بازتاب ها و واكنشهای مثبت تسخیر لانه ی جاسوسی در سراسر جهان
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۰
یكی از آثار شكست تلاشهای آمریكا در جهت آزادی گروگانها و شكسته شدنابهت این كشور در میان ملل مسلمان و جهان سوم، واكنشهای آزادیخواهانه وضدامپریالیستی جریانها و كشورهای مختلف خارجی بود. همین امر نشاندهندهی آن بود كه تسخیر لانهی جاسوسی، یك واقعهی تاریخینیست و به تاریخ نپیوسته است؛ بلكه این حركت در حقیقت، جلوهی عینی و عملی یكبخش از سیاست خارجی انقلاب و ظهور مواضع اصولی انقلاب در روابط بینالمللی است.
نوید شاهد: یكی از آثار شكست تلاشهای آمریكا در جهت آزادی گروگانها و شكسته شدنابهت این كشور در میان ملل مسلمان و جهان سوم، واكنشهای آزادیخواهانه وضدامپریالیستی جریانها و كشورهای مختلف خارجی بود.
همین امر نشاندهندهی آن بود كه تسخیر لانهی جاسوسی، یك واقعهی تاریخینیست و به تاریخ نپیوسته است؛ بلكه این حركت در حقیقت، جلوهی عینی و عملی یكبخش از سیاست خارجی انقلاب و ظهور مواضع اصولی انقلاب در روابط بینالمللی است.
ابراهیم اصغرزاده ـ از دانشجویان پیرو خط امام ـ در مصاحبهای در سال 1379، بهبررسی این بعد از آثار تسخیر لانهی جاسوسی پرداختهاست و میگوید:
«جریان تصرف لانهی جاسوسی، اثراتش بنا به اعتراف خود خارجیها(نظریهپردازان، مقامات سیاسی، سیاستمداران و نویسندگان مطبوعات) ازمرزهای ایران فراتر رفت؛ یعنی نه تنها در منطقه و كشورهای اسلامی، كه حتیدر كشورهای جهان سوم دوردست نیز تأثیر گذاشت. این تأثیر را میشود بهتأثیرات روانی، یعنی تأثیراتی كه ناشی از شكستن ابهت آمریكاست تعبیر كرد وناشی از این است كه یك ملت میخواهد حرف خودش را بزند و در سختترینشرایط، راهی را انتخاب میكند و محكم پای آن میایستد و اجازه نمیدهد كهمنافعش به خطر بیفتد.»
اصغرزاده به نمونههای عینی پیامدهای حاصل از تسخیر جاسوسخانهی آمریكا درتهران، بر دیگر كشورهای اسلامی نیز اشاره میكند و میگوید:
«خود سازمان سیا هم اخیراً تحلیلهایی داشت... و مشخص شد كه آمریكا دنبالیافتن راهی است تا بین آن چیزی كه اتفاق افتاده است در ایران، به اسم تسخیرلانهی جاسوسی و اقدامات تروریستی كه بعداً در كشورهای منطقه صورتگرفته است، ارتباط برقرار كند؛ ولی این اقدامات را آنها اقدامات تروریستیمینامند، در صورتی كه این حركات بیشتر حركات مردمی است، یعنی مردماحساس میكنند كه به عنوان یك راه حل باید این كار را بكنند. خیلی حركتهایتند بود كه گروههای سیاسی انجام میدادند، اما اینكه یك حركت مردمی شكلبگیرد و ]در[ این حركت مردمی راهحلهای تندی را انتخاب كنند، قبلاً نبود.میخواهند ما در این حركات و اقدامات اخیر بهخصوص، جریانات لبنان راتسخیر لانهی جاسوسی به حساب آورند.»
اصغرزاده در جمعبندی میگوید:
«در یك مقطع 444 روزه، یك زورآزمایی بین یك ملت جهان سومی و مجموعقدرتی كه یك ابرقدرت داشت به وجود آمد و آمریكا دید كه نمیتواند اینمشكل را حل كند. خود این ماجرا میتواند برای خیلی از ملتها و كشورها وبرای آیندهی ما و فرزندان ما آموزنده باشد و به نظر من به عنوان یك حركتپویا، همیشه در صحنهی روابط بینالملل باقی خواهد ماند.»
پس از طرح این مقدمه، به بیان نمونههای عینی و عملی این واكنشها و حمایتهاییمیپردازیم كه در سراسر جهان به دنبال تسخیر لانهی جاسوسی صورت گرفت. بهعنواننمونه، دانشجویان ایرانی كه در دانشگاههای دیگر كشورهای جهان درس میخواندند باحمایت از تسخیر لانهی جاسوسی تلاش داشتند تا ندای حقطلبانهی مردم ایران را بهگوش جهانیان برسانند. به عنوان نمونه:
«دانشجویان ایرانی، شكلك پارچهای كارتر و سادات را در فیلیپین به آتشكشیدند و از اشغال سفارت آمریكا از جانب دانشجویان پیرو خط امام جانبداریكردند. عدهی زیادی از دانشجویان، از دیروز یك تحصن 48 ساعته را به عنوانهمبستگی با دانشجویان تهران آغاز كردند.»
همچنین در اولین روزهای اشغال لانهی جاسوسی، دانشجویان ایرانی در بیروت،پاریس، استكهلم، بن و لیون به طرفداری از این حركت دست به تظاهرات زدند. انجامچنین اقداماتی از سوی دانشجویان ایرانی مقیم خارج كشور، آثار عمیقی بر مسلمانانداشت. بهطوری كه مثلاً تعدادی از مسلمانان غیرایرانی اسپانیا، با حضور در محلسفارت ایران، همبستگی خود را با انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی اعلامكردند.
موج بیداری و آگاهی در مردم آمریكا، دربارهی آن دسته از شهروندان این كشور كهدر زمان بحران در ایران به سر میبردند، بهتر صدق میكرد. این افراد كه به علت حضوردر كشورمان درك بهتری از واقعیتهای روابط ایران و آمریكا داشتند، پس از اشغالسفارتشان در تهران در حمایت از این كار، تظاهرات كردند. این رویداد با وجودسانسور شدید خبری رسانههای آمریكا، بازتاب مناسبی در رسانههای داخلی داشت ونشان داد كه این اقدام دانشجویان چه بازتاب عظیمی داشته و چه تحولات شگرفی را درباورها و روحیهی مردم جهان ـ صرفنظر از دین، نژاد و ملیتشان ـ ایجاد كرده است.روزنامهها در بازتاب این كار دانشجویان مینویسند:
«گروههایی از آمریكاییان و انگلیسیهای مقیم تهران، دیروز در یك راهپیماییكه از میدان فردوسی تا دانشگاه تهران و بالعكس انجام شد، شركت كردند...شركتكنندگان در این راهپیمایی، ضمن فریادهای «درود بر خمینی» و «زنده بادمردم ایران» اعلام كردند كه ما شرمنده و عصبانی هستیم كه هنوز دولتهای ما ازشاه مخلوع حمایت میكنند. پلاكاردهای متعددی در دست تظاهركنندگانآمریكایی و انگلیسی به زبانهای فارسی و انگلیسی به چشم میخورد كه رویآن نوشته شده بود: «ما از انقلاب ایران پشتیبانی میكنیم، ملت ایران با ما مهرباناست. با ایرانیان مقیم خارج مهربان باشید. شاه سابق را به ایران برگردانید.»
اقدامات آمریكاییهای مقیم ایران، به اینجا ختم نشد و عدهای از آنان با راهاندازییك كمیته، تحت عنوان كمیتهی آمریكاییهای موافق اشغال سفارت آمریكا، حمایتكامل خود را از این كار دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و نیز خواستهی آنها مبنی براسترداد شاه اعلام كردند.
در یكی از مصاحبههای مطبوعاتی، سه تن از خانمهای آمریكایی عضو این كمیته،مواضع جالبی مطرح شد كه مرور آنها پس از 25 سال خالی از لطف نیست:
«موضوع مورد بحث در این مصاحبه یك موضوع جنجالی است، زیرا ماآمریكاییها علیه دولتمان صحبت میكنیم. این حق مردم آمریكاست كه بداننددر 37 سال سلطنت شاه مخلوع، چه كشتارها و چه جنایاتی انجام شده است. ما در ایران با واقعیت روبهرو شدهایم. مبارزهی مردم ایران را مشاهده كردیم و ازدلایل بنیادی انقلاب ایران آگاه شدیم.»
اما حمایتهای جهانی از این كار انقلابی دانشجویان پیرو خط امام، به پایان نرسید وبرخی دولتهای مسلمان منطقه نیز با درك اهمیت و ارزش اشغال لانهی جاسوسیامپریالیسم آمریكا از ملت و دولت ایران حمایت نمودند.
دولت سوریه یكی از اولین دولتهای اسلامی بود، كه ضمن اعلام پشتیبانی كامل ازانقلاب ایران، دولتهای بزرگ را از به كار بردن زور در برابر ایران برحذر داشت وخاطرنشان كرد این امر بشكهی باروت خاورمیانه را به آتش خواهد كشید.
دولت سوریه در آن ایام، همچنین از كلیهی كشورهای عرب خواست كه از ایران درمبارزه علیه آمریكا حمایت كنند و حتی پیشنهاد نمود كه این موضوع در دستور كاركنفرانس سران جامعهی عرب در تونس (كه در اواخر آبان 58 برگزار شد) قرار گیرد.بلوكه كردن داراییهای ایران توسط آمریكا نیز با خشم سوریها مواجه شد و عبدالحلیمخدام ـ وزیر امور خارجهی وقت سوریه ـ تصمیم آمریكا در این مورد را تهدید بزرگیعلیه انقلاب ایران دانست. وی تأكید كرد كه ایران به آرمان فلسطین كمك شایانی كرده وطبیعی است كه این انقلاب باید مورد حمایت اعراب قرار گیرد.
علاوه بر دولت سوریه، دولت الجزایر نیز تا سر حد امكان از این كار تحسینبرانگیزدانشجویان پیرو خط امام حمایت كرد. جبههی آزادیبخش ملی الجزایر كه در آن زمانحزب حاكم این كشور محسوب میشد، همراه با كنگرهی لیبی بیانیهی مشتركی صادركرد و فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه ملت عرب و انقلاب ایران را به شدتمحكوم كرد.
سفیر الجزایر در تهران نیز در آن زمان، در مصاحبه با مطبوعات تأكید كرد كه حمایتالجزایر از انقلاب ایران اجتنابناپذیر است. او تصریح نمود كه انقلاب ایران واژگونیحكومتهای استبدادی كشورهای دیگر را در پی داشته است و گفت:
«پس از انقلاب ایران، ملتهای چند كشور بیدار شدند و حكومتهای مستبد راواژگون كردند. از جمله در اوگاندا عیدی امین، در آفریقای مركزی بوكاساو درنیكاراگوئه سوموزا. قابل توجه است كه هیچ یك از این دگرگونیها، مانندانقلاب ایران ادامه نیافت و همین دلیل صحت و اصالت انقلاب ایران است.»
به دنبال تسخیر لانهی جاسوسی و مسدود شدن داراییهای ایران در آمریكا،روزنامههای الجزایری نیز همگام با دولت این كشور، این امر را محكوم كرده و روزنامهیمجاهد چاپ این كشور در این باره نوشت:
«كشورهای عربی كه در آمریكا سرمایهگذاری كردهاند، ممكن است دیر یا زوددچار چنین سرنوشتی شوند... ماجرای گروگانگیری نباید سابقهی خطرناكی راكه كارتر به وجود آورده است، از انظار پنهان كند. این خطر (بلوكه شدنداراییها) اكنون سرمایهگذاران عرب را نیز تهدید میكند.»
علاوه بر سوریه و الجزایر، لیبی نیز یكی از كشورهایی بود كه در آن زمان به خاطرمواضع انقلابی، از مبارزات حقطلبانهی ملت ایران بر ضد آمریكا حمایت میكرد. بهدنبال تلاش ایران برای استفاده از نفت به عنوان حربهای در برابر واشنگتن، عزالدینمبروكـ وزیر نفت لیبی ـ از كلیهی اقدامات مالی و نفتی ایران در برابر تلاشهایبرتریجویانهی امپریالیسم حمایت كرد.
چند روز بعد، نمایندهی ویژهی سرهنگ قذافی ـ رهبر لیبی ـ وارد تهران شد و روابطدیپلماتیك بین دو طرف ایجاد شد. این نماینده اعلام كرد:
«كشور لیبی قبل و بعد از پیروزی انقلاب ایران، همواره از مردم ایران كاملاًپشتیبانی كرده و این كار را ادامه خواهد داد... تسخیر سفارت آمریكا نشان داد كهبدون هیچ تردیدی آمریكا همچنان به مداخلهی خود در امور داخلی ایران ادامهمیداده است... به عقیدهی من وضع دشوار موجود را ایران آغاز نكرده، بلكه اینآمریكاست كه عمداً با اتخاذ حالتی خصمانه و بیرحمانه موجب آن شدهاست.»
در همین زمان، لیبی تلاش كرد تا مسائل مربوط به ایران را در كنفرانس سران عربدر تونس مطرح كرده و به جلب پشتیبان برای ایران بپردازد؛ اما با مخالفت رژیمهایمحافظهكار عرب مواجه شد. بنابر اخبار رسانههای گروهی، نمایندگان عربستانسعودی، كویت، قطر، بحرین و امارات متحدهی عربی در یك جلسهی خصوصیتصمیم میگیرند كه با طرح مسائل فرعی در مذاكرات كنفرانس سران عرب مخالفتكنند و كنفرانس تنها به مسائلی كه در دستور كار قرار گرفته بپردازد. به هر حال، این مسألهموجب میشود كه تلاشهای لیبی، سوریه و الجزایر برای مطرح كردن مسألهی پشتیبانیاز ایران در كنفرانس سران عرب، به جایی نرسد.
دولت لیبی در ادامهی بحران نیز ضمن حمایت از ایران، با صدور اعلامیهای مشتركبا كشورمان از كلیهی كشورهای عربی درخواست كرد تا روابط دیپلماتیك و اقتصادیخود را با آمریكا قطع كنند. در این اعلامیه، از كلیهی كشورهای عرب درخواست شد كهاز تحویل نفت به آمریكا خودداری كنند و از دلار به عنوان ارز بینالمللی استفاده نكنند.ایران و لیبی در این بیانیه از كشورهای عربی خواستند تا پولهای خود را از بانكهایآمریكا خارج كنند.
علاوه بر دولتهای مسلمان و عرب منطقه، برخی سازمانهای انقلابی نیز كه بعدهااقدام دانشجویان پیرو خط امام را سرمشق قرار دادند، از این حركت حمایت كردند. بهعنوان مثال، سازمان «امل» مستقر در لبنان، طی بیانیهی مشروحی كه در بیروت انتشاریافت، از تمامی نیروهای مؤمن و شرافتمند دعوت كرد كه در نبرد با آمریكا، انقلاباسلامی ایران را تأیید كنند. این سازمان همچنین همهی گروهها را به برپایی تظاهراتمستمر در این زمینه دعوت كرد. یاسر عرفات نیز در آن ایام طی مصاحبهای گفت كه بهنیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین آماده باش داده است تا در صورت لزوم، به كمكانقلاب ایران بشتابند. او تصمیم كارتر به مسدود كردن اندوختههای ارزی ایران درآمریكا، قطع واردات نفتی ایران و همچنین مانورهای نظامی آمریكا را به منزلهی اعلانجنگ علیه ایران دانست.
در مقابل چنین اقداماتی، برخی دولتهای مرتجع منطقه نیز كه از افزایش احساساتضدآمریكایی شهروندان خود بیم داشتند، نیروهای نظامی خود را اطراف برخیتأسیسات و سازمانهای آمریكایی و انگلیسی مستقر كردند تا از حملههای احتمالیانقلابیون كه از ماجرای گروگانگیری سفارت آمریكا در تهران طرفداری میكردند،جلوگیری كنند. دولت امارات متحدهی عربی یكی از دولتهایی بود كه دست به چنینكاری زد.
همچنین دولت مصر نیز با سركوب طرفداران انقلاب ایران، از ورود دانشجویانایرانی به این كشور جلوگیری كرد.
اما حمایت از اقدام دانشجویان پیرو خط امام، محدود به كشورهای مسلمان نشد وگروههای آزادیخواه و حقطلب در نقاط مختلف جهان، از آن حمایت كردند. به عنوانمثال، اتحادیهی جوانان و دانشجویان جمهوری دموكراتیك خلق كره از دانشجویانمسلمان پیرو خط امام پشتیبانی كردند. كمیتهی ویتنامی همبستگی مردم آسیا و آفریقاو كمیتهی طرفداران صلح در ویتنام هم بیانیهی مشتركی را منتشر كردند و در آن به شدتدولت آمریكا را برای پناه دادن دیكتاتور خونخوار پهلوی و حمایت از او، برای دخالتدر امور داخلی ایران، محكوم كردند.
پیامدهای حركت تحسینبرانگیز دانشجویان انقلابی كشورمان، حتی مرزهایآفریقای جنوبی را نیز در نوردید و به مبارزات كنگرهی ملی آفریقای جنوبی بر ضد نظامآپارتاید و تبعیض نژادی روح تازهای بخشید. سران این كنگره، در پیام پشتیبانی خود ازایران چنین آوردند:
«ما از مردم پیشرو، دموكراتیك و ضدامپریالیست سراسر جهان میخواهیم،هوشیاری به خرج داده و برای خنثی كردن برنامههای امپریالیسم بینالمللی،تحت نظارت امپریالیسم آمریكا، كه در صدد توطئهچینی برای وارونه جلوه دادندستاوردهای انقلاب ایران است، با همبستگی اقدام كنند.»
اما حمایت برخی كشورها جنبهی عملی به خود گرفت و سفارت آمریكا دركشورهایی مانند پاكستان و لیبی آتش گرفت و ویران شد. در روز اول آذر 1358،پاكستانیها سفارت آمریكا را به آتش كشیدند كه موجب شد تا مدتها صدایانفجارهای شدید از داخل سفارت به گوش برسد. این آتشسوزی موجب شد تا سفارت آمریكا در اسلامآباد، تلی از خاكستر شود. اندكی بعد مركز فرهنگی آمریكا در راولپندی نیز آتش گرفت. در كویت هم تظاهركنندگان پرچم آمریكا و صورتك كارتر را در برابر سفارت آمریكا به آتش كشیدند و از اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امامحمایت كردند.
دو هفته بعد، مردم لیبی هم به طرفداری از اقدام دانشجویان، سفارت آمریكا را بهآتش كشیدند. بر طبق اعلام خبرگزاریها، در آن زمان دو هزار تظاهركنندهی لیبیایی باحمله به سفارت آمریكا در طرابلس، آن را آتش زدند. این تظاهركنندگان كه علیه آمریكاو شاه مخلوع ایران شعار میدادند، از دانشجویان ایرانی اشغال كنندهی سفارت حمایت میكردند.
آنچه در این قسمت بیان شد، نمونههایی از تأثیر حركت انقلابی دانشجویان پیرو خط امام بر مردم جهان بخصوص مسلمانان بود. در واقع آنچه كه در ایران رخ داد، موجبشد تا دیگر حقیقتجویان عالم نیز شهامت و انگیزهی كافی رابرای اعتراض بهامپریالیسم آمریكا پیدا كنند و جنبشی آغاز شد كه ما از آن به «بیداری اسلامی» تعبیركردیم و در سالهای بعد لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق، پاكستان و بسیاری نقاط دیگر را درنوردید.
همین امر نشاندهندهی آن بود كه تسخیر لانهی جاسوسی، یك واقعهی تاریخینیست و به تاریخ نپیوسته است؛ بلكه این حركت در حقیقت، جلوهی عینی و عملی یكبخش از سیاست خارجی انقلاب و ظهور مواضع اصولی انقلاب در روابط بینالمللی است.
ابراهیم اصغرزاده ـ از دانشجویان پیرو خط امام ـ در مصاحبهای در سال 1379، بهبررسی این بعد از آثار تسخیر لانهی جاسوسی پرداختهاست و میگوید:
«جریان تصرف لانهی جاسوسی، اثراتش بنا به اعتراف خود خارجیها(نظریهپردازان، مقامات سیاسی، سیاستمداران و نویسندگان مطبوعات) ازمرزهای ایران فراتر رفت؛ یعنی نه تنها در منطقه و كشورهای اسلامی، كه حتیدر كشورهای جهان سوم دوردست نیز تأثیر گذاشت. این تأثیر را میشود بهتأثیرات روانی، یعنی تأثیراتی كه ناشی از شكستن ابهت آمریكاست تعبیر كرد وناشی از این است كه یك ملت میخواهد حرف خودش را بزند و در سختترینشرایط، راهی را انتخاب میكند و محكم پای آن میایستد و اجازه نمیدهد كهمنافعش به خطر بیفتد.»
اصغرزاده به نمونههای عینی پیامدهای حاصل از تسخیر جاسوسخانهی آمریكا درتهران، بر دیگر كشورهای اسلامی نیز اشاره میكند و میگوید:
«خود سازمان سیا هم اخیراً تحلیلهایی داشت... و مشخص شد كه آمریكا دنبالیافتن راهی است تا بین آن چیزی كه اتفاق افتاده است در ایران، به اسم تسخیرلانهی جاسوسی و اقدامات تروریستی كه بعداً در كشورهای منطقه صورتگرفته است، ارتباط برقرار كند؛ ولی این اقدامات را آنها اقدامات تروریستیمینامند، در صورتی كه این حركات بیشتر حركات مردمی است، یعنی مردماحساس میكنند كه به عنوان یك راه حل باید این كار را بكنند. خیلی حركتهایتند بود كه گروههای سیاسی انجام میدادند، اما اینكه یك حركت مردمی شكلبگیرد و ]در[ این حركت مردمی راهحلهای تندی را انتخاب كنند، قبلاً نبود.میخواهند ما در این حركات و اقدامات اخیر بهخصوص، جریانات لبنان راتسخیر لانهی جاسوسی به حساب آورند.»
اصغرزاده در جمعبندی میگوید:
«در یك مقطع 444 روزه، یك زورآزمایی بین یك ملت جهان سومی و مجموعقدرتی كه یك ابرقدرت داشت به وجود آمد و آمریكا دید كه نمیتواند اینمشكل را حل كند. خود این ماجرا میتواند برای خیلی از ملتها و كشورها وبرای آیندهی ما و فرزندان ما آموزنده باشد و به نظر من به عنوان یك حركتپویا، همیشه در صحنهی روابط بینالملل باقی خواهد ماند.»
پس از طرح این مقدمه، به بیان نمونههای عینی و عملی این واكنشها و حمایتهاییمیپردازیم كه در سراسر جهان به دنبال تسخیر لانهی جاسوسی صورت گرفت. بهعنواننمونه، دانشجویان ایرانی كه در دانشگاههای دیگر كشورهای جهان درس میخواندند باحمایت از تسخیر لانهی جاسوسی تلاش داشتند تا ندای حقطلبانهی مردم ایران را بهگوش جهانیان برسانند. به عنوان نمونه:
«دانشجویان ایرانی، شكلك پارچهای كارتر و سادات را در فیلیپین به آتشكشیدند و از اشغال سفارت آمریكا از جانب دانشجویان پیرو خط امام جانبداریكردند. عدهی زیادی از دانشجویان، از دیروز یك تحصن 48 ساعته را به عنوانهمبستگی با دانشجویان تهران آغاز كردند.»
همچنین در اولین روزهای اشغال لانهی جاسوسی، دانشجویان ایرانی در بیروت،پاریس، استكهلم، بن و لیون به طرفداری از این حركت دست به تظاهرات زدند. انجامچنین اقداماتی از سوی دانشجویان ایرانی مقیم خارج كشور، آثار عمیقی بر مسلمانانداشت. بهطوری كه مثلاً تعدادی از مسلمانان غیرایرانی اسپانیا، با حضور در محلسفارت ایران، همبستگی خود را با انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی اعلامكردند.
موج بیداری و آگاهی در مردم آمریكا، دربارهی آن دسته از شهروندان این كشور كهدر زمان بحران در ایران به سر میبردند، بهتر صدق میكرد. این افراد كه به علت حضوردر كشورمان درك بهتری از واقعیتهای روابط ایران و آمریكا داشتند، پس از اشغالسفارتشان در تهران در حمایت از این كار، تظاهرات كردند. این رویداد با وجودسانسور شدید خبری رسانههای آمریكا، بازتاب مناسبی در رسانههای داخلی داشت ونشان داد كه این اقدام دانشجویان چه بازتاب عظیمی داشته و چه تحولات شگرفی را درباورها و روحیهی مردم جهان ـ صرفنظر از دین، نژاد و ملیتشان ـ ایجاد كرده است.روزنامهها در بازتاب این كار دانشجویان مینویسند:
«گروههایی از آمریكاییان و انگلیسیهای مقیم تهران، دیروز در یك راهپیماییكه از میدان فردوسی تا دانشگاه تهران و بالعكس انجام شد، شركت كردند...شركتكنندگان در این راهپیمایی، ضمن فریادهای «درود بر خمینی» و «زنده بادمردم ایران» اعلام كردند كه ما شرمنده و عصبانی هستیم كه هنوز دولتهای ما ازشاه مخلوع حمایت میكنند. پلاكاردهای متعددی در دست تظاهركنندگانآمریكایی و انگلیسی به زبانهای فارسی و انگلیسی به چشم میخورد كه رویآن نوشته شده بود: «ما از انقلاب ایران پشتیبانی میكنیم، ملت ایران با ما مهرباناست. با ایرانیان مقیم خارج مهربان باشید. شاه سابق را به ایران برگردانید.»
اقدامات آمریكاییهای مقیم ایران، به اینجا ختم نشد و عدهای از آنان با راهاندازییك كمیته، تحت عنوان كمیتهی آمریكاییهای موافق اشغال سفارت آمریكا، حمایتكامل خود را از این كار دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و نیز خواستهی آنها مبنی براسترداد شاه اعلام كردند.
در یكی از مصاحبههای مطبوعاتی، سه تن از خانمهای آمریكایی عضو این كمیته،مواضع جالبی مطرح شد كه مرور آنها پس از 25 سال خالی از لطف نیست:
«موضوع مورد بحث در این مصاحبه یك موضوع جنجالی است، زیرا ماآمریكاییها علیه دولتمان صحبت میكنیم. این حق مردم آمریكاست كه بداننددر 37 سال سلطنت شاه مخلوع، چه كشتارها و چه جنایاتی انجام شده است. ما در ایران با واقعیت روبهرو شدهایم. مبارزهی مردم ایران را مشاهده كردیم و ازدلایل بنیادی انقلاب ایران آگاه شدیم.»
اما حمایتهای جهانی از این كار انقلابی دانشجویان پیرو خط امام، به پایان نرسید وبرخی دولتهای مسلمان منطقه نیز با درك اهمیت و ارزش اشغال لانهی جاسوسیامپریالیسم آمریكا از ملت و دولت ایران حمایت نمودند.
دولت سوریه یكی از اولین دولتهای اسلامی بود، كه ضمن اعلام پشتیبانی كامل ازانقلاب ایران، دولتهای بزرگ را از به كار بردن زور در برابر ایران برحذر داشت وخاطرنشان كرد این امر بشكهی باروت خاورمیانه را به آتش خواهد كشید.
دولت سوریه در آن ایام، همچنین از كلیهی كشورهای عرب خواست كه از ایران درمبارزه علیه آمریكا حمایت كنند و حتی پیشنهاد نمود كه این موضوع در دستور كاركنفرانس سران جامعهی عرب در تونس (كه در اواخر آبان 58 برگزار شد) قرار گیرد.بلوكه كردن داراییهای ایران توسط آمریكا نیز با خشم سوریها مواجه شد و عبدالحلیمخدام ـ وزیر امور خارجهی وقت سوریه ـ تصمیم آمریكا در این مورد را تهدید بزرگیعلیه انقلاب ایران دانست. وی تأكید كرد كه ایران به آرمان فلسطین كمك شایانی كرده وطبیعی است كه این انقلاب باید مورد حمایت اعراب قرار گیرد.
علاوه بر دولت سوریه، دولت الجزایر نیز تا سر حد امكان از این كار تحسینبرانگیزدانشجویان پیرو خط امام حمایت كرد. جبههی آزادیبخش ملی الجزایر كه در آن زمانحزب حاكم این كشور محسوب میشد، همراه با كنگرهی لیبی بیانیهی مشتركی صادركرد و فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه ملت عرب و انقلاب ایران را به شدتمحكوم كرد.
سفیر الجزایر در تهران نیز در آن زمان، در مصاحبه با مطبوعات تأكید كرد كه حمایتالجزایر از انقلاب ایران اجتنابناپذیر است. او تصریح نمود كه انقلاب ایران واژگونیحكومتهای استبدادی كشورهای دیگر را در پی داشته است و گفت:
«پس از انقلاب ایران، ملتهای چند كشور بیدار شدند و حكومتهای مستبد راواژگون كردند. از جمله در اوگاندا عیدی امین، در آفریقای مركزی بوكاساو درنیكاراگوئه سوموزا. قابل توجه است كه هیچ یك از این دگرگونیها، مانندانقلاب ایران ادامه نیافت و همین دلیل صحت و اصالت انقلاب ایران است.»
به دنبال تسخیر لانهی جاسوسی و مسدود شدن داراییهای ایران در آمریكا،روزنامههای الجزایری نیز همگام با دولت این كشور، این امر را محكوم كرده و روزنامهیمجاهد چاپ این كشور در این باره نوشت:
«كشورهای عربی كه در آمریكا سرمایهگذاری كردهاند، ممكن است دیر یا زوددچار چنین سرنوشتی شوند... ماجرای گروگانگیری نباید سابقهی خطرناكی راكه كارتر به وجود آورده است، از انظار پنهان كند. این خطر (بلوكه شدنداراییها) اكنون سرمایهگذاران عرب را نیز تهدید میكند.»
علاوه بر سوریه و الجزایر، لیبی نیز یكی از كشورهایی بود كه در آن زمان به خاطرمواضع انقلابی، از مبارزات حقطلبانهی ملت ایران بر ضد آمریكا حمایت میكرد. بهدنبال تلاش ایران برای استفاده از نفت به عنوان حربهای در برابر واشنگتن، عزالدینمبروكـ وزیر نفت لیبی ـ از كلیهی اقدامات مالی و نفتی ایران در برابر تلاشهایبرتریجویانهی امپریالیسم حمایت كرد.
چند روز بعد، نمایندهی ویژهی سرهنگ قذافی ـ رهبر لیبی ـ وارد تهران شد و روابطدیپلماتیك بین دو طرف ایجاد شد. این نماینده اعلام كرد:
«كشور لیبی قبل و بعد از پیروزی انقلاب ایران، همواره از مردم ایران كاملاًپشتیبانی كرده و این كار را ادامه خواهد داد... تسخیر سفارت آمریكا نشان داد كهبدون هیچ تردیدی آمریكا همچنان به مداخلهی خود در امور داخلی ایران ادامهمیداده است... به عقیدهی من وضع دشوار موجود را ایران آغاز نكرده، بلكه اینآمریكاست كه عمداً با اتخاذ حالتی خصمانه و بیرحمانه موجب آن شدهاست.»
در همین زمان، لیبی تلاش كرد تا مسائل مربوط به ایران را در كنفرانس سران عربدر تونس مطرح كرده و به جلب پشتیبان برای ایران بپردازد؛ اما با مخالفت رژیمهایمحافظهكار عرب مواجه شد. بنابر اخبار رسانههای گروهی، نمایندگان عربستانسعودی، كویت، قطر، بحرین و امارات متحدهی عربی در یك جلسهی خصوصیتصمیم میگیرند كه با طرح مسائل فرعی در مذاكرات كنفرانس سران عرب مخالفتكنند و كنفرانس تنها به مسائلی كه در دستور كار قرار گرفته بپردازد. به هر حال، این مسألهموجب میشود كه تلاشهای لیبی، سوریه و الجزایر برای مطرح كردن مسألهی پشتیبانیاز ایران در كنفرانس سران عرب، به جایی نرسد.
دولت لیبی در ادامهی بحران نیز ضمن حمایت از ایران، با صدور اعلامیهای مشتركبا كشورمان از كلیهی كشورهای عربی درخواست كرد تا روابط دیپلماتیك و اقتصادیخود را با آمریكا قطع كنند. در این اعلامیه، از كلیهی كشورهای عرب درخواست شد كهاز تحویل نفت به آمریكا خودداری كنند و از دلار به عنوان ارز بینالمللی استفاده نكنند.ایران و لیبی در این بیانیه از كشورهای عربی خواستند تا پولهای خود را از بانكهایآمریكا خارج كنند.
علاوه بر دولتهای مسلمان و عرب منطقه، برخی سازمانهای انقلابی نیز كه بعدهااقدام دانشجویان پیرو خط امام را سرمشق قرار دادند، از این حركت حمایت كردند. بهعنوان مثال، سازمان «امل» مستقر در لبنان، طی بیانیهی مشروحی كه در بیروت انتشاریافت، از تمامی نیروهای مؤمن و شرافتمند دعوت كرد كه در نبرد با آمریكا، انقلاباسلامی ایران را تأیید كنند. این سازمان همچنین همهی گروهها را به برپایی تظاهراتمستمر در این زمینه دعوت كرد. یاسر عرفات نیز در آن ایام طی مصاحبهای گفت كه بهنیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین آماده باش داده است تا در صورت لزوم، به كمكانقلاب ایران بشتابند. او تصمیم كارتر به مسدود كردن اندوختههای ارزی ایران درآمریكا، قطع واردات نفتی ایران و همچنین مانورهای نظامی آمریكا را به منزلهی اعلانجنگ علیه ایران دانست.
در مقابل چنین اقداماتی، برخی دولتهای مرتجع منطقه نیز كه از افزایش احساساتضدآمریكایی شهروندان خود بیم داشتند، نیروهای نظامی خود را اطراف برخیتأسیسات و سازمانهای آمریكایی و انگلیسی مستقر كردند تا از حملههای احتمالیانقلابیون كه از ماجرای گروگانگیری سفارت آمریكا در تهران طرفداری میكردند،جلوگیری كنند. دولت امارات متحدهی عربی یكی از دولتهایی بود كه دست به چنینكاری زد.
همچنین دولت مصر نیز با سركوب طرفداران انقلاب ایران، از ورود دانشجویانایرانی به این كشور جلوگیری كرد.
اما حمایت از اقدام دانشجویان پیرو خط امام، محدود به كشورهای مسلمان نشد وگروههای آزادیخواه و حقطلب در نقاط مختلف جهان، از آن حمایت كردند. به عنوانمثال، اتحادیهی جوانان و دانشجویان جمهوری دموكراتیك خلق كره از دانشجویانمسلمان پیرو خط امام پشتیبانی كردند. كمیتهی ویتنامی همبستگی مردم آسیا و آفریقاو كمیتهی طرفداران صلح در ویتنام هم بیانیهی مشتركی را منتشر كردند و در آن به شدتدولت آمریكا را برای پناه دادن دیكتاتور خونخوار پهلوی و حمایت از او، برای دخالتدر امور داخلی ایران، محكوم كردند.
پیامدهای حركت تحسینبرانگیز دانشجویان انقلابی كشورمان، حتی مرزهایآفریقای جنوبی را نیز در نوردید و به مبارزات كنگرهی ملی آفریقای جنوبی بر ضد نظامآپارتاید و تبعیض نژادی روح تازهای بخشید. سران این كنگره، در پیام پشتیبانی خود ازایران چنین آوردند:
«ما از مردم پیشرو، دموكراتیك و ضدامپریالیست سراسر جهان میخواهیم،هوشیاری به خرج داده و برای خنثی كردن برنامههای امپریالیسم بینالمللی،تحت نظارت امپریالیسم آمریكا، كه در صدد توطئهچینی برای وارونه جلوه دادندستاوردهای انقلاب ایران است، با همبستگی اقدام كنند.»
اما حمایت برخی كشورها جنبهی عملی به خود گرفت و سفارت آمریكا دركشورهایی مانند پاكستان و لیبی آتش گرفت و ویران شد. در روز اول آذر 1358،پاكستانیها سفارت آمریكا را به آتش كشیدند كه موجب شد تا مدتها صدایانفجارهای شدید از داخل سفارت به گوش برسد. این آتشسوزی موجب شد تا سفارت آمریكا در اسلامآباد، تلی از خاكستر شود. اندكی بعد مركز فرهنگی آمریكا در راولپندی نیز آتش گرفت. در كویت هم تظاهركنندگان پرچم آمریكا و صورتك كارتر را در برابر سفارت آمریكا به آتش كشیدند و از اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امامحمایت كردند.
دو هفته بعد، مردم لیبی هم به طرفداری از اقدام دانشجویان، سفارت آمریكا را بهآتش كشیدند. بر طبق اعلام خبرگزاریها، در آن زمان دو هزار تظاهركنندهی لیبیایی باحمله به سفارت آمریكا در طرابلس، آن را آتش زدند. این تظاهركنندگان كه علیه آمریكاو شاه مخلوع ایران شعار میدادند، از دانشجویان ایرانی اشغال كنندهی سفارت حمایت میكردند.
آنچه در این قسمت بیان شد، نمونههایی از تأثیر حركت انقلابی دانشجویان پیرو خط امام بر مردم جهان بخصوص مسلمانان بود. در واقع آنچه كه در ایران رخ داد، موجبشد تا دیگر حقیقتجویان عالم نیز شهامت و انگیزهی كافی رابرای اعتراض بهامپریالیسم آمریكا پیدا كنند و جنبشی آغاز شد كه ما از آن به «بیداری اسلامی» تعبیركردیم و در سالهای بعد لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق، پاكستان و بسیاری نقاط دیگر را درنوردید.
نظر شما