فتح شب - ويژه سالروز تسخير لانه جاسوسي
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۱۵
نوید شاهد: ظهر روز 13 آبان 58 محمدموسوی خوئینی‌ها با دفتر امام تماس می‌گیرد و در مذاكره‌ای تلفنی با مرحوم سیداحمد خمینی، وی را در جریان حركت دانشجویان قرار می‌دهد و نظر امام را در این خصوص جویا می‌شود. پس از مدت كوتاهی، از او پاسخ می‌شنود كه امام فرموده‌اند خوب جایی را گرفتید، محكم آن را نگه دارید.

گفت و گو با موسوی خوئینی‌ها در مورد تسخیر لانه جاسوسی

صبح روز سیزدهم آبان 58 دانشجویان منتخب از دانشگاههاى شریف و پلى تكنیك و ملى گردهم آمدند و دانشگاه تهرانى‌ها نیز همزمان در دانشگاه خود حاضر شدند تا در یك حركت هماهنگ به سوى ساختمانی كه تا آن روز سفارت آمریكا خوانده می‌شد حركت كنند. عده‌اى باید پس از ورود به ساختمان سریعاً مراجعه و گفت‌وگو با ارگانهاى مربوطه را آغاز مى‌كردند، برخى باید ورود موسوی خوئینى‌ها را تدارك مى‌دیدند و گروهى نیز باید امر تبلیغات را برعهده مى‌گرفتند. دختران دانشجو نیز باید آهن‌برهایى كه براى بریدن قفل و زنجیرها در سفارت تهیه شده بود را زیر چادرهایشان حمل مى كردند. همه چیز آماده بود تا ابهت پوشالی آمریكا فروریزد.
ساعت10 صبح 13 آبان 58 دانشجویان انقلابى با سر دادن شعار الله اكبر به طرف سفارتخانه حركت كردند و قفل و زنجیرهاى در را با آهن‌بر بریدند. دانشجویان انقلابى با شكستن در به راحتى در اصلی را پشت سر گذاشتند اگر چه بعدها به واسطه ی اینكه چند نفر در عكس‌هاى گرفته‌شده، در بالاى دیوار سفارت دیده مى شدند همگى بالاروندگان از دیوار سفارت نامیده شدند.
ظهر روز 13 آبان 58 محمدموسوی خوئینی‌ها با دفتر امام تماس می‌گیرد و در مذاكره‌ای تلفنی با مرحوم سیداحمد خمینی، وی را در جریان حركت دانشجویان قرار می‌دهد و نظر امام را در این خصوص جویا می‌شود. پس از مدت كوتاهی، از او پاسخ می‌شنود كه امام فرموده‌اند خوب جایی را گرفتید، محكم آن را نگه دارید.
با فرا رسیدن ظهر، دانشجویان خط امامى، محمد موسوى‌خوئینى‌ها را نیز به میان خود آوردند. با شنیدن خبر موافقت امام ،جوش و خروشی دیگر در آنها پدید می‌آید و تماس‌ها با نهادها و سازمان‌هاى مربوط جهت مطلع كردن آنها آغاز شد. یكى باید شوراى انقلاب را در جریان مى گذاشت و دیگرى مجلس خبرگان قانون اساسى را. دانشجویان خط امامى اگرچه می‌گفتند كه فقط براى چند روز مى‌خواستند لانه ی جاسوسی را به اشغال خود درآورند، اما دیگر ادامه كار از دست آنها خارج شده بود. مردم از یك سو خواهان ادامه ی مبارزه ضد استكباری آنها بودند و اسناد موجود در سفارت نیز از سوى دیگر آنها را به ماندن وامی‌داشت. دانشجویان اكنون به نظر مى‌رسید كه باید خود را براى یك دوره ی استقرار طولانى در داخل لانه ی جاسوسی آماده مى‌كردند. استقرارى كه در نهایت 444 روز به طول انجامید.

 موسوی خوئینی‌ها در گفت‌وگویی به خاطرات روزهای همراهی با دانشجویان برمی‌گردد، روزهایی كه به گفته خودش تكرارناپذیرند.

- شما یكی از نیروهای تاثیرگذار در جریان انقلاب اسلامی بوده‌اید و بی‌شك ناگفته‌های بسیاری از تاریخ انقلاب را در سینه دارید كه تاكنون بیان نكرده‌اید. قصد ما از این مصاحبه، مروری مجدد بر وقایع تاریخی گذشته و بیان جزییات بیشتر است. آقای خویینی‌ها! شما در حادثه ی 13 آبان و ارتباط آنها با امام خمینی (ره) نقش مهمی را بر عهده داشتید. شرایط آن مقطع زمانی یعنی سالهای 58 و 59 را چگونه تحلیل می‌كنید؟

موسوی خوئینی‌ها: زمانی بعد از وقوع حادثه و پس از گذشت سال‌ها از این واقعه، ماجرا را تحلیل می‌كنیم كه مدت‌ها گذشته است و آثارش نیز مشهود است. بنا به همین شرایط، نتایج مثبت و منفی آن را ارزیابی می‌كنیم و در مجموع مشخص می‌شود كه این حركت صحیح بوده است یا خیر. زمانی دیگر سعی می‌شود این تحلیل از نگاه كسانی باشد كه تصمیم گرفتند این حركت را انجام دهند، طبعا ًآنها با توجه به شرایط زمان خویش و اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان این اقدام را انجام دادند و آن هنگام این حركت به نظرشان نتیجه مثبت داشته است. من آن شرایط را بیشتر از زاویه ی نگاه دوم توضیح می‌دهم.
در این مورد باید حوادث قبل از 13 آبان مورد بررسی قرار گیرد؛ در یك توضیح خلاصه باید گفت كه انقلاب اسلامی مردم در ابعادی پیروز شده بود اما این پیروزی كامل نبود. یعنی توانسته بودیم از سویی رژیم شاه را ساقط كنیم و با انجام همه‌پرسی، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس كنیم؛ از سوی دیگر بعد از انقلاب تقریباًتمام كسانی كه مدیریت امور را در دست داشتند تجربه كافی نداشتند. فرماندهان نهادهای نظامی تازه تاسیس هم كه مورد اعتماد مردم بودند مثل كمیته‌های انقلاب یا سپاه پاسداران تجربه‌ ی لازم را نداشتند. در مجموع آن زمان شاهد كشوری بودیم كه تقریبا نظام اداری‌اش از هم گسیخته شده بود.

- فضای آن روز جامعه از نظر تسلط نظام بر امور چگونه بود؟

موسوی خوئینی‌ها: طبیعی است با سقوط رژیم شاه و از هم پاشیدن آن، شیرازه ی ارتش و سایر قوای امنیتی از هم گسسته شود. طبعاً در آن شرایط، عناصر وابسته به رژیم سابق هنوز هم در داخل كشور بودند و می‌توانستند عملیات تخریبی انجام دهند. همین‌طور هم بود و به طور فعال اهداف خود را پی‌گیری می‌كردند. از طرفی مستشاران آمریكایی نیز بر حسب سلطه‌ای كه در زمان شاه بر ارتش داشتند، هنوز در كشور حضور داشتند و غیر از آنها، عناصر وابسته به آمریكا در میان اقشار مختلف نفوذ كرده بودند. همه ی آنها توانایی تخریب و بر هم زدن اوضاع را داشتند و همان‌طور كه گفته شد یك مدیریت كم‌تجربه قرار بود با همه ی این عناصر برخورد كند. جدا از همه ی اینها، تقریباً به طور مستمر در استان‌هایی مثل خوزستان، كردستان، گلستان (گنبد) همواره زمینه‌هایی برای آشوبگری وجود داشت كه این جریانات نیز بر نگرانی‌ها می‌افزود. علاوه بر این معضلات، باید ترور مسوولان نظام از بالاترین تا پایین‌ترین سطوح را اضافه كرد؛ به طوری كه حتی جوان‌هایی كه تنها به صرف علاقه‌شان به انقلاب یك تفنگ به دست گرفته بودند و شب‌ها در كمیته‌ها و خیابان‌ها مراقب امنیت عمومی شهر بودند، ناگهان مورد حمله ی نیروهای ضد انقلاب قرار می‌گرفتند و ترور می‌شدند. در مجموع باید گفت شرایط آن زمان به هیچ عنوان مساعد نبود و اوضاع كاملاً نگران‌كننده بود.

- موضع‌گیری‌ها و اقدامات دولت موقت در برخورد با این مشكلات و معضلات چگونه بود؟

موسوی خوئینی‌ها: علی‌رغم همه ی حمایت‌های حضرت امام (ره) و مردم از دولت، افرادی در دولت موقت در راس امور بودند كه با اوضاع انقلابی آن زمان همراه نبودند؛ بخصوص نخست‌وزیر، مرحوم مهندس بازرگان. مرحوم بازرگان می‌گفت من مثل یك ماشین سواری بنز هستم كه باید در یك خیابان آسفالته و هموار حركت كنم، من بولدوزر نیستم. همان‌طور كه در پاسخ قبل گفته شد، شرایط آن زمان هموار و معمولی نبود و انقلاب در هر لحظه با ناهمواری‌ها و مشكلاتی كه شرح داده شد روبرو بود. طبیعتاً اتومبیل سواری‌ای كه فقط در یك جاده صاف و همواره می‌تواند حركت كند، برای آن اوضاع و احوال كه مملو از دست‌انداز و سنگ و موانع مختلف بود، مناسب نبود و با مشكل مواجه می‌شد. لذا دولت موقت با توجه به همین مسائل، توان لازم جهت رویارویی با این آشوب‌ها و بلواها را نداشت و با توجه به بعضی از دیدگاه‌هایش، قاطعیت لازم جهت برخورد با عناصر ضد انقلاب را هم نداشت. البته توجه داشته باشید این تحلیل را از نگاه انقلابیون و بخشی از نیروهایی كه به تسخیر لانه ی جاسوسی دست زدند می‌گویم؛ چرا كه خود افرادی مثل مرحوم بازرگان یا همفكرانش این تعابیر را قبول نداشتند و ندارند. اما به تعبیر من آنها قاطعیت لازم در برخورد با نیروهای ضد انقلاب را نداشتند. به عنوان مثال دولت موقت و شخص آقای بازرگان تشخیص می‌دادند كه یكی از روسای ساواك در زمان شاه باز هم بیاید و سازمان اطلاعاتی در نظام جمهوری اسلامی را بازسازی و راه‌اندازی كند.

- در این موارد چه دلایلی را عنوان می‌كردند؟

موسوی خوئینی‌ها: توجیه آنان این بود كه این افراد در زمان شاه فقط فرمانبردار بودند و بر محور آن رژیم فعالیت می‌كردند، حالا كه آن محور عوض شده است طبق خواسته ما عمل می‌كنند. بنابراین می‌توان كسی را كه مأمور امنیت رژیم سابق بوده است، مجدداً در سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی به كار گرفت. در صورتی كه اگر به سابقه ی برخی از عناصر سابق ساواك مثل مقدم كه رییس سازمان امنیت بود توجه می‌شد، می‌فهمیدند كه تا آخر عمر رژیم سابق علیه انقلاب و در حفاظت از نظام شاه فعالیت می‌كرد كه در خاطرات افرادی همچون قره‌باغی نیز آمده است. طبعاً این نگاه سبب می‌شد دولت موقت دست به اقدامات نگران‌كننده‌ای بزند، هرچند كه نیروهای انقلابی نگذاشتند و جلوی این اقدامات را گرفتند. دولت موقت در مورد وزارتخانه‌ها نیز همین نگاه را داشت. در مجموع به نظر بنده رفتار دولت موقت در میدان دادن به عناصری كه در رژیم شاه افراد مؤثری بودند مناسب و منطقی نبود، بخصوص آنكه بسیاری از آنها در دوران انقلاب هیچ نوع همراهی نداشتند و خود به خود هیچ وابستگی‌ای به انقلاب اسلامی حس نمی‌كردند.

- مناسبات و روابط دولت موقت با سایر نهادهای انقلابی آن زمان چگونه تنظیم شده بود و سطح همكاری‌شان تا چه میزان بود؟

موسوی خوئینی‌ها: دولت موقت، بخصوص نخست‌ وزیر، با نهادهای انقلابی آن زمان رفتار نامهربانانه‌ای داشتند و از همان ابتدا از جانب دولت موقت نسبت به كمیته‌های انقلاب و بعضی نهادهای انقلابی دیگر همچون سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دادگاه‌های انقلاب نگاه مثبتی وجود نداشت. البته ناگفته نماند این نهادها و سازمان‌ها به دلیل نوظهور بودن قطعاً دچار اشكالاتی بودند. این دستگاه‌های برخاسته از انقلاب برای حفظ انقلاب بخصوص در آن برهه از تاریخ كاملاً ضروری بودند؛ ولی دولت موقت چنین نگاهی به این سازمان‌ها نداشت و به مناسبت‌های مختلف این نهادها را زیر سؤال می‌برد و واكنش آنها نیز موضع‌گیری در برابر دولت بود. این مشكلات را نیز باید اضافه كرد به آن عواملی كه پیش از آن تحت عنوان موجبات نگرانی عناصر انقلابی در آن مقطع حساس از انقلاب نام بردم.

- منظورتان از عناصر انقلابی چه گروهی با چه تفكراتی است؟

موسوی خوئینی‌ها: منظورم از عناصر انقلابی افراد خاصی نیست. همچنین گروه بخصوصی را نیز در بر نمی‌گیرد بلكه منظور نسل آن روز است كه در بحرانی‌ترین دوران انقلاب در صحنه‌های مبارزه حضور داشتند كه خیل عظیمی از افراد جامعه را در بر می‌گرفت. یعنی همه‌ ی آنهایی كه در عرصه‌های انقلاب حضور داشتند نگران این رفتارها بودند، رفتارهایی كه از یك طرف در جهت رویارویی با نهادهای برخاسته از انقلاب بود و از سوی دیگر بها دادن به برخی عناصر رژیم گذشته و احیای آن نهادها با همان وضعیت قبل از پیروزی انقلاب.

- از صحبت‌های شما چنین نتیجه می‌گیریم كه استعفای دولت موقت صرفاً به خاطر تسخیر لانه ی جاسوسی نبود و قبل از آن نیز دامنه ی اختلافات دولت موقت با عناصر انقلابی گسترده بود.

موسوی خوئینی‌ها: بله. باید توجه داشت باشید اختلافات دولت موقت با عناصر انقلابی متأثر از اختلافات دیدگاه‌های آنها بود. از یك طرف دولت موقت به‌ویژه رییس دولت موقت و از جهتی دیگر نیروهای انقلابی و در رأس آنان امام خمینی در رابطه با وقایع مختلفی كه حادث می‌شد موضع‌گیری‌های متفاوت و بعضاً متقابل هم داشتند. به عنوان مثال نگاه این دو گروه به آمریكا و موضع‌گیری‌هایشان در برابر این مقوله ی كاملاً متفاوت بود. برای اثبات این مدعا می‌توان به ادبیات هركدام از این نیروها در مورد آمریكا توجه كرد، آن‌گاه به راحتی این اختلاف دیدگاه را كه عرض كردم مشاهده می‌كنید. خواه ناخواه این اختلاف نگاه در مسائلی كه بین امام و همه‌ ی كسانی كه امام را معیار و میزان در حركت‌های انقلابی می‌دانستند و دولت موقت ،وجود داشت كه مخاطرات بیشتری را به وجود می‌آورد. در ضمن وقتی شما در مسائل سیاسی و تحلیل‌های آن وارد می‌شوید، خود به خود بحث حدس و گمان‌ها نیز پیش می‌آید. آن زمان این گمان وجود داشت كه نكند در پس تمام این قضایا دست آمریكا در كار باشد. در همین ایام نیز شنیده شد یكی از افراد سازمان جاسوسی آمریكا به ایران آمده و وارد سفارت شده است. خبر ورود چنین فردی آن حدس و گمان را تقویت می‌كرد. در آن فضا و شرایط، تحلیل‌های حضرت امام نیز اكثراً بر این محور بود كه چون آمریكا بیشتر از همه از استقلال ایران متضرر شده است، طبیعتاً خیلی از مشكلات و معضلات پیش روی ما از آمریكا نشأت می‌گیرد. این تحلیل‌های حضرت امام سبب می‌شد این ذهنیت در نیروهای جوان انقلابی تشدید شود كه هنوز هم فشارها به آمریكا بازمی‌گردد.

- پس دانشجویان نیز با توجه به تحلیل‌های حضرت امام خمینی كه به آن اشاره كردید، تصمیم به تسخیر سفارت آمریكا گرفتند؟

موسوی خوئینی‌ها: در چنین شرایطی كه وصف آن گذشت، بعضی از دانشجویان به این فكر افتادند كه اگر آمریكایی‌ها در پشت مشكلاتی كه به آنها اشاره شد حضور دارند، باید مركز تمام این توطئه‌ها و محل نوشتن این سناریوهای شوم در سفارت آمریكا باشد. لذا به نظرشان آمد اگر این محل را تسخیر كنند، شاید بعضی از ریشه‌های این جریانات مشخص شود. علاوه بر این، در همان ایام شاه وارد آمریكا شد. آمریكایی‌ها گفتند فقط بخاطر معالجه، شاه را پذیرفته‌اند اما بخاطر شدت بدبینی نسبت به آمریكا كه در كشور وجود داشت و حاصل سال‌ها فتنه‌گری آمریكاییها بود، این توجیه پذیرفته نشد. بیشترین تحلیل این بود كه عناصر فراری رژیم در آمریكا جمع شده‌اند و مقصود آن است كه شاه را هم به آنجا ببرند و با محوریت او به عنوان یك حكومت منسجم عمل كنند و فعالیت‌های ضد جمهوری اسلامی را سازماندهی كنند. اما آمریكایی‌ها اصرار داشتند هیچ‌كدام از این مسائل و تحلیل‌ها صحیح نیست و صرفاً بحث معالجه‌ شاه مطرح است؛ چون در آن ایام كشور دیگری نبود كه بتواند همه‌ ی تییجهیزات را جهت معالجه شاه فراهم كند. ضمن آنكه آمریكایی‌ها نیز از عواقب این كار مطلع بودند و آن‌چنان هم راضی نبودند كه شاه را در كشورشان نگهداری كنند، باید خاطرات را در كنار هم قرار داد و از مجموع آنها نتیجه‌گیری صحیح داشت. با توجه به فعالیت‌ها و توطئه‌های گذشته آمریكایی‌ها كه همگی در جهت مبارزه با نهضت‌های آزادیخواهانه بود، این باور در جامعه وجود نداشت كه آمریكا صرفاً به خاطر كمك‌های انسان‌دوستانه شاه را پذیرفته است و هیچ انگیزه دیگری ندارد.

- با این حساب ورود شاه به آمریكا فصل مهم و قابل ملاحظه‌ای است كه حتی تسخیر لانه ی جاسوسی نیز متأثر از همین حركت می‌باشد.

موسوی خوئینی‌ها: بله. با ورود شاه به آمریكا بود كه تمام این تحلیل‌ها قوت گرفت و این قطعیت به وجود آمد كه آمریكا مركز تمام مشكلات و فتنه‌ها در داخل كشور است؛ لذا تصمیم بر آن شد برای آنكه هم اعتراضی در سطح جهانی و بین‌المللی نسبت به این اقدام آمریكا صورت گیرد و هم انعكاس گسترده‌ای داشته باشد، سفارت این كشور تسخیر شود. در درجه‌ ی دوم نیز تحلیل آن بود كه فشار وارد كردن به آمریكایی‌ها موجب تحویل دادن شاه خواهد شد و یا باعث می‌شود او را از آمریكا بیرون كنند. تصور عمومی بر آن بود كه دست شاه در آمریكا برای توطئه علیه انقلاب باز است. این خلاصه تحلیلی بود كه آن زمان از تسخیر سفارت آمریكا ارائه می‌شد. البته شاید تحلیل‌های دیگری هم آن زمان در این رابطه مطرح می‌شد اما عمده دلایل تسخیر سفارت این مواردی بود كه عرض كردم.

- آیا انگیزه‌ ی تمام دانشجویانی كه در این كار شركت داشتند یكسان و بر طبق همین مواردی بود كه مطرح شد؟

موسوی خوئینی‌ها: البته نكته دیگری هم وجود داشت و آن اینكه بعضی از دانشجویان می‌خواستند با این حركت به دولت موقت ثابت كنند جریان ضد آمریكایی بسیار نیرومند و قوی است و دولت باید در رفتار و موضع‌گیری‌هایش نسبت به آمریكا تغییر ایجاد كند. چون در همان ایام، قبل از حادثه 13 آبان 58، نمایندگانی از سوی دولت موقت به الجزایر رفته بودند. در آنجا ملاقاتی بین این نمایندگان و یكی از مقامات بلندپایه‌ آمریكایی – مشاور امنیتی كاخ سفید – صورت گرفته بود كه بازتابی بسیار منفی‌ در داخل داشت. بعدها متوجه شدم كه حضرت امام نیز از این بابت ناراحت شده بودند، بخصوص اینكه چرا بدون مشورت تصمیم به انجام چنین كاری گرفته‌اند. طبعاً چنین دیداری بدون اطلاع اعضای شورای انقلاب و امام قدری سؤال‌برانگیز شد و به شك و شبهه‌ها و نگرانی‌ها دامن زد. همان‌طور كه گفتم تصور می‌شد یك حركت ضد آمریكایی در داخل مثل تسخیر سفارت آمریكا هشداری به دولت موقت می‌داد كه در رفتارش احتیاط بیشتری به خرج دهد.

- آیا قبل از اقدام دانشجویان در جریان كار قرار داشتید؟ در این زمینه با شما مشورت‌ شد یا نه؟

موسوی خوئینی‌ها: من در جریان اصل تصمیم‌گیری دانشجویان نبودم. یعنی آنها در جمع داخلی خودشان به این تصمیم رسیده بودند اما به شدت مقید بودند كه عملی بر خلاف نظر امام انجام ندهند، چون در آن ایام در میان گرایش‌های مختلف در محیط‌های دانشگاهی معمولا دو حركت بود كه یا كاملاً در مقابل امام بود یا در بعضی از موارد هماهنگی بسیار مختصری با امام داشتند. یكی از ناحیه ماركسیست‌ها و كمونیست‌ها بود كه از گروه‌های مختلف از جمله چریك‌های فدایی بودند و دیگری از سوی سازمان مجاهدین خلق بود كه با تحلیل‌های خاصی كه از قبل انقلاب داشتند با شیوه‌ ی مبارزه ی حضرت امام موافق نبودند و مبارزات امام را یك حركت كور می‌دانستند. با این تعبیر، عنوان می‌كردند كه دوران مبارزات خیابانی و تظاهرات و اجتماعات مردمی به پایان رسیده است و تنها اصول مبارزه در آن زمان را تحت تأثیر تفكرات ماركسیستی و لنینیستی، مبارزات چریكی می‌دانستند. بعد از آنكه انقلاب بر خلاف میل آنها به پیروزی رسید، با شیوه‌ ی اداره ی كشور مخالف بودند. در مقابل این دو جریان، دانشجویان مسلمانی بودند كه در انجمن‌های اسلامی دور هم جمع شده بودند. البته آنها مانند آن دو گروه سازمان‌یافته نبودند ولی دارای تشكیلات و نظام منسجمی بودند. شایان ذكر است حتی نام این گروه از دانشجویان با انجمن‌های اسلامی و یا انجمن‌هایی كه مجاهدین خلق بودند تفاوت داشت. آنها انجمن دانشجویان مسلمان بودند ولی این گروه از دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان بودند. یعنی اسلامی بودن را مقدم بر سایر امور می‌دانستند و میزانشان نیز امام و رهنمودهای امام (ره) بود. به همین دلیل خیلی مقید بودند كه رفتار و حركتشان مانند آن دو گروه نباشد و كاملاً پیرو خط امام باشند.

- چه شد كه دانشجویان پیرو خط امام شما را به عنوان پل ارتباطی با امام خمینی (ره) در نظر گرفتند؟

موسوی خوئینی‌ها: همان‌طور كه گفتم، این گروه از دانشجویان مصر بودند كه حركتشان همسو با نظرات امام باشد. لذا تصمیم گرفتند مطلب را به نحوی به اطلاع امام برسانند و از ایشان نظرخواهی كنند.اینجا به این فكر می‌افتند كه موضوع را با شخصی در میان بگذارند، به همین دلیل سراغ من آمدند تا موضوع توسط اینجانب به اطلاع امام برسد. من در همان اولین ملاقات به آنها گفتم كه این حركت در مجموع مثبت است ولی از طرفی هم لازم نیست كه این موضوع به اطلاع امام برسد؛ چراكه معتقد بودم اگر این حركت مورد تایید امام هم باشد چون ایشان به هر حال رهبر كشور و بالاترین مقام رسمی كشور است طبعاً صحیح نیست كه بخواهند این حركت را تأیید كنند و بگویند بروید سفارتخانه‌ای را تسخیر كنید كه باید امنیتش توسط مسؤولان كشور تأمین شود. به دانشجویان گفتم اگر شما بروید سفارتخانه را بگیرید، در همان دقایق اول كاری كه می‌خواهید انجام دهید، اگر امام این حركت را تأیید كردند كه چه بهتر، در غیر این صورت هم هیچ مشكلی نیست. اعلام می‌كنیم كه ما با چنین هدفی می‌خواستیم اینجا را اشغال كنیم و چون امام فرمودند كار درستی نیست آمدیم بیرون و خود این هم حركت مثبتی است؛ چون به جریان‌هایی كه چندان به تبعیت از امام پایبند نبودند ثابت می‌شد جریانی وجود دارد كه 100 درصد پیرو دستورات امام است. در نهایت آنها هم پذیرفتند كه این حركت تا قبل از اقدام نهایی به اطلاع امام (ره) نرسد. در ادامه قرار شد من نیز در جمع دانشجویان حضور پیدا كنم، چون اگر امام می‌دانستند من نیز در میان جمع دانشجویان هستم بسیار تأثیرگذار خواهد بود؛ چراكه امام مرا از قدیم می‌شناختند و مورد وثوق ایشان بودم و در مجموع به بنده نگاه مثبتی داشتند. از سوی دیگر اگر مردم و رسانه‌ها ببینند یك روحانی در جمع دانشجویان حاضر است، آنها نیز اطمینان بیشتری پیدا می‌كنند كه این جمع غیر از جمع مجاهدین خلق و كمونیست‌هاست. همین اتفاق هم افتاد و من البته با كمی تأخیر به دلیل ترافیك خیابان‌ها به محل سفارت رسیدم.

- امام (ره) چگونه و چه زمانی از این ماجرا مطلع شدند؟

موسوی خوئینی‌ها: من بنا به ارتباط نزدیكی كه با مرحوم حاج احمد آقا داشتم، تقریباً هر روز با ایشان تماس تلفنی داشتم ولی ماجرا را نگفتم تا اینكه در روز تسخیر سفارت و در همان دقایق اول با دفتر امام تماس گرفتم و با حاج احمد آقا صحبت كردم. برای ایشان توضیح دادم و گفتم عده‌ای از دانشجویان كه كاملاً افراد امین و مطمئنی هستند و پیرو نظر امام، آمدند و در اعتراض به سیاست‌های آمریكا چنین كاری را كردند. مرحوم حاج احمد آقا رفت و بازگشت و چند دقیقه‌ای طول كشید، طوری كه حتی تلفن را قطع هم نكردم. حاج احمد آقا گفتند دلیل این تأخیر نماز خواندن امام بوده است. من صبر كردم تا نماز امام تمام شد بعد ماجرا را برای امام گفتم. خود حاج احمد آقا بعداً با تعجب به من گفت كه امام اصلاً نگفتند كه صبر كنید یا بگذارید فكر كنم بعد از نماز دوم نظرم را می‌گویم، بلكه بلافاصله گفتند به فلانی بگویید كه خوب جایی را گرفتید، آن را محكم نگه دارید. من وقتی نظر امام را برای دانشجویان نقل كردم، شور عجیبی بین آنها حاكم شد و بسیار خوشحال شدند. شاید از اصل حادثه برایشان مهمتر بود كه كاری كردند كه باعث خرسندی امام شده است. با این تعبیر كه خوب جایی را گرفتید و محكم هم نگه دارید.

- پس از آن چه كردید؟

موسوی خوئینی‌ها: بلافاصله بعد از تماسی كه با دفتر امام داشتم، با مجلس خبرگان تماس گرفتیم كه آن زمان رییس این مجلس آیت‌الله منتظری بود. با توجه به ارتباط نزدیك بنده با ایشان، فكر كردم به ایشان هم اطلاع دهم (خبرگان در آن ایام پیش از ظهر و بعدازظهر جلسه داشت). چرا كه یكی از مراكزی كه رسانه‌ها همیشه سراغشان می‌روند همین مجلس خبرگان است و اگر از جریان مطلع نباشند ممكن است اظهاراتی شود كه صحیح نباشد. دو سه ساعت بعد از صحبت‌های من، خبرگان تشكیل جلسه داد كه هم آقای منتظری و هم مرحوم بهشتی - كه مدیریت جلسات بیشتر به عهده‌ ی ایشان بود - در سخنرانی كوتاهی از این اقدام كاملاً حمایت كرده بودند. در آن زمان مجلس خبرگان كانون مهمی بود كه مسؤولیت تصویب قانون اساسی را بر عهده داشت و شخصیت حمایت‌كنندگان (آقای منتظری و شهید بهشتی) هم در آن زمان تأثیر بسزایی داشت. ضمن آنكه همزمان بعضی از دوستان به مجلس خبرگان رفتند و ماجرا را با بعضی از اعضای آن در میان گذاشته بودند. به خاطر دارم مرحوم شهید دادمان مسؤول شده بود كه به مجلس خبرگان برود و جریان را برای آنها توضیح دهد. ایشان نیز ابتدا شهید دكتر باهنر را دیده بود و جریان را به او گفته بود. تا آنجا كه حضور ذهن دارم آن زمان آقای خامنه‌ای و آقای رفسنجانی اصلاً ایران نبودند و به مكه رفته بودند. آقای موسوی اردبیلی نیز آن زمان از اعضای شورای انقلاب بود ولی نمی‌دانم كه آیا به ایشان نیز اطلاع داده بودند یا خیر.

- آن زمان احتمال اشغال سفارت‌های كشورهای دیگر نیز وجود داشت مانند سفارت شوروی یا سفارت انگلیس؟

موسوی خوئینی‌ها: خیر. البته در آن ایام در داخل جلسه‌های انجمن اسلامی كه در دانشگاه تهران یا دفتر تحكیم برگزار می‌شد، برخی از افراد بودند كه به شدت طرفدار دولت موقت بودند و اصلاً با تسخیر لانه ی جاسوسی مخالفت می‌كردند. بدین جهت دانشجویانی كه مصمم به تسخیر سفارت بودند سعی می‌كردند این افراد در جلساتی كه در این مورد تصمیم‌گیری می‌شود حضور نداشته باشند؛ چون فكر می‌كردند اگر آنان نیز در این جلسات حاضر باشند موضوع را با دولت موقت در میان می‌گذارند و دولت نیز قبل از هرگونه اقدامی جلوی آنها را خواهد گرفت. ناگفته نماند تمام دانشجویان مسلمانی كه تابع امام بودند طرفدار دولت موقت نیز بودند اما بخش اعظم آنها انتقاداتی نیز به دولت موقت داشتند. در مقابل نیز عده‌ای بودند كه بسیار طرفدار دولت موقت بودند. این گروه از دانشجویان به این حركت اصلاً نگاه علمی یا اسلامی نداشتند و در ذهنشان این بود كه این حركت بی‌تأثیر از تحریكات شوروی نیست؛ چراكه تصور می‌كردند در ایران بند ناف هر حركت ضد آمریكایی و ضد امپریالیستی به شوروی متصل است. در سال‌های اخیر كتابی به نام شنود اشباح منتشر شد كه در ارتباط با من یادداشت‌هایی را از مجلات خارجی جمع‌آوری كرده بود و مرا این‌طور معرفی كرد كه یك عنصر وابسته به شوروی هستم، تحصیلاتم نیز در دانشگاه پاتریس لومومبا در مسكو بوده است. این كتاب این‌طور می‌خواهد القا كند كه چون من از نزدیكان امام بودم، خواسته‌های شوروی را به امام القا می‌كردم، بنابراین آن حركت‌های تند ضد آمریكایی امام القائات و زمینه‌سازی‌های شوروی بوده است كه مهمترین عنصرش من بودم. البته من در مقام تخطئه این نگاه و این كتاب نیستم. هر كسی آزاد است هر طور كه می‌خواهد فكر كند. این نگاه و این طرز تفكر آن زمان نمی‌توانست باور كند كه یك حركت ضد آمریكایی كاملاً مستقل و خودجوش صورت گرفته كه بی‌ارتباط با شوروی است. حتی به خاطر دارم اولین سالی كه بنده به عنوان امیر الحاج به مكه مشرف شدم، در تمام نشریات عربستان این مطالب را چاپ كردند كه بگویند این كسی كه آمده، ماركسیست است و وابسته به شوروی‌هاست و اصلاً بزرگ شده‌ مسكو است.

- واكنش حضرت امام خمینی به این‌گونه تحلیل‌ها در آن زمان چه بود؟ آیا این نوع تحلیل‌ها توانست در بین عموم مردم جایگاهی پیدا كند؟

موسوی خوئینی‌ها: یكی از عمده‌ترین عوامل مطرح نشدن این‌گونه تحلیل‌ها در سطح عموم، موضع‌گیری هوشمندانه ی حضرت امام بود. چون ایشان شدیداً از این حركت حمایت كردند و تعبیر انقلاب دوم را به كار بردند و حتی فرمودند این انقلاب از انقلاب اول با ارزش‌تر و مهمتر است، از این رو صاحبان این تعبیرها جرأت نكردند كه در عرصه‌ی  مطبوعات و رسانه‌ها و عموم مردم این مطالب را عنوان كنند. لذا این دسته به فكر افتادند حركت ماركسیستی (از نگاه خودشان) علیه آمریكا را خنثی كنند. بعد مطلع شدیم این دسته قرار است بروند و سفارت شوروی را اشغال كنند و ما نیز با تلاش فراوان جلوی این حركت را گرفتیم و معتقد بودیم این حركت، تسخیر سفارت آمریكا را نیز لوث و بی‌معنا می‌كند. ضمن آنكه وجهه‌ ی آمریكا با شوروی كاملاً متفاوت بود؛ چراكه آمریكا كاملا علیه انقلاب ایران موضع گرفته بود. شاه و عوامل او را پناه داده بود و علناً با سیاست‌های انقلاب عداوت می‌ورزید و از 28 مرداد به بعد توطئه‌های این كشور در ایران كاملا مشهود بود. امام نیز از سال 42 به بعد اعلام كرده بود كه دشمن اصلی ایران، آمریكاست. لذا این حركت (تسخیر سفارت آمریكا) معقول و منطقی بود ولی اینكه بخواهیم برویم سفارت هر كشوری كه با ما دوست نیست را اشغال كنیم دیگر صحیح نبود؛ چرا كه به ‌غیر از شوروی، انگلیس هم بود. باید می‌رفتیم انگلیس را هم می‌گرفتیم؟ از این جهت با اطلاعیه و اعلامیه و هرطور كه بود جلوی این حركت‌ها را گرفتیم و معتقد بودیم اشغال سفارت شوروی هیچ دستاوردی نخواهد داشت، جز بی‌ارزش كردن تسخیر سفارت آمریكا.

- مروری داشته باشیم به حوادث و اقدامات بعد از تسخیر. به عنوان مثال یكی از سؤالات در این بخش، برخورد با افرادی است كه در لانه ی جاسوسی آمریكا دستگیر شده بودند؛ چراكه در خاطرات بعضی از این افراد بعد از آزادی‌شان از برخوردهای سخت‌گیرانه و انفرادی‌ها و شكنجه‌ها ادعاهایی به میان آورده‌اند، این اظهارات تا چه میزان صادق است؟ دومین سؤالی كه در این بخش مطرح است، بحث میانجی‌گری‌ها و مذاكرات جهت آزاد شدن دستگیرشدگان و نپذیرفتن این وساطت‌ها از جانب ایران است؛ تا جایی كه گفته می‌شود بعضاً با برخی افرادی كه جهت مذاكره مانند رمزی كلارك به ایران می‌آمدند برخورد تحقیرآمیزی می‌شد.

موسوی خوئینی‌ها: وجود سلول انفرادی را صد در صد تكذیب می‌كنم. بهترین دلیل هم آزاد كردن تعدادی از زنها و سیاه‌پوست‌ها در همان هفته‌های اول بود. اگر چنین برنامه‌هایی وجود داشت طبیعتاً باید در همان لحظات اول آزادی اعلام می‌كردند كه شكنجه یا اذیت می‌شدند. ضمن آنكه اساساً دلیلی برای شكنجه آنها وجود نداشت تا بخواهیم اسرار ناگفته‌ای از آنها بشنویم. سفیر و كاردار و تمام مقامات بلندپایه ،سفارت ایران را ترك كرده بودند و بیشتر كسانی كه دستگیر شده بودند كارمندهای اجرایی سفارت بودند. مستشاران نظامی نیز خارج از محوطه‌ ی سفارت بودند. البته در این میان افرادی بودند كه به سبب كارهایی كه می‌كردند مثل اقدام برای فرار، چند روزی آنها را به عنوان تنبیه در یك اتاق تنها قرار می‌دادیم. اصلا در آنجا سلول نبود و تنها اتاق بود. به‌علاوه دانشجویان تخصصی در این امور نداشتند. از سوی دیگر، این افراد باید بالاخره آزاد می‌شدند، چطور می‌شود افرادی كه هر روز در معرض دید نهادهای بین‌المللی قرار دارند، از صلیب سرخ گرفته تا كشیشی كه جهت انجام مراسم‌ مذهبی نزد آنها می‌آمد شكنجه كرد و هیچ ‌كس متوجه نشود؟ اینها كاملا حرف‌های بی‌اساس است و به هیچ وجه مستند نیست.

- در مورد نهادهای بین‌المللی كه اشاره شد، ظاهراً آن زمان كمیسیونی بین‌المللی جهت تحقیق جنایات شاه و دخالت آمریكا در ایران تشكیل شد كه یكی از وظایفش بررسی وضعیت دستگیر شدگان لانه ی جاسوسی آمریكا بود. نحوه‌ ی تعامل دانشجویان با این كمیسیون چگونه بود؟ بحث تحویل دانشجویان به این كمیسیون تا چه حد مورد پی‌گیری قرار گرفت؟

موسوی خوئینی‌ها: دانشجویان هیچ‌گاه با بازدید این نوع كمیسیون‌ها مخالف نبودند اما هیچ‌ وقت بحث تحویل دادن دستگیر شدگان به طور جدی مطرح نبود. البته آن زمان این موضوع عنوان شد كه دستگیر شدگان به دولت تحویل داده شوند، ولیكن ما با مشورت حضرت امام به این نتیجه رسیدیم كه اگر آنان در اختیار دولت قرار گیرند به لحاظ مسوولیت‌های رسمی بین‌المللی دولت ،فشار زیادی به ما وارد می‌شود. اما تا زمانی كه آنها در اختیار دانشجویان هستند مجامع بین‌المللی نمی‌توانستند فشار زیادی به دولت وارد كنند، چون دولت می‌توانست استدلال كند كه ما نمی‌توانیم به دانشجویان فشار آوریم و با قوه ی قهریه سراغ آنها برویم؛ چراكه هم مردم حامی آنها هستند و هم حرف ما را گوش نمی‌دهند. از این جهت ما معتقد بودیم اگر گروگان‌ها در اختیار دانشجویان باشند، دولت فرصت بیشتر و دست بازی برای مذاكره در مورد آزادی دستگیرشدگان خواهد داشت. لذا آنها در اختیار دانشجویان بودند تا زمانی كه قرار شد تحویل داده شوند كه 48 ساعت قبل به دولت تحویل داده شدند تا مقدمات رفتنشان فراهم شود.

- آیا اختلافی با شورای انقلاب بر سر همین موضوع وجود داشت؟ و آیا با همین استدلال شورای انقلاب تحویل گرفتن گروگان‌ها را نپذیرفت؟

موسوی خوئینی‌ها: خیر، اصلاً چنین درخواستی نبود. قرار نبود دستگیر شدگان را به شورای انقلاب تحویل دهیم؛ چراكه شورای انقلاب هم مانند دولت بود. حتی زمانی كه این دو نهاد با هم ادغام شدند بعد از استعفای آقای بازرگان بود كه بعضی از این افراد به حكم امام وارد شورای انقلاب شدند و شورای انقلاب كار دولت را هم انجام می‌داد. در مجموع هیچ وقت نه شورای انقلاب، نه دولت درخواست تحویل گرفتن آنها را نداشتند و نه دانشجویان اساساً موافق این كار بودند.

- برای آزاد شدن دستگیر شدگان بحث امتیازگیری از آمریكا هم مطرح بود؟


موسوی خوئینی‌ها: در مورد آزاد كردن دستگیر شدگان باید برگردیم به زمانی كه حضرت امام بیمار شدند و از قم به تهران آمدند و در بیمارستان بودند. آن ایام فشار زیادی برای آزاد كردن گروگان‌ها وارد می‌شد. البته به خاطر ندارم چرا آن زمان این فشارها بیشتر شد. به هر حال من با حاج احمد آقا رفتم خدمت امام در بیمارستان قلب و از ایشان پرسیدم كه ما بالاخره چه باید بكنیم؟ امام فرمودند :بهترین راه ‌حل آن است كه تصمیم‌گیری در این مورد را به عهده ی مجلس بگذاریم. لذا در این مورد دانشجویان هیچ نقشی نداشتند و بحث امتیاز گرفتن از آمریكا هم اگر مطرح بود در حیطه‌ ی ما و دانشجویان نبود. آن زمان كه مجلس تشكیل شد، یكی از اولین اقداماتشان تشكیل یك كمیسیون ویژه با همكاری دولت بود كه در آن كمیسیون طرحی تهیه شد كه طبق آن طرح، مقرر شد با وساطت الجزایر با آمریكا صحبت شود كه كار آزاد كردن گروگان‌ها انجام شود.

- بعضی از منتقدین معتقدند كار آزادسازی دستگیر شدگان با تأخیر صورت گرفت و در انتخابات ریاست جمهوری این قضیه به ضرر كارتر تمام شد و به نفع ریگان. چقدر این تحلیل را با واقعیت نزدیك می‌دانید؟

موسوی خوئینی‌ها: این تحلیل‌ها به اعتقاد من كاملاً بی‌اساس است. حداقل من و دانشجوها از این موارد و اینكه كسی رفته باشد مذاكره كرده باشد كاملاً بی‌خبر بودیم. ضمن آنكه با توجه به شرایط آن زمان خیلی بعید است این موارد عمداً صورت گرفته باشد و بخواهد مخفی هم بماند.

- چرا آنها در ایران محاكمه نشدند؟

موسوی خوئینی‌ها: خیلی این بحث مطرح بود كه دستگیر شدگان حتماً در ایران محاكمه شوند، اما اگر این كار هم می‌شد به صورت سمبلیك و نمادین بود؛ چراكه آنها مسؤولیت تمام كارهای آمریكا را به دوش نداشتند، بلكه همان‌طور كه گفتم گروگان‌ها غالبا از كارمندان معمولی سفارت بودند. ضمن آنكه همه‌ ی آنها از زمان شاه در سفارت نبودند. از این رو منطقی نبود آنها را محاكمه كنیم. اما از همان اول هم قرار بود به صورت نمادین این محاكمه انجام شود ولی این كار هم به دلیل ناهماهنگی دانشجویان با دولت میسر نشد. علاوه بر این آن زمان امكان جمع‌آوری اسناد علیه آنان وجود نداشت و دستگاه قضایی و مراجع اجرایی كشور در آن زمان توان انجام چنین كاری را نداشتند. كما آنكه می‌بینیم امروز بعد از گذشت مدت‌ها، هنوز نتوانسته‌ایم یك دادخواست علیه صدام تنظیم كنیم.

- آیا همه ی اسناد به دست آمده به اطلاع همگان رسید یا فقط بخشی از اسناد منتشر شد؟ عده‌ای معتقدند اسناد به صورت گزینشی منتشر شد.

موسوی خوئینی‌ها: دو بحث است؛ یكی بحث چاپ اسناد است كه همه چاپ شد و نزدیك به 70 جلد كتاب شده است. بحث دیگر كه آن زمان مطرح بود، اسنادی بود كه افشا می‌شد كه طبیعتاً گزینشی بود، چون باید به مناسبت خاصی مطرح می‌شد. اگر شما مجموعه اسناد را ملاحظه كنید، متوجه خواهید شد خیلی از اسناد مناسبتی با آن ایام نداشتند. آن زمان سعی می‌شد اسنادی از صدا و سیما و رسانه‌های عمومی منتشر شود كه به نوعی به مساله‌ی آمریكا و عوامل این كشور در ایران مربوط شود.

- آیا تمام اسناد استخراج شد؟ چه اقدامی انجام شد تا آن دسته از اسنادی كه تقریباً از بین رفته بودند بازخوانی شوند؟

موسوی خوئینی‌ها: خیلی از اسناد را آنها قبلا پودر كرده بودند و عملاً قابل استفاده نبود. البته فعالیت‌هایی جهت خواندن این دسته از اسناد انجام شد اما كار بسیار پیچیده و سختی بود و هزینه‌ ی بسیار سنگینی داشت. یك سال از ماجرا گذشته بود و آن شور و اشتیاق اولیه هم نبود. دولت هم خیلی از این كار استقبال نمی‌كرد. دانشجویان نیز پراكنده شده بودند و دیگر میسر نبود كه آن پودرها جمع‌آوری و سره و ناسره‌اش مشخص و به سندی قابل دسترسی تبدیل شود. جالب است بدانید بخشی از اسناد هم كه مجدداً بازیافت شدند با تلاش دانش‌آموزان بود كه البته یك دانشجوی پزشكی مسوولشان بود. در بازسازی اسناد هم موفق شده بودند و خیلی جلو رفته بودند ولی ادامه كار به نیروها و هزینه‌های سنگینی نیاز داشت كه به هر حال عملی نشد.

- به نظر شما اگر دانشجویانی كه لانه ی جاسوسی را در سال 58 تسخیر كردند با تفكرات كنونی‌شان به آن زمان بازمی‌گشتند، دست به چنین اقدامی می‌زدند؟

موسوی خوئینی‌ها: ضرب‌المثلی است كه می‌گوید چرخ زمانه به عقب بازنگردد. یعنی اگر فرض كنیم ایران به سال‌های قبل از 57 بازگردد و اگر همان شرایط تكرار شود باز هم همان كار تكرار می‌شود. اما تسخیر سفارت آمریكا در دل آن حوادث معنا پیدا می‌كرد. من اگر در ابتدا كمی از فضای قبل از این حادثه گفتم به همین دلیل بود. شاید سابقه نداشته باشد كه امام از هیچ كاری به این شكل تعریف كرده باشند به طوری با هیچ‌یك از اعضای مرتبط با آن هم آشنایی‌ای نداشته باشند جز من و بخاطر آن تعبیر انقلاب دوم را به كار ببرند. زمانی مفهوم و ارزش این تعریف مشخص خواهد شد كه شرایط وقت را دریابیم.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده