رجايي از رياستجمهوري تا شهادت
شنبه, ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۲
نوید شاهد: پس از مدتها كشمكش بین ابوالحسن بنیصدر ـ رئیسجمهور ـ و همفكرانش درجناح موسوم به لیبرالها از یك طرف و نیروهای موسوم به خط امام(ره) از طرف دیگر وبا اوجگیری اختلافات و كارشكنیها در شرایط بحرانی كه مسائلی از قبیل جنگتحمیلی، محاصره اقتصادی، مسائل ناشی از انقلاب و غیره كه كشور با آن درگیر بود،ابتدا امام خمینی(ره) در تاریخ 20/3/1360 بنیصدر را از فرماندهی كل نیروهای مسلح بركنار و ستاد مشترك نیروهای مسلح تا زمان تعیین تكلیف جانشین فرماندهینیروهای مسلح، وظیفة او را بهعهده گرفتند.
رجایی، نامزد ریاستجمهوری
پس از مدتها كشمكش بین ابوالحسن بنیصدر ـ رئیسجمهور ـ و همفكرانش درجناح موسوم به لیبرالها از یك طرف و نیروهای موسوم به خط امام(ره) از طرف دیگر وبا اوجگیری اختلافات و كارشكنیها در شرایط بحرانی كه مسائلی از قبیل جنگتحمیلی، محاصره اقتصادی، مسائل ناشی از انقلاب و غیره كه كشور با آن درگیر بود،ابتدا امام خمینی(ره) در تاریخ 20/3/1360 بنیصدر را از فرماندهی كل نیروهای مسلح بركنار و ستاد مشترك نیروهای مسلح تا زمان تعیین تكلیف جانشین فرماندهینیروهای مسلح، وظیفة او را بهعهده گرفتند. سپس فراكسیون نیروهای خط امام(ره)در اواخر خرداد ماه طرح عدم كفایت سیاسی رئیسجمهور را مطرح كردند كه در جلسة مورخه 31/3/1360 مجلس شورای اسلامی در مورد این طرح رأیگیری بهعمل آمد و با 177 رأی موافق، یك رأی مخالف و 12 رأی ممتنع، طرح عدم كفایتسیاسی بنیصدر تصویب شد. به دنبال این تصمیم مجلس، امام خمینی(ره) به عنوانرهبر انقلاب، حكم عزل بنیصدر را از مقام ریاست جمهوری در تاریخ 1/4/1360 بهشرح زیر صادر كردند:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اكثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی براینكه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران كفایتسیاسی ندارد، ایشان را از ریاستجمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه 60
روحاللّه الموسوی الخمینی»
پس از عزل بنیصدر، براساس اصول 130 و 131 قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، شورای موقت ریاستجمهوری تشكیل شد. این شورا وظایف ومسئولیتهای ریاستجمهوری را موقتاً تا انتخاب رئیسجمهور جدید برعهده داشت.اولین جلسة شورا، شامگاه سهشنبه دوم تیرماه با شركت محمدعلی رجایی(نخستوزیر)، آیتاللّه بهشتی (رئیس دیوان عالی كشور) و هاشمی رفسنجانی (رئیسمجلس شورای اسلامی) تشكیل شد. در این جلسه درخصوص ادارة كشور و وظایفشورا براساس قانون اساسی بحث و تصمیمگیری شد. طبق تصمیم شورا مسئولیت تعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاستجمهوری به عهدة رجایی گذاشته شد.همچنین مقرر شد كه مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود. دوم مردادماه نیز به عنوان روز انتخابات دومین دوره ریاستجمهوری تعیین شد.
امام خمینی(ره) به مناسبت واقعة 7 تیر، در دیدار با خانوادههای شهدای این واقعهدر مورد انتخابات ریاستجمهوری نیز رهنمودهایی را ارائه دادند و تأكید كردند كه «ما یك سیلی خوردیم. از اشتباه، ما همه این نابسامانیها را كه الان داریم برای اینكه اشتباهكردیم، نباید اشتباه تكرار بشود؛ دنبال این باشید كه یك نفر صددرصد مكتبی، اسلامی،در خط اسلام، برای ریاستجمهوری انتخاب كنید.» پس از این سخنرانی و ابرازعلاقهمندی و اعلام حمایت اقشار مختلف مردم و گروههای خط امام(ره)، رجایی نیز بهعنوان یكی از نامزدهای مقام ریاستجمهوری ثبت نام كرد. مجموعاً هفتاد و یك نفربرای انتخابات ثبت نام كردند كه شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر یعنیعباس شیبانی، علیاكبر پرورش، حبیباللّه عسكراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید ودر تاریخ یكشنبه 21/4/1360 رسماً اعلام كرد.
بهدنبال ابلاغ تأییدیه شورای نگهبان طی اطلاعیهای توسط وزارت كشور،فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز رسماً شروع شد. رجایی به خودیخود اعتقادی به نحوة انتخابات مرسوم در جامعه نداشت و دست به چنین كاری نیز نزد. او میگفت: «من معتقدم كه اینگونه تبلیغاتی كه برای كاندیداها میشود، تبلیغاتناشی از نظام سرمایهداری است» و او آرزو داشت كه روزی فرا برسد كه تبلیغاتانتخاباتی نیز مردمی بشود.
با شروع زمان مجاز تبلیغات انتخاباتی، احزاب، جمعیتها، گروهها و كلاً نیروهایخط امام(ره)، یكپارچه و با تمام امكانات به حمایت از رجایی پرداختند. به زودی دامنه این تبلیغات و حمایتها به حدی گسترش یافت كه پیشاپیش حدس زده میشد كه در مرحله اول انتخابات با اكثریت بالایی برگزیده شود. از جمله حامیان رجایی میتوان به:حزب جمهوری اسلامی، جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، جامعةروحانیت مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعة اسلامی دانشگاهیان، خانة كارگر، سازمان فجر اسلام، دفتر تحكیم وحدت، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، نهضت زنان مسلمان و دهها نهاد انقلابی، انجمن و گروه دیگر اشاره كرد. نقطة اتفاق و وحدت حمایتها در اعتقاد عمیق رجایی به مبانی اسلامی، مكتب و انقلاب بود وهمچنین این امیدواری وجود داشت كه با انتخاب رجایی یك دولت و در نتیجه یك جامعة انقلابی متحد و یكدست بهوجود آید. شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه و بهویژه جنگ و وجود دشمنان مسلح داخلی، چنین وضعیتی را طلب مینمود. عامة مردمنیز از دیدن آن همه اختلافات و كشمكشها در یك جامعه انقلابی در شرایط بحرانی وحساس خسته شده بودند و از بیم این كه این اختلافات به دستاوردهای انقلاب آسیبیبرساند، بیش از پیش مصمم شدند كه به وحدت و یكپارچكی بیندیشند.
تنها برنامهای كه رجایی در مدت مجاز تبلیغات نامزدهای انتخاباتی شركت كرد، یكبرنامه تلویزیونی بود كه میبایست نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان از آن طریق،برنامهها و دیدگاههای خود را به مردم اعلام كنند. قسمتهایی از سخنان رجایی در اینبرنامه كه بیانگر باورها، دیدگاهها و اعتقادات او میباشد در زیر نقل میشود:
بسماللّه الرحمن الرحیم
به یاری خدا به عنوان مقلد امام(ره)، فرزند ملت، هماهنگكننده سه قوه برایپذیرفتن مسئولیت جدید آمادگی خود را اعلام میكنم. در این مسئولیت جدیدكه به علت طبیعت و فطرت آن بسیاری از گفتههای گذشته كه از ابتداینخستوزیری با شما هممیهنان عزیز داشتم تحقق پیدا میكند.
باز هم روی عنصر مقلد امام(ره) تكیه میكنم به عنوان اولین شرط و اولینكلام... مقلد امام(ره) به عنوان پر كردن جای خالی مهمی كه در اولینرئیسجمهور به اعتقاد من وجود داشت...
و در همین رابطه است كه دومین ویژگی را اعلام كردم كه فرزند ملت هستم. منچه آن موقعی كه با نهضت آزادی ایران همكاری میكردم و چه اینك كه در خط امام(ره)، مستقل از هر جمعیت و گروهی كه رهبری امام(ره) را به عنوان مرجعتقلید قبول ندارد و فعالیت ندارد فعالیت میكنم، دقیق بودم كه این مردم در رابطه بامرجعیت حركت میكنند، باور میكنند، سرمایهگذاری میكنند و آرمانهایاصیل خودشان را دنبال میكنند، من كه شكست مبارزات را قبل از تشكیلنهضت آزادی ایران در این رابطه میدیدم، من كه به خاطر مذهبی بودن نهضتآزادی ایران در آن گروه فعالیت كردم، همیشه معتقد بودم كه این مردم بزرگترینعنصرشان، عنصر رهبری مذهبی است و در مرجعیت خلاصه میشود و تبلور پیدا میكند؛ چون این اعتقاد را داشتم و دارم خودم را فرزند ملت میدانم...
هماهنگكننده سه قوه هستم. این فرمان را قانون اساسی صادر كرده است و منبه عنوان رئيس جمهور فرمان قانون اساسی را به عنوان جدیترین و اصلیترینبرنامه در دوران كارم به گوش خواهم پذیرفت... آنچه كه هر سه قوه را مطیعمیكند، آنچه كه برای هر سه قوه ملاك و معیار هست غیر از ولایت فقیه هست؟كه خود از قانون اساسی است، پس به یاری خدا و پشتیبانی شما هممیهنان عزیزاز اصل و عنصر عالی ولایت فقیه استفاده خواهیم كرد و در هر مورد هرگونهاختلاف و ناهماهنگی بین سه قوه را به هماهنگی و یكسانی تبدیل خواهیمكرد...
تنها امیدم و تنها وعدهام این است كه قانون اساسی را به عنوان جدیترین ومهمترین برنامه كارم در مقابل داشته باشم...
به عنوان رئیسجمهور امیدم این است كه نظام اسلامی در این جامعه پیاده شود.امیدی كه شاید از سنین 7 سالگی كه به مدرسه رفتم با مسجد آشنا شدم. همیشهآرزو میكردم كه آنچه كه این گویندگان مسلمان میگویند و تصور میكنند ازیك جامعة اسلامی، هر چه زودتر در ایران و جهان پیاده بشود. نظام اسلامیكه قادر هست در تمام ابعاد، بشریت را اداره كند آن نظام را از لابلای اصول قانوناساسی بیرون بیاوریم و به كمك همدیگر پیاده كنیم...
قانون اساسی و اجرای اصل 44 آن، جامعه را از این نابرابری، از این ناهمگونی،از این اختلاف كشنده بیرون خواهد آورد... این ناهماهنگی و نابرابری را كه دررابطه با تجارتهای غلط بوجود آمده انشاءاللّه از بین ببریم...
رئیسجمهور یك وظیفة مهم داشت كه به نظر من عمل نشد... و آن عبارتاست از حذف شاه. رئیسجمهوری یعنی عنصری كه میكوشد مردم را كه درطول 2500 سال با كلمه شاه و فرهنگ شاه و برخورد شاهی عادت كرده، اینعادت را به تدریج از آنها بگیرد و به جای آن بندگی خدا را قرار دهد...»
28 روز ریاستجمهوری رجایی
دومین انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد 1360 برگزار گردید. روز پنجممرداد ماه با شمارش آراء داخل كشور، محرز و مسلم شد كه رجایی اكثریت مطلق رأیمردم را به خود اختصاص داده است. شورای نگهبان در تاریخ 10/5/1360 صحتانتخابات را تأیید و اعلام كرد كه رجایی با اكثریت مطلق آراء اخذ شده، یعنی13001761 رأی از 14763362 رأی به عنوان رئيس جمهور انتخاب شده و این انتخابمورد تأیید آن شورا میباشد. در همین روز وزارت كشور تأییدیه شورای نگهبان را بهاطلاع امام خمینی(ره) رساند.
روز یازدهم مرداد همزمان با عید فطر در حسینیه جماران، امام خمینی(ره) حكمریاستجمهوری رجایی را تنفیذ كرد. پس از تنفیذ حكم، رجایی نیز طی یك سخنرانیبه دیدگاههای خود اشاره و تأكید كرد كه در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم بهوی كه در واقع رأی به اسلام است، در جهت جامة عمل پوشاندن به خواستهایاسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یك جامعة اسلامی، تمام تلاش خود را بهكار خواهدگرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و با سابقهترین عناصر انقلابی انتخابخواهد كرد.
وی در دوازدهم مرداد 1360 در جلسة علنی مجلس شورای اسلامی، مراسمتحلیف را به جا آورد و بدینترتیب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون، رسماًرئيس جمهور شد و از این روز به بعد در مقام ریاستجمهوری انجام وظیفه كرد.
اولین اقدام او در مقام ریاستجمهوری، معرفی محمدجواد باهنر به عنواننخستوزیر و پیشنهاد وی به مجلس شورای اسلامی بود كه در دوازدهم مرداد ماهصورت گرفت. باهنر در دورة نخستوزیری رجایی، وزیر آموزش و پرورش كابینهاشبود. باهنر نیز در چهاردهم مرداد از مجلس رأی اعتماد گرفت. وزیران كابینهاش نیز درجلسه علنی مورخه 26/5/1360 از مجلس رأی اعتماد گرفتند و بدین ترتیب یك دولتتمام عیار انقلابی و مكتبی قوه مجریه را در اختیار گرفت. رجایی در این مرحله باامیدواری به همراهی دولت مكتبی محمدجواد باهنر، در صدد ایجاد دولت و جامعة آرمانی اسلامی خود بود.
شرایط زمانی كه رجایی به عنوان دومین رئيس جمهور انتخاب شد به دلیل وقوعحوادث بسیار مهمی همچون عزلبنیصدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفاننظام، ترورهای پی در پی به ویژه واقعة هفتم تیر ـ كه طی آن عدهای از مقاماتعالیرتبه و مدیران ارشد كشور به شهادت رسیدندـ مشكلات ناشی از جنگ،محاصرة اقتصادی، كاهش درآمدهای نفتی و مسائلی از این قبیل، یكی از بحرانیترینمقاطع تاریخی كشور بوده است. هدایت جامعه و یكی از اركان اصلی كشور یعنی قوة مجریه در این شرایط امری بود كه رجایی توانست از عهده آن برآید.
رجایی در دورة كوتاه مدت ریاستجمهوری خود (28 روز)، راه و خط و مشیانقلابی و مكتبی را كه در دورة نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها فرق مسئله در این بود كه در دورة ریاستجمهوری، نخستوزیر و كابینهاش نیز، همفكر وهمرأی با او بودند و برخلاف دورة ریاستجمهوری بنیصدر، این دوره از انسجام و هماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود. به عبارت دیگر تغییر رجایی از نخستوزیری بهریاستجمهوری و باهنر از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری، تغییرات اساسیدر كابینه دولت و خط و مشی و برنامههای قوة مجریه به دنبال نداشت و تغییراتبیشتر شكلی بود تا ماهوی.
واقعة هشتم شهریور و شهادت رجایی
ساعت 14:45 دقیقه، روز یكشنبه هشتم شهریور ماه 1360، جلسه شورای امنیتكشور در طبقه اول ساختمان نخستوزیری تشكیل شد. جلسه شورای امنیت معمولاًروزهای یكشنبه هر هفته با شركت فرماندهان ارگان انتظامی، حفاظتی و امنیتی و برخیاز مسئولین كشور به ریاست نخستوزیر تشكیل میشد. رجایی در طول دورة نخستوزیریاش ریاست جلسه را برعهده داشت. البته چند جلسه پس از انتخاب بهریاستجمهوری، از جمله جلسه هشتم شهریور، شورا نیز تحت نظر ایشان تشكیل شد.این جلسه آخرین جلسهای بود كه به ریاست وی تشكیل میشد و قرار بود از جلسهآینده، محمدجواد باهنر (نخستوزیر) ریاست جلسه را برعهده داشته باشد. سرهنگمحمدمهدی كتیبه كه در آن زمان به عنوان رئیس اداره دوم ارتش (اطلاعات) در جلساتشورای امنیت شركت میكرد، در مورد برنامه و روال كاری جلسه میگوید:
«در زمان نخستوزیری آقای رجایی جلسات شورای امنیت زیر نظر ایشانتشكیل میشد و فرماندهان قسمتهای امنیتی و حفاظتی،گزارش كار خود را درجلسه ارائه میدادند؛ اول رئیس شهربانی كل كشور گزارشی از وقایع هفتهگذشته ارائه میداد و بعد فرماندهان ژاندارمری و رئيس كمیتة انقلاب اسلامیو فرماندة سپاه، گزارش كارشان را ارائه میدادند. پس از آن مسئولین كشورمثل نخستوزیر یا وزیر كشور كه در جلسه حضور داشتند، نظریاتی عنوانمیكردند كه همة آنها مورد بررسی قرار میگرفت.»
در ابتدا شروع جلسة هشتم شهریور شورای امنیت، رجایی چند بار خواست كهجای خود را به باهنر بدهد تا وی جلسه را اداره كند و او به كارهای دیگر رسیدگی كند كهباهنر مخالفت كرد و از رجایی خواست كه به عنوان آخرین بار در جلسه شركت كند، اونیز پذیرفت. در این جلسه مسعود كشمیری نیز مثل سایر جلسات دبیر و منشی جلسهشورا بود و از كلیة مذاكرات یادداشتبرداری میكرد و در ضمن دعوت از اعضایجلسه و ضبط صحبتها و مذاكرات نیز برعهدة وی بود.
جلسه با سخنان وحید دستجردی (رئیس شهربانی كل كشور) آغاز شد. بند آخرگزارش وی راجع به شهادت سرگرد همتی فرماندة یگان مالكاشتر بود. ساعت15:14، آنگاه كه رجایی در مورد جزئیات شهادت سؤالاتی مطرح كرده بود و فرماندة سپاه و سرهنگ كتیبه در آن مورد توضیح میدادند؛ ناگهان یك بمب آتشزا منفجر شد وظرف چند دقیقه، طبقه اول ساختمان نخستوزیری به جهنمی از دودوآتش تبدیلشد.
حدود 15 دقیقه پس از انفجار هیچ كس از سرنوشت رجایی و باهنر اطلاعی نداشت.جسدها به حدی سوخته بودند كه قابل شناسایی نبودند. پس از رسیدن نیروهای امدادیو اطفاء آتش، اجساد كشتهها و مجروحین حادثه به بیمارستان منتقل شدند. سرانجام درآخرین ساعات شب مشخص شد كه دو یار و دو هم رزم، محمدعلی رجایی ومحمدجوادباهنر به شهادت رسیدهاند. جسدهای این دو شهید از روی علایمی كه رویدندانهایشان وجود داشت توسط اعضای خانوادهشان شناسایی شدند.
مسئلة قابل بررسی در جریان واقعة هشتم شهریور، نقش مسعود كشمیری بهعنوان عامل انفجار نخستوزیری است. گرچه شخص یا گروهی مسئولیت انفجار رابرعهده نگرفت و دستگاههای قضایی و امنیتی نیز شخص یا گروهی را به عنوان عاملانفجار معرفی نكردند با این حال اكثر افراد صاحبنظر و مطلعین، احتمال قریب به یقینرا در مورد كشمیری مطرح كردهاند، زیرا او ضبط صوت بزرگی را كه ظاهراً برای ضبطمذاكرات بود، روبروی شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده و دقایقی پس از شروعجلسه، آن محل را ترك كرده و از ساختمان نخستوزیری نیز خارج شده و در نهایت ازكشور فرار كرده است. همچنین وی چند روز قبل از حادثه، خانه و خانوادهاش را نیز بهمحل دیگری انتقال داده بود. سرهنگ كتیبه كه خود در جلسه حضور داشته، یادآورشده است كه در گوشهای از محل جلسه فلاكس چای وجود داشت كه در حین جلسه هركس میخواست برای خود چای میریخت. لذا رفت و آمدهای افراد عادی بود و هیچشكی را برنمیانگیخت. كشمیری از این مسئله استفاده كرده و خارج شده بود.مسئلة دیگر این است كه عدهای در جریان انفجار و ساعتها پس از آن، كشمیری رانیز جزو شهدا اعلام كرده و ظاهراً با جمعآوری خاكستر و سوختههایی از اجساد و غیره،آن را به عنوان تكهپارههای جسد كشمیری قلمداد كرده بودند. حتی روزنامهی كیهان درنهم شهریور اعلام كرد كه كشمیری از شهدای انفجار نخستوزیری است. در نتیجهكشمیری از این فرصت ایجاد شده استفاده كرد و از مرزهای كشور خارج شد. البته بافرض پذیرفتن نقش كشمیری در انفجار فوقالذكر، او را بایستی عامل نفوذی جریانیدانست كه در صدد ناكارآمد كردن بازوی اجرایی انقلاب و در نهایت براندازی نظامجمهوری اسلامی بود. دقیقاً دو ماه قبل از این حادثه، واقعة هفتم تیر نیز كه طی آندهها تن از مقامات كشور به شهادت رسیدند، تلاشی در این راستا بود. اما این حوادثمهم ثابت كردند كه ماهیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی طوری هست كه قائم بهشخص نیست و قائم به ذات میباشد.
گرچه در ساعات انتهایی شبانگاه هشتم شهریور، شهادت رجایی و باهنر مشخصشده بود، ولی مردم در جریان این خبر ناگوار قرار نگرفته بودند. چراغ اكثر خانههاروشن بود و نگرانی در خانوادهها موج میزد. همه جویای حال رجایی و باهنر بودند.اینحالت گنگ و مبهم تا سحرگاه نهم شهریور برای مردم ادامه پیدا كرد. عاقبت دقایقی پساز ساعت شش بامداد شورای موقت ریاستجمهوری طی اطلاعیهای شهادت رجایی وباهنر را اعلام و روز دوشنبه نهم شهریور را تعطیل عمومی و تا روز جمعه را عزایعمومی اعلام كرد. همچنین در این اطلاعیه اعلام شد كه پیكرهای آن دو شهید از مقابلساختمان مجلس شورای اسلامی به طرف بهشت زهرا تشییع خواهد شد.
پس از اطلاعیة شورای موقت ریاست جمهوری، اقشار مختلف مردم، كسب و كارخود را تعطیل و سراسیمه به طرف مجلس راه افتادند. دیری نگذشت كه از میدان امامخمینی(ره) تا روبهروی مجلس و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت شد و از ساعت8:30 به بعد امكان حركت و جابهجایی در این مسیرها وجود نداشت. ازدحام مردم بهاندازهای بود كه عدهای از مشایعتكنندگان در اثر تألم خاطر و فشار جمعیت بیهوششدند. مردم با شعارهای خشمآلود و انتقامجویانه خود از مراجع قضایی و مسئولینتقاضای مؤكد برای مبارزهی قاطع با تروریسم و عاملان فاجعه نخستوزیری را اعلام وتكرار میكردند. تا ساعت 12 ظهر عدهای از مسؤولین ارشد كشور از جمله: هاشمیرفسنجانی (رئیس مجلس)، آیتالله ربانی املشی (دادستان كل كشور)، آیتاللّهخامنهای،دختر شهید رجایی (جمیله) و افراد دیگر، برای مشایعتكنندگان سخنرانیكردند و از حضور میلیونی مردم تشكر كردند. همزمان جمعیت عظیمی نیز رو به سویحسینیه جماران گذاشتند تا به امام خمینی(ره) این حادثه تأسف بار را تسلیت گویند.
آمبولانسهای حامل شهیدان رجایی و باهنر از ساعت 12 به سوی بهشت زهرا راهافتادند، ولی به دلیل ازدحام جمعیت به كندی حركت میكردند. مشایعتكنندگان صفیدر حدود 5 كیلومتر تشكیل داده بودند و به این خاطر ساعتها امكان دفن شهدا وجودنداشت. در نهایت در ساعت 14:45 پیكر آنها در مزارشان واقع در قطعه 24 بهشتزهرا قرار گرفت و در ساعت14:50 مراسم خاكسپاری شهید رجایی و در ساعت15:10 مراسم خاكسپاری شهید باهنر انجام گرفت. بنا به گزارش مطبوعات داخلی وخارجی بیش از یك میلیون نفر در تشییع شهدای یاد شده شركت كردند.
واقعة هشتم شهریور در كنار واقعهی هفتم تیر، با توجه به ویژگیهایی كه دارد،نسبت به سایر رخدادها، از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا، اولاً همزمان رئيس جمهور، نخستوزیر، رییس شهربانی كل كشور و عدهای دیگر از مقامات ارشدكشور به شهادت رسیدند. نبود همزمان رئيس جمهور و نخستوزیر به حدی بیسابقه ودور از ذهن بود كه حتی در قانون اساسی نیز چنین شرایطی پیشبینی نشده بود. ثانیاًتوطئهای به این بزرگی درجلسه شورای امنیت كشور ـ عالیترین مرجع امنیتی كشور ـصورت گرفت. این امر حاكی از فقدان یك سیستم اطلاعاتی كارآمد و مؤثر بود. از طرفدیگر قدرت تسلیحاتی گروههای مخالف را نیز نشان میداد. غارت پادگانها و تصرفسلاحها و مهمات آنها در جریان انقلاب، اكنون پیامدهای منفی و خطرناك خود را بروزمیداد.
از پیامدهای واقعة هشتم شهریور میتوان به یك سویه شدن و خالص شدن جریانانقلاب، اثبات مجدد قائم به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، پیدایشذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاكتیكها و عملكردغیراصولی و غیردموكراتیك و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیحثبات نظام به نظام حزبی، حضور فعالانه مردم در صحنههای دفاع از نظام اسلامی وانقلاب، انزوای كامل تفكرات موسوم به لیبرال، تقویت سیستم اطلاعاتی، امنیتی وحفاظتی در نظام سیاسی و غیره اشاره كرد.
پس از مدتها كشمكش بین ابوالحسن بنیصدر ـ رئیسجمهور ـ و همفكرانش درجناح موسوم به لیبرالها از یك طرف و نیروهای موسوم به خط امام(ره) از طرف دیگر وبا اوجگیری اختلافات و كارشكنیها در شرایط بحرانی كه مسائلی از قبیل جنگتحمیلی، محاصره اقتصادی، مسائل ناشی از انقلاب و غیره كه كشور با آن درگیر بود،ابتدا امام خمینی(ره) در تاریخ 20/3/1360 بنیصدر را از فرماندهی كل نیروهای مسلح بركنار و ستاد مشترك نیروهای مسلح تا زمان تعیین تكلیف جانشین فرماندهینیروهای مسلح، وظیفة او را بهعهده گرفتند. سپس فراكسیون نیروهای خط امام(ره)در اواخر خرداد ماه طرح عدم كفایت سیاسی رئیسجمهور را مطرح كردند كه در جلسة مورخه 31/3/1360 مجلس شورای اسلامی در مورد این طرح رأیگیری بهعمل آمد و با 177 رأی موافق، یك رأی مخالف و 12 رأی ممتنع، طرح عدم كفایتسیاسی بنیصدر تصویب شد. به دنبال این تصمیم مجلس، امام خمینی(ره) به عنوانرهبر انقلاب، حكم عزل بنیصدر را از مقام ریاست جمهوری در تاریخ 1/4/1360 بهشرح زیر صادر كردند:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
پس از رأی اكثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی براینكه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران كفایتسیاسی ندارد، ایشان را از ریاستجمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه 60
روحاللّه الموسوی الخمینی»
پس از عزل بنیصدر، براساس اصول 130 و 131 قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، شورای موقت ریاستجمهوری تشكیل شد. این شورا وظایف ومسئولیتهای ریاستجمهوری را موقتاً تا انتخاب رئیسجمهور جدید برعهده داشت.اولین جلسة شورا، شامگاه سهشنبه دوم تیرماه با شركت محمدعلی رجایی(نخستوزیر)، آیتاللّه بهشتی (رئیس دیوان عالی كشور) و هاشمی رفسنجانی (رئیسمجلس شورای اسلامی) تشكیل شد. در این جلسه درخصوص ادارة كشور و وظایفشورا براساس قانون اساسی بحث و تصمیمگیری شد. طبق تصمیم شورا مسئولیت تعیین سرپرستی و مراجعات دفتر ریاستجمهوری به عهدة رجایی گذاشته شد.همچنین مقرر شد كه مصوبات مجلس به امضای رجایی رسیده و ابلاغ شود. دوم مردادماه نیز به عنوان روز انتخابات دومین دوره ریاستجمهوری تعیین شد.
امام خمینی(ره) به مناسبت واقعة 7 تیر، در دیدار با خانوادههای شهدای این واقعهدر مورد انتخابات ریاستجمهوری نیز رهنمودهایی را ارائه دادند و تأكید كردند كه «ما یك سیلی خوردیم. از اشتباه، ما همه این نابسامانیها را كه الان داریم برای اینكه اشتباهكردیم، نباید اشتباه تكرار بشود؛ دنبال این باشید كه یك نفر صددرصد مكتبی، اسلامی،در خط اسلام، برای ریاستجمهوری انتخاب كنید.» پس از این سخنرانی و ابرازعلاقهمندی و اعلام حمایت اقشار مختلف مردم و گروههای خط امام(ره)، رجایی نیز بهعنوان یكی از نامزدهای مقام ریاستجمهوری ثبت نام كرد. مجموعاً هفتاد و یك نفربرای انتخابات ثبت نام كردند كه شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر یعنیعباس شیبانی، علیاكبر پرورش، حبیباللّه عسكراولادی و محمدعلی رجایی را تأیید ودر تاریخ یكشنبه 21/4/1360 رسماً اعلام كرد.
بهدنبال ابلاغ تأییدیه شورای نگهبان طی اطلاعیهای توسط وزارت كشور،فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز رسماً شروع شد. رجایی به خودیخود اعتقادی به نحوة انتخابات مرسوم در جامعه نداشت و دست به چنین كاری نیز نزد. او میگفت: «من معتقدم كه اینگونه تبلیغاتی كه برای كاندیداها میشود، تبلیغاتناشی از نظام سرمایهداری است» و او آرزو داشت كه روزی فرا برسد كه تبلیغاتانتخاباتی نیز مردمی بشود.
با شروع زمان مجاز تبلیغات انتخاباتی، احزاب، جمعیتها، گروهها و كلاً نیروهایخط امام(ره)، یكپارچه و با تمام امكانات به حمایت از رجایی پرداختند. به زودی دامنه این تبلیغات و حمایتها به حدی گسترش یافت كه پیشاپیش حدس زده میشد كه در مرحله اول انتخابات با اكثریت بالایی برگزیده شود. از جمله حامیان رجایی میتوان به:حزب جمهوری اسلامی، جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، جامعةروحانیت مبارز،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعة اسلامی دانشگاهیان، خانة كارگر، سازمان فجر اسلام، دفتر تحكیم وحدت، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، نهضت زنان مسلمان و دهها نهاد انقلابی، انجمن و گروه دیگر اشاره كرد. نقطة اتفاق و وحدت حمایتها در اعتقاد عمیق رجایی به مبانی اسلامی، مكتب و انقلاب بود وهمچنین این امیدواری وجود داشت كه با انتخاب رجایی یك دولت و در نتیجه یك جامعة انقلابی متحد و یكدست بهوجود آید. شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه و بهویژه جنگ و وجود دشمنان مسلح داخلی، چنین وضعیتی را طلب مینمود. عامة مردمنیز از دیدن آن همه اختلافات و كشمكشها در یك جامعه انقلابی در شرایط بحرانی وحساس خسته شده بودند و از بیم این كه این اختلافات به دستاوردهای انقلاب آسیبیبرساند، بیش از پیش مصمم شدند كه به وحدت و یكپارچكی بیندیشند.
تنها برنامهای كه رجایی در مدت مجاز تبلیغات نامزدهای انتخاباتی شركت كرد، یكبرنامه تلویزیونی بود كه میبایست نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان از آن طریق،برنامهها و دیدگاههای خود را به مردم اعلام كنند. قسمتهایی از سخنان رجایی در اینبرنامه كه بیانگر باورها، دیدگاهها و اعتقادات او میباشد در زیر نقل میشود:
بسماللّه الرحمن الرحیم
به یاری خدا به عنوان مقلد امام(ره)، فرزند ملت، هماهنگكننده سه قوه برایپذیرفتن مسئولیت جدید آمادگی خود را اعلام میكنم. در این مسئولیت جدیدكه به علت طبیعت و فطرت آن بسیاری از گفتههای گذشته كه از ابتداینخستوزیری با شما هممیهنان عزیز داشتم تحقق پیدا میكند.
باز هم روی عنصر مقلد امام(ره) تكیه میكنم به عنوان اولین شرط و اولینكلام... مقلد امام(ره) به عنوان پر كردن جای خالی مهمی كه در اولینرئیسجمهور به اعتقاد من وجود داشت...
و در همین رابطه است كه دومین ویژگی را اعلام كردم كه فرزند ملت هستم. منچه آن موقعی كه با نهضت آزادی ایران همكاری میكردم و چه اینك كه در خط امام(ره)، مستقل از هر جمعیت و گروهی كه رهبری امام(ره) را به عنوان مرجعتقلید قبول ندارد و فعالیت ندارد فعالیت میكنم، دقیق بودم كه این مردم در رابطه بامرجعیت حركت میكنند، باور میكنند، سرمایهگذاری میكنند و آرمانهایاصیل خودشان را دنبال میكنند، من كه شكست مبارزات را قبل از تشكیلنهضت آزادی ایران در این رابطه میدیدم، من كه به خاطر مذهبی بودن نهضتآزادی ایران در آن گروه فعالیت كردم، همیشه معتقد بودم كه این مردم بزرگترینعنصرشان، عنصر رهبری مذهبی است و در مرجعیت خلاصه میشود و تبلور پیدا میكند؛ چون این اعتقاد را داشتم و دارم خودم را فرزند ملت میدانم...
هماهنگكننده سه قوه هستم. این فرمان را قانون اساسی صادر كرده است و منبه عنوان رئيس جمهور فرمان قانون اساسی را به عنوان جدیترین و اصلیترینبرنامه در دوران كارم به گوش خواهم پذیرفت... آنچه كه هر سه قوه را مطیعمیكند، آنچه كه برای هر سه قوه ملاك و معیار هست غیر از ولایت فقیه هست؟كه خود از قانون اساسی است، پس به یاری خدا و پشتیبانی شما هممیهنان عزیزاز اصل و عنصر عالی ولایت فقیه استفاده خواهیم كرد و در هر مورد هرگونهاختلاف و ناهماهنگی بین سه قوه را به هماهنگی و یكسانی تبدیل خواهیمكرد...
تنها امیدم و تنها وعدهام این است كه قانون اساسی را به عنوان جدیترین ومهمترین برنامه كارم در مقابل داشته باشم...
به عنوان رئیسجمهور امیدم این است كه نظام اسلامی در این جامعه پیاده شود.امیدی كه شاید از سنین 7 سالگی كه به مدرسه رفتم با مسجد آشنا شدم. همیشهآرزو میكردم كه آنچه كه این گویندگان مسلمان میگویند و تصور میكنند ازیك جامعة اسلامی، هر چه زودتر در ایران و جهان پیاده بشود. نظام اسلامیكه قادر هست در تمام ابعاد، بشریت را اداره كند آن نظام را از لابلای اصول قانوناساسی بیرون بیاوریم و به كمك همدیگر پیاده كنیم...
قانون اساسی و اجرای اصل 44 آن، جامعه را از این نابرابری، از این ناهمگونی،از این اختلاف كشنده بیرون خواهد آورد... این ناهماهنگی و نابرابری را كه دررابطه با تجارتهای غلط بوجود آمده انشاءاللّه از بین ببریم...
رئیسجمهور یك وظیفة مهم داشت كه به نظر من عمل نشد... و آن عبارتاست از حذف شاه. رئیسجمهوری یعنی عنصری كه میكوشد مردم را كه درطول 2500 سال با كلمه شاه و فرهنگ شاه و برخورد شاهی عادت كرده، اینعادت را به تدریج از آنها بگیرد و به جای آن بندگی خدا را قرار دهد...»
28 روز ریاستجمهوری رجایی
دومین انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد 1360 برگزار گردید. روز پنجممرداد ماه با شمارش آراء داخل كشور، محرز و مسلم شد كه رجایی اكثریت مطلق رأیمردم را به خود اختصاص داده است. شورای نگهبان در تاریخ 10/5/1360 صحتانتخابات را تأیید و اعلام كرد كه رجایی با اكثریت مطلق آراء اخذ شده، یعنی13001761 رأی از 14763362 رأی به عنوان رئيس جمهور انتخاب شده و این انتخابمورد تأیید آن شورا میباشد. در همین روز وزارت كشور تأییدیه شورای نگهبان را بهاطلاع امام خمینی(ره) رساند.
روز یازدهم مرداد همزمان با عید فطر در حسینیه جماران، امام خمینی(ره) حكمریاستجمهوری رجایی را تنفیذ كرد. پس از تنفیذ حكم، رجایی نیز طی یك سخنرانیبه دیدگاههای خود اشاره و تأكید كرد كه در پاسخ به رأی قاطع و اعتماد بالای مردم بهوی كه در واقع رأی به اسلام است، در جهت جامة عمل پوشاندن به خواستهایاسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یك جامعة اسلامی، تمام تلاش خود را بهكار خواهدگرفت و نخستوزیر را نیز از بین مطمئنترین و با سابقهترین عناصر انقلابی انتخابخواهد كرد.
وی در دوازدهم مرداد 1360 در جلسة علنی مجلس شورای اسلامی، مراسمتحلیف را به جا آورد و بدینترتیب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون، رسماًرئيس جمهور شد و از این روز به بعد در مقام ریاستجمهوری انجام وظیفه كرد.
اولین اقدام او در مقام ریاستجمهوری، معرفی محمدجواد باهنر به عنواننخستوزیر و پیشنهاد وی به مجلس شورای اسلامی بود كه در دوازدهم مرداد ماهصورت گرفت. باهنر در دورة نخستوزیری رجایی، وزیر آموزش و پرورش كابینهاشبود. باهنر نیز در چهاردهم مرداد از مجلس رأی اعتماد گرفت. وزیران كابینهاش نیز درجلسه علنی مورخه 26/5/1360 از مجلس رأی اعتماد گرفتند و بدین ترتیب یك دولتتمام عیار انقلابی و مكتبی قوه مجریه را در اختیار گرفت. رجایی در این مرحله باامیدواری به همراهی دولت مكتبی محمدجواد باهنر، در صدد ایجاد دولت و جامعة آرمانی اسلامی خود بود.
شرایط زمانی كه رجایی به عنوان دومین رئيس جمهور انتخاب شد به دلیل وقوعحوادث بسیار مهمی همچون عزلبنیصدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفاننظام، ترورهای پی در پی به ویژه واقعة هفتم تیر ـ كه طی آن عدهای از مقاماتعالیرتبه و مدیران ارشد كشور به شهادت رسیدندـ مشكلات ناشی از جنگ،محاصرة اقتصادی، كاهش درآمدهای نفتی و مسائلی از این قبیل، یكی از بحرانیترینمقاطع تاریخی كشور بوده است. هدایت جامعه و یكی از اركان اصلی كشور یعنی قوة مجریه در این شرایط امری بود كه رجایی توانست از عهده آن برآید.
رجایی در دورة كوتاه مدت ریاستجمهوری خود (28 روز)، راه و خط و مشیانقلابی و مكتبی را كه در دورة نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها فرق مسئله در این بود كه در دورة ریاستجمهوری، نخستوزیر و كابینهاش نیز، همفكر وهمرأی با او بودند و برخلاف دورة ریاستجمهوری بنیصدر، این دوره از انسجام و هماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود. به عبارت دیگر تغییر رجایی از نخستوزیری بهریاستجمهوری و باهنر از وزارت آموزش و پرورش به نخستوزیری، تغییرات اساسیدر كابینه دولت و خط و مشی و برنامههای قوة مجریه به دنبال نداشت و تغییراتبیشتر شكلی بود تا ماهوی.
واقعة هشتم شهریور و شهادت رجایی
ساعت 14:45 دقیقه، روز یكشنبه هشتم شهریور ماه 1360، جلسه شورای امنیتكشور در طبقه اول ساختمان نخستوزیری تشكیل شد. جلسه شورای امنیت معمولاًروزهای یكشنبه هر هفته با شركت فرماندهان ارگان انتظامی، حفاظتی و امنیتی و برخیاز مسئولین كشور به ریاست نخستوزیر تشكیل میشد. رجایی در طول دورة نخستوزیریاش ریاست جلسه را برعهده داشت. البته چند جلسه پس از انتخاب بهریاستجمهوری، از جمله جلسه هشتم شهریور، شورا نیز تحت نظر ایشان تشكیل شد.این جلسه آخرین جلسهای بود كه به ریاست وی تشكیل میشد و قرار بود از جلسهآینده، محمدجواد باهنر (نخستوزیر) ریاست جلسه را برعهده داشته باشد. سرهنگمحمدمهدی كتیبه كه در آن زمان به عنوان رئیس اداره دوم ارتش (اطلاعات) در جلساتشورای امنیت شركت میكرد، در مورد برنامه و روال كاری جلسه میگوید:
«در زمان نخستوزیری آقای رجایی جلسات شورای امنیت زیر نظر ایشانتشكیل میشد و فرماندهان قسمتهای امنیتی و حفاظتی،گزارش كار خود را درجلسه ارائه میدادند؛ اول رئیس شهربانی كل كشور گزارشی از وقایع هفتهگذشته ارائه میداد و بعد فرماندهان ژاندارمری و رئيس كمیتة انقلاب اسلامیو فرماندة سپاه، گزارش كارشان را ارائه میدادند. پس از آن مسئولین كشورمثل نخستوزیر یا وزیر كشور كه در جلسه حضور داشتند، نظریاتی عنوانمیكردند كه همة آنها مورد بررسی قرار میگرفت.»
در ابتدا شروع جلسة هشتم شهریور شورای امنیت، رجایی چند بار خواست كهجای خود را به باهنر بدهد تا وی جلسه را اداره كند و او به كارهای دیگر رسیدگی كند كهباهنر مخالفت كرد و از رجایی خواست كه به عنوان آخرین بار در جلسه شركت كند، اونیز پذیرفت. در این جلسه مسعود كشمیری نیز مثل سایر جلسات دبیر و منشی جلسهشورا بود و از كلیة مذاكرات یادداشتبرداری میكرد و در ضمن دعوت از اعضایجلسه و ضبط صحبتها و مذاكرات نیز برعهدة وی بود.
جلسه با سخنان وحید دستجردی (رئیس شهربانی كل كشور) آغاز شد. بند آخرگزارش وی راجع به شهادت سرگرد همتی فرماندة یگان مالكاشتر بود. ساعت15:14، آنگاه كه رجایی در مورد جزئیات شهادت سؤالاتی مطرح كرده بود و فرماندة سپاه و سرهنگ كتیبه در آن مورد توضیح میدادند؛ ناگهان یك بمب آتشزا منفجر شد وظرف چند دقیقه، طبقه اول ساختمان نخستوزیری به جهنمی از دودوآتش تبدیلشد.
حدود 15 دقیقه پس از انفجار هیچ كس از سرنوشت رجایی و باهنر اطلاعی نداشت.جسدها به حدی سوخته بودند كه قابل شناسایی نبودند. پس از رسیدن نیروهای امدادیو اطفاء آتش، اجساد كشتهها و مجروحین حادثه به بیمارستان منتقل شدند. سرانجام درآخرین ساعات شب مشخص شد كه دو یار و دو هم رزم، محمدعلی رجایی ومحمدجوادباهنر به شهادت رسیدهاند. جسدهای این دو شهید از روی علایمی كه رویدندانهایشان وجود داشت توسط اعضای خانوادهشان شناسایی شدند.
مسئلة قابل بررسی در جریان واقعة هشتم شهریور، نقش مسعود كشمیری بهعنوان عامل انفجار نخستوزیری است. گرچه شخص یا گروهی مسئولیت انفجار رابرعهده نگرفت و دستگاههای قضایی و امنیتی نیز شخص یا گروهی را به عنوان عاملانفجار معرفی نكردند با این حال اكثر افراد صاحبنظر و مطلعین، احتمال قریب به یقینرا در مورد كشمیری مطرح كردهاند، زیرا او ضبط صوت بزرگی را كه ظاهراً برای ضبطمذاكرات بود، روبروی شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده و دقایقی پس از شروعجلسه، آن محل را ترك كرده و از ساختمان نخستوزیری نیز خارج شده و در نهایت ازكشور فرار كرده است. همچنین وی چند روز قبل از حادثه، خانه و خانوادهاش را نیز بهمحل دیگری انتقال داده بود. سرهنگ كتیبه كه خود در جلسه حضور داشته، یادآورشده است كه در گوشهای از محل جلسه فلاكس چای وجود داشت كه در حین جلسه هركس میخواست برای خود چای میریخت. لذا رفت و آمدهای افراد عادی بود و هیچشكی را برنمیانگیخت. كشمیری از این مسئله استفاده كرده و خارج شده بود.مسئلة دیگر این است كه عدهای در جریان انفجار و ساعتها پس از آن، كشمیری رانیز جزو شهدا اعلام كرده و ظاهراً با جمعآوری خاكستر و سوختههایی از اجساد و غیره،آن را به عنوان تكهپارههای جسد كشمیری قلمداد كرده بودند. حتی روزنامهی كیهان درنهم شهریور اعلام كرد كه كشمیری از شهدای انفجار نخستوزیری است. در نتیجهكشمیری از این فرصت ایجاد شده استفاده كرد و از مرزهای كشور خارج شد. البته بافرض پذیرفتن نقش كشمیری در انفجار فوقالذكر، او را بایستی عامل نفوذی جریانیدانست كه در صدد ناكارآمد كردن بازوی اجرایی انقلاب و در نهایت براندازی نظامجمهوری اسلامی بود. دقیقاً دو ماه قبل از این حادثه، واقعة هفتم تیر نیز كه طی آندهها تن از مقامات كشور به شهادت رسیدند، تلاشی در این راستا بود. اما این حوادثمهم ثابت كردند كه ماهیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی طوری هست كه قائم بهشخص نیست و قائم به ذات میباشد.
گرچه در ساعات انتهایی شبانگاه هشتم شهریور، شهادت رجایی و باهنر مشخصشده بود، ولی مردم در جریان این خبر ناگوار قرار نگرفته بودند. چراغ اكثر خانههاروشن بود و نگرانی در خانوادهها موج میزد. همه جویای حال رجایی و باهنر بودند.اینحالت گنگ و مبهم تا سحرگاه نهم شهریور برای مردم ادامه پیدا كرد. عاقبت دقایقی پساز ساعت شش بامداد شورای موقت ریاستجمهوری طی اطلاعیهای شهادت رجایی وباهنر را اعلام و روز دوشنبه نهم شهریور را تعطیل عمومی و تا روز جمعه را عزایعمومی اعلام كرد. همچنین در این اطلاعیه اعلام شد كه پیكرهای آن دو شهید از مقابلساختمان مجلس شورای اسلامی به طرف بهشت زهرا تشییع خواهد شد.
پس از اطلاعیة شورای موقت ریاست جمهوری، اقشار مختلف مردم، كسب و كارخود را تعطیل و سراسیمه به طرف مجلس راه افتادند. دیری نگذشت كه از میدان امامخمینی(ره) تا روبهروی مجلس و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت شد و از ساعت8:30 به بعد امكان حركت و جابهجایی در این مسیرها وجود نداشت. ازدحام مردم بهاندازهای بود كه عدهای از مشایعتكنندگان در اثر تألم خاطر و فشار جمعیت بیهوششدند. مردم با شعارهای خشمآلود و انتقامجویانه خود از مراجع قضایی و مسئولینتقاضای مؤكد برای مبارزهی قاطع با تروریسم و عاملان فاجعه نخستوزیری را اعلام وتكرار میكردند. تا ساعت 12 ظهر عدهای از مسؤولین ارشد كشور از جمله: هاشمیرفسنجانی (رئیس مجلس)، آیتالله ربانی املشی (دادستان كل كشور)، آیتاللّهخامنهای،دختر شهید رجایی (جمیله) و افراد دیگر، برای مشایعتكنندگان سخنرانیكردند و از حضور میلیونی مردم تشكر كردند. همزمان جمعیت عظیمی نیز رو به سویحسینیه جماران گذاشتند تا به امام خمینی(ره) این حادثه تأسف بار را تسلیت گویند.
آمبولانسهای حامل شهیدان رجایی و باهنر از ساعت 12 به سوی بهشت زهرا راهافتادند، ولی به دلیل ازدحام جمعیت به كندی حركت میكردند. مشایعتكنندگان صفیدر حدود 5 كیلومتر تشكیل داده بودند و به این خاطر ساعتها امكان دفن شهدا وجودنداشت. در نهایت در ساعت 14:45 پیكر آنها در مزارشان واقع در قطعه 24 بهشتزهرا قرار گرفت و در ساعت14:50 مراسم خاكسپاری شهید رجایی و در ساعت15:10 مراسم خاكسپاری شهید باهنر انجام گرفت. بنا به گزارش مطبوعات داخلی وخارجی بیش از یك میلیون نفر در تشییع شهدای یاد شده شركت كردند.
واقعة هشتم شهریور در كنار واقعهی هفتم تیر، با توجه به ویژگیهایی كه دارد،نسبت به سایر رخدادها، از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا، اولاً همزمان رئيس جمهور، نخستوزیر، رییس شهربانی كل كشور و عدهای دیگر از مقامات ارشدكشور به شهادت رسیدند. نبود همزمان رئيس جمهور و نخستوزیر به حدی بیسابقه ودور از ذهن بود كه حتی در قانون اساسی نیز چنین شرایطی پیشبینی نشده بود. ثانیاًتوطئهای به این بزرگی درجلسه شورای امنیت كشور ـ عالیترین مرجع امنیتی كشور ـصورت گرفت. این امر حاكی از فقدان یك سیستم اطلاعاتی كارآمد و مؤثر بود. از طرفدیگر قدرت تسلیحاتی گروههای مخالف را نیز نشان میداد. غارت پادگانها و تصرفسلاحها و مهمات آنها در جریان انقلاب، اكنون پیامدهای منفی و خطرناك خود را بروزمیداد.
از پیامدهای واقعة هشتم شهریور میتوان به یك سویه شدن و خالص شدن جریانانقلاب، اثبات مجدد قائم به ذات بودن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، پیدایشذهنیت منفی نسبت به احزاب و نظام حزبی در میان مردم به دلیل تاكتیكها و عملكردغیراصولی و غیردموكراتیك و اقدامات تروریستی بعضی از جریانات سیاسی، ترجیحثبات نظام به نظام حزبی، حضور فعالانه مردم در صحنههای دفاع از نظام اسلامی وانقلاب، انزوای كامل تفكرات موسوم به لیبرال، تقویت سیستم اطلاعاتی، امنیتی وحفاظتی در نظام سیاسی و غیره اشاره كرد.
نظر شما