كه در داخل عراق مستقر بودند به قيام همگاني مردم پيوسته و از آنان پشتيباني كردند.
پس از توقف جنگ تحميلي، يك نوع افت و سردرگمي در جنبشهاي سياسي معارض عراقي به وجود آمد. موقعيت مجاهدان عراقي و سپاه بدر در آن مرحله را چگونه ارزيابي ميكند؟
در پي امضاي قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد درباره توقف جنگ، يك نوع سردرگمي و پريشاني، هم ميان نيروهاي مسلح خودمان، و هم ميان گروههاي معارض عراقي به وجود آمد. چون ما مبنا را بر سقوط صدام قرار داده بوديم. هدفمان اين بود كه حزب بعث به خاطر سياست و ماهيت تجاوزكارانهاش و به خاطر اينكه همواره كشورمان را تهديد ميكند، در زمان مشخصي سقوط كند. ما هرگز به حزب بعث اطمينان نداشتيم. پيشبيني ميكرديم چنانچه حزب بعث تجديد قوا كند و دوباره جان بگيرد، امكان دارد دوباره به كشورمان حمله كند. معارضين عراقي نيز در پي توقف جنگ احساس يأس و نااميدي كردند. اين يك واقعيت انكارناپذير است. معارضين عراقي پس از توقف جنگ فكر كردند با چه ابزاري ميتوانند حكومت صدام را سرنگون كنند. آنها نگرانيشان بيشتر از نگراني ايران بود. ميگفتند اگر حزب بعث از جنگ جان سالم به در برد، بيترديد همه توان خود را روي سركوب مردم متمركز ميكند. همانگونه كه چنين اتفاقي هم روي داد. قبل از حمله صدام به كويت، اين نگراني در اذهان جنبشهاي سياسي عراق وجود داشت. اما، پس از اشغال كويت، اين احساس به شدت به وجود آمد كه حكومت حزب بعث به خاطر سياست فزونخواهانهاش قصد دارد جغرافياي عراق را گسترش دهد و امكان دارد پس از اشغال كويت، به سمت عربستان سعودي پيشروي كند، و يا مجدداً به ايران حمله كند. اين شرايط مجاهدان عراقي را اميدوار كرد كه ابزار مبارزه از دستشان خارج نشده است.
از سوي ديگر پس از توقف جنگ، بسياري از راهكارها و امكانات و تداركات و اختيارات رزمي در اختيار فرماندهان مجاهدان عراقي قرار گرفت. آنان بهطور مستقيم مسئول سرنوشت خودشان شدند، در زماني كه جنگ ميان ايران و عراق بهطور مستقيم ادامه داشت. بهطور مثال آيتالله سيدمحمدباقر حكيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در سپاه بدر نفوذ داشت، اما، در تصميمگيريها مسئوليت مستقيم نداشت. پس از توقف جنگ، مسئوليت مستقيم اداره سپاه بدر به نيروهاي معارض عراقي واگذار شد. امكانات و تأمين نياز به خود عراقيها واگذار شد. چون در آن مرحله ما با عراق جنگي نداشتيم، تا در امور داخلي عراق دخالت كنيم. فقط از گروههاي معارض پشتيباني ميكرديم. مسئولان و اعضاي پيشين مجلس اعلا و فرماندهان سپاه بدر و سياستمداران كنوني عراق كه آن روز در جمهوري اسلامي ايران به سر ميبردند، همه تلاشها و پيكارشان را يكپارچه كرده و بهطور مستقل عمل كردند. همه مسائل كلي و جزيي از قبيل تداركات و آموزش نظامي در اختيار گروههاي معارض قرار گرفت. همه اين مسائل تعطيل نشدند. اين تداركات و آموزشهاي نظامي در پادگانهايي كه در اختيارشان قرار داشت، ادامه يافت براي روزي كه پيشبيني ميشد صدام سرنگون خواهد شد.
صرف نظر از ديدگاه مسئولان جمهوري اسلامي، برداشت تحليلگران و صاحبنظران ايراني از انگيزه حمله عراق به كويت چه بوده است؟ آيا امريكا براي عراق تله و دام گسترده بود يا اين حركت واقعاً بر اساس فزونخواهي صدام شكل گرفته است؟
جناح حزب بعث حاكم در عراق ماهيت تجاوز كارانه داشت. در همين حال رژيم صدام كويت را بخشي از خاك عراق ميدانست. از طرف ديگر چراغ سبزي كه امريكاييها و اروپاييها به دولت پيشين عراق در دوران جنگ تحميلي نشان داده بودند، باعث گستاخي صدام شده بود. اطلاع داريد كه فرانسه همه نيازهاي تسليحاتي عراق را تأمين ميكرد. شوروي سابق هم همين طور عمل كرد. عربستان سعودي و كويت پول داده بودند. صدام هرگز تصور نميكرد غرب و مخصوصاً امريكا با عراق به خاطر كويت وارد جنگ شوند. سفير وقت امريكا در بغداد نيز گفته بود اگر تنشي بين عراق و كويت روي دهد، امريكا دخالت نميكند. صدام با اين اطمينان به خود اجازه داد تا به كويت حمله كند.
از طرف ديگر صدام به دولتهاي عرب گفته بود كه به نمايندگي از طرف شما هشت سال با ايران جنگيدم. درست است كه شما كمك كرديد و بخشي از هزينههاي جنگ را متحمل شديد اما، عراق در اين جنگ دهها هزار كشته داد. خسارتي كه عراق به نمايندگي از شما اعراب متحمل شد، دهها مرتبه بيش از كمكهايي است كه شما پرداخت كردهايد! ولي، دولتهاي عربي پس از توقف جنگ زير بار صدام نرفته و كمكهاي خود را قطع كردند. بهطور مثال در يكي از جلسات سازمان كشورهاي توليدكننده نفت (اوپك) عزت الدوري معاون صدام به كويتيها اعتراض كرد كه چرا قيمت نفت را كاهش ميدهيد؟ اين اقدام به نفع امريكا و به ضرر كشورهاي عربي است. نماينده كويت در اين اجلاس گفت كه ما كشوري مستقل هستيم و مستقل عمل ميكنيم! اما، عزت الدوري در پاسخ به او گفت كه در آينده استقلال را به شما نشان خواهيم داد! در آن برهه تنش ميان عراق و كويت به اوج رسيده بود.
دولت عراق اطمينان داشت كه اگر جنگ ميان او و اعراب روي دهد، امريكا به خاطر كويت با عراق جنگ نخواهد كرد. ولي، گمانهزني عراقيها غلط از آب درآمد. هنگامي كه عراق كويت را اشغال كرد، امريكا و دولتهاي عربي احساس كردند اگر صدام را به حال خودش رها كنند، امكان دارد ساير كشورهاي حوزه خليج فارس را نيز تهديد كند.
ايران در جريان جنگ امريكا و عراق چه موضعي داشت؟ بيطرف بود يا با اين جنگ مخالفت كرد؟
پس از حمله امريكا به عراق و عقبنشيني ارتش عراق از كويت، مجاهدان عراقي كه در داخل عراق مستقر بودند و گروههايي كه در خارج از عراق به سر ميبردند و بخشي از سپاه بدر كه در ايران حضور داشت، احساس كردند كه زمينه سقوط صدام فراهم شده است، و بايد كمك كنند كه صدام هر چه سريعتر سقوط كند. چرا كه مردم عراق از دست صدام به شدت رنج ديده آواره شده و علاقه داشتند كه به كشورشان باز گردند. از قبرهاي دسته جمعي كه پس از سرنگوني رژيم حزب بعث در عراق رونمايي شد متوجه ميشويد كه مردم تا چه اندازه در راه آزادي شهيد دادهاند. مجاهدان عراقي پيشبيني كرده بودند، اگر موقعيت قيام همگاني از دست برود، امكان دارد موقعيت ديگري فراهم نشود. آن ميزان پشتيباني كه جمهوري اسلامي ايران در آن موقع از مردم عراق به عمل آورد، پشتيباني امدادي و مواد غذايي و دارويي بود. مخصوصاً براي شيعيان جنوب عراق كه بر اثر جنگ كويت تحت فشار قرار داشتند. مردم عراق به كمك كشورهاي مسلمان اميدوار بودند. بر اين اساس ايران كمك كرد. اما، ساير كشورهاي اسلامي و عربي كه شايسته بود كمك كنند، كمك نكردند. ايران به اين دليل كمك كرد تا مسلمانان عراقي روي پاي خود بايستند و توان پيدا كنند، تا صدام را سرنگون و يا او را توسط سازمانهاي امنيتي مجبور كنند تا دست كم جنايات گذشتهاش را متوقف كند.
متأسفانه امريكاييها و دولتهاي عربي احساس كردند، روندي پيش آمده كه امكان دارد مردم عراق زمام امور كشورشان را به دست گيرند و مستقل از قدرت امريكا عمل كنند. به ويژه اينكه اكثريت مردم عراق (به زعم دولتهاي عرب) شيعه هستند، و از طرف ديگر ممكن است با كردهاي عراق كه مناسبات سياسي خوبي با كشورهاي عربي ندارند همدست شوند. به هر حال اين احساس به وجود آمد كه اگر صدام سقوط كند، يك نظام ناهماهنگ با امريكا و دولتهاي عربي جايگزين شود. بر اساس اين ديدگاه، امريكا به نيروي هوايي صدام اجازه داد قيام همگاني مردم عراق را سركوب كند. امريكا پيش از اين به هليكوپترها و هواپيماهاي جنگي عراق اجازه پرواز نميداد. به هر حال به حكومت حزب بعث چراغ سبز نشان دادند تا در قلمرو جغرافيايي عراق مردم را سركوب كند، متأسفانه اين كار آغاز شد و همه سازمانهاي امنيتي و نظامي عراق با تمام توان مردم را سركوب كردند.
سعود الفيصل اوايل سال جاري نسبت به روند حاكميت اكثريت شيعه در عراق اعتراض كرده و گفته بود كه عربستان سعودي در دوران قيام همگاني مردم عراق در سال 1991 به امريكا فشار وارد آورده تا صدام را نگه دارد، چرا كه از نظر آنها سرنوشت عراق قابل پيشبيني نبود. اين اظهارات تا چه اندازه دخالت ديگران را در امور داخلي عراق نشان ميدهد؟
شكي نيست كه عمليات نظامي امريكا براي اخراج ارتش عراق از كويت، از سرزمينهاي عربستان سعودي و كويت آغاز شد. اگر اين حمله ادامه پيدا ميكرد، بهطور قطع صدام سرنگون ميشد. دليل نداشت با اين همه ناو و تجهيزات نظامي كه به منطقه آورده بودند و صدام از نظر نظامي در ضعف به سر ميبرد، در برابر اين حمله گسترده و همه جانبه در قدرت باقي بماند. اگر فيلمهاي فرار سربازان عراقي از كويت را مشاهده كنيد، ملاحظه خواهيد كرد كه نظاميان عراقي همه تجهيزات و امكانات خود را رها كرده و پا به فرار گذاشتند. همه تانكها و خودروهاي سبك و سنگين آنها در بيابانهاي جنوب استانهاي العماره و بصره و ناصريه پراكنده شده بود، همه اين تجهيزات را رها كرده و با پاي پياده به عمق خاك عراق فرار كردند. در آن وضعيت هزاران سرباز عراقي كشته شدند. بنابراين، امريكا به آساني ميتوانست صدام را سرنگون كند. اگر همان روند را تا چند روز ادامه ميداد، حكومت صدام همان موقع سرنگون ميشد.
ما معتقديم كه امريكا در جنگ آزاد سازي كويت نميخواست صدام سرنگون شود، چرا كه جانشيني براي صدام پيش بيني نكرده بود. از طرف ديگر اگر صدام سرنگون ميشد، امريكا چه توجيهي براي ماندن در منطقه ميداشت. اين دو عامل باعث شد كه امريكا حمله به عراق را متوقف كند. عامل سوم كه بعداً به وجود آمد اين است كه مسلمانان و شيعيان عراق دل خوشي از امريكا ندارند. هر اندازه از توان مسلمانان توسط صدام كاسته شود، به نفع امريكا و دولتهاي منطقه خواهد بود. امريكا به اين سه دليل كار صدام را نيمه كاره گذاشت، وگرنه ميتوانست كار صدام را تمام كند.
سپاه بدر در آن مرحله چه نقشي داشت و تصميم پيوستن مجاهدان عراقي به مردم به پاخاسته توسط چه كسي اتخاذ شد؟
در آن مرحله اصل بر اين بود كه نيروهاي بدر تا جايي كه در توان دارند و زمينه فراهم است، به مأموريتشان ادامه دهند. اصل ديگري هم وجود داشت كه نيروهاي معارض و رزمندگان وابسته به جنبشهاي معارض عراقي با امكانات فراواني كه در اختيار داشتند، توان و قدرت خود را همچنان حفظ كنند. در آن مقطع بخشي از سپاه بدر وارد خاك عراق شد و كارش را انجام داد. بخش ديگر آن توانش را براي فراهم شدن زمينه مساعد حفظ كرد. بيشتر تصميمها را خود عراقيها ميگرفتند. اگر ايران هم تصميم ميگرفت، فضاي ميدان را خود عراقيها ميسنجيدند. آن روز سپاه بدر يكپارچه در اختيار مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق قرار گرفته بود.
پس از آزادسازي كويت مرحوم آيتالله حكيم تحركاتي را به منظور تأسيس ارتش اسلامي عراق آغاز كرد. و به همين منظور گفتوگوهايي با دولتهاي همسايه عراق به عمل آورد. موضع دولتهاي منطقه چگونه بود و چرا اين طرح ناكام ماند؟
تا جايي كه من اطلاع دارم آقاي حكيم به كويت كه از عراق آسيبديده بود مسافرت كرد. كويتيها از آقاي حكيم استقبال گرم به عمل آوردند. مقامهاي كويتي قول دادند در مسير جهاد بر ضد صدام كمك كنند. آقاي حكيم به سوريه و لبنان نيز سفر كرد و رؤساي جمهوري اين كشورها قول همكاري دادند. درست است كه دولتهاي عربي در مقطعي از صدام در جنگ بر ضد ايران پشتيباني كرده بودند، اما، كارهايي كه صدام ميكرد، همه را به ستوه آورده بود. آنچه در عراق اتفاق ميافتاد، و خبرهاي آن به آگاهي افكار عمومي ميرسيد. برخي سران و پادشاهان عرب را شرمگين ميكرد. سران عرب شرم داشتند كه صدام بر ضد مردم عراق مرتكب كشتار جمعي ميشود. ايجاد گورهاي دستهجمعي كاري ننگآور بود. بهطور مثال يك شهرك و يك روستا را با خاك يكسان ميكرد. اين اقدامات در مقطع كنوني پذيرفتني نيست. به همين دليل ديدگاههاي آقاي حكيم منطقي بود. آيتالله حكيم در سفرهاي خارجي مواضع خود و اوضاع سخت و خفقانآور عراق را تشريح ميكرد. شهيد حكيم در ديدار با مقامهاي خارجي تأكيد ميكرد كه اگر صدام سرنگون شود، اين طور نيست كه سني و شيعه به جان هم ميافتند، يا ايران بخواهد تلافي كند و جنگ شيعه و سني راه بيندازند. آن چيزي را كه اكنون به وجود آمده از خارج مرزهاي جغرافيايي عراق بر مردم اين كشور تحميل شده است. القاعده و سلفيهاي تندرو از خارج عراق وارد اين كشور شده و نسل كشي راه انداختهاند. اگر اين گروههاي افراطي و تندرو دخالت نميكردند، پيروان طوايف گوناگون عراق تا اين اندازه با هم دشمني نداشتند. اقشار و پيروان طوايف عراق سالهاي متمادي است كه با هم زندگي مسالمتآميز و همراه با تفاهم داشتهاند. بنابراين، آنچه كه تحميل شد از خارج عراق مخصوصاً از كشورهاي عربي حوزه خليج فارس بود.
در مجموع اوضاع كنوني عراق را چگونه تحليل و ارزيابي ميكنيد؟
پنهان نيست كه ملت ايران، و ساير ملتهاي منطقه از سقوط صدام خيلي سود بردند. يك شر واقعي از بين رفت، و كلك او كنده شد. ولي، چيزي كه جايگزين حكومت حزب بعث عراق شد، نيروهاي امريكايي است. حضور امريكاييها در منطقه اگرچه فرصتي را فراهم كرد، اما، حضور آنها عامل تهديد جدي براي منطقه است. اكنون صدام سرنگون شده است. اما، امريكا با چه اهدافي همچنان در منطقه حضور دارد؟ آيا هدف حضور امريكا اعمال سلطه بر دولتهاي منطقه و كشورهاي اسلامي است؟ اكنون تهديدهاي امريكا مهمتر از حضور صدام است. اهداف صدام در جغرافياي عراق و حاشيههاي آن محدود ميشد. اما، اهداف امريكا سرتاسر منطقه را تحتالشعاع قرار ميدهد. اگر امريكاييها بنا داشته باشند براي هميشه در منطقه حضور داشته باشند و سياست سلطهجويانهشان را اعمال كنند، طبيعي است كه ما از سقوط صدام سود نبردهايم. ولي، اگر امريكاييها عاقلانه فكر كنند، كه ماندنشان در منطقه به سود آنها نيست، و اگر احساس كنند كه در ازاي حضورشان بايد بهاي سنگيني بپردازند، بيترديد حضور نظاميشان را كاهش خواهند داد، و به سرزمينشان باز خواهند گشت. هرگاه امريكاييها عاقلانه فكر كردند، و به محدوده جغرافياييشان عقبنشيني كردند، آن گاه ميتوان گفت كه ايران و ساير ملتهاي منطقه از سقوط صدام سودمند شدهاند. خود امريكاييها هم تلفات بيشتر و خسارت بيشتر متحمل نخواهند شد. عقبنشيني نيروهاي امريكايي به نفع آنان خواهد بود.
انتهای گزارش/