شهید دکتر مصطفی چمران - يادداشت هاي ايران
28 بهمن 1357
اى مادر هنگامى كه فرودگاه تهران را ترك مى گفتم تو حاضر شدى و هنگام خداحافظى گفتى ?اى مصطفى، من تو را بزرگ كردم، با جان و شيره خود تو را پرورش دادم و اكنون كه مى روى از تو هيچ نمىخواهم و هيچ انتظارى از تو ندارم، فقط يك وصيت مى کنم و آن اينكه خداى بزرگ را فراموش نكنى.
اى مادر، بعد از بيست و دو سال به ميهن عزيز خود بازمى گردم و به تو اطمينان مى دهم كه در اين مدت دراز حتى يك لحظه خدا را فراموش نكردم، عشق او آنقدر با تار و پود وجودم آميخته بود كه يك لحظه حيات من بدون حضور او ميسّر نبود.
خوشحالم اى مادر، نه فقط به خاطر اينكه بعد از اين هجرت دراز به آغوش وطن برمى گردم بلكه به اين جهت كه بزرگترين طاغوت زمان شكسته شده و ريشه ظلم و فساد برافتاده و نسيم آزادى و استقلال مىوزد.
29 بهمن 1357
بهشت زهراى تهران
به مزار شهيدان
وَلا تَحْسَبَنّ الَّذينَ قُتِلوُا فى سَبيلِاللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقوُن چه بوستان گلگونى!
هداياى ملتى قهرمان به خداى بزرگ، برگزيدگان شايسته مردمى. گلهاى سرسبد تاريخ.
مگر ممكن است كه ملتى آزاد و مستقل گردد بدون آنكه بهترين عزيزانش را قربانى كند؟
29 بهمن 1357
سلام گرم و عميق شيعيان لبنان را به ملت قهرمان ايران ابلاغ مى كنم پيروزى بى نظير مردم مسلمان ايران، در شكستن طاغوتها و به زانو كشيدن ابرقدرتها، آنقدر خيره كننده و عميق است كه دنيا را به بهت انداخته، توازن قوا را به هم زده، بر پيكر نظام هاى فاسد و ظالم لرزه درانداخته و براى محرومين و مستضعفين دنيا بشارت و بركت و رحمت به ارمغان آورده است.شيعيان لبنان كه سالهاى دراز زير بمبارانهاى اسرائيلى و دست نشاندگان داخلى آنها جان داده اند، زيرپنجه استعمار جان كنده اند، و ظلم و فساد آنها را به روز سياه نشانده است و سرنوشت تيره و تار آنها را فقط معجزه اى آسمانى مى تواند درمان كند... و اين معجزه بزرگ امروز رخ داده است، و اين انقلاب مقدس اسلامى ايران به رهبرى بلندپايه ترين مرجع تقليد شيعيان حضرت آيت اللَّه خمينى است.
شيعيان لبنان، بيش از هر كس ديگرى در جهان، با مردم ايران ارتباط قلبى و اشتراك مكتبى دارند و سرنوشتشان به هم وابسته است. اگر ايران پيروز باشد، شيعيان لبنان آزاد و آباد زندگى خواهند كرد، و اگر خداى ناكرده به انقلاب ايران گزندى برسد، شيعيان لبنان مثل گذشته در غرقابه توطئه هاى اسرائيلى و امريكايى و سياست بازى هاى كثيف بين المللى غوطه خواهند خورد، و جز نكبت و بدبختى نتيجه اى از حيات نخواهند برد.
شيعيان لبنان، پس از قرنهاى دراز خفت و ذلت و اسارت، پس از تحمل زجرها و شكنجه ها پس از طى دورانهاى وحشت و ظلمانى و دردآلود... بالاخره مورد رحمت و عنايت پروردگار واقع شدند و رهبرى خردمند و دلسوز و توانا به آنها ارزانى شد كه آقاى سيدموسى صدر بود، كه توانست در مدت كمى شيعيان لبنان را سر و سامانى دهد براى آنها كسب هويت كند، به آنها افتخار و غرور و احترام ببخشد، دستهاى سرطان فساد و ظلم و كفر را از دست و پاى شيعيان قطع كند، با كمال شجاعت در مقابل چپ و راست بايستد و با همه طاغوتها بجنگد، و يك معركه خونين و پرافتخار حسينى را بر شيعيان عرضه كند، مفهوم عميق شهادت را در رگهاى شيعيان به جريان بياندازد و نهضتى اسلامى و حسينى به وجود آورد.
دشمنان شيعه و اسلام نمى توانستند وجود چنين رهبرى را تحمل كنند... لذا اين سمبل بزرگ ناجوانمردانه ربوده و بازداشت شد و شش ماه مىگذرد كه سرنوشتش در تاريكى كينه و ظلمت توطئه غرق شده است و شيعيان لبنان يتيم شدهاند، روح خود را از دست داده اند، دل شكستهاند، محزونند، از شدت غضب مىجوشند، از شدت درد مى خروشند، ولى براى سلامت رهبرشان بر احساسات آتشينشان لجام مىزنند و صبر مىكنند، مىسوزند و با اشك قلب سوزان خود را تسكين مىدهند... اين شيعيان دلشكسته و ظلمزده، چشم اميد بهسوى برادران مسلمان ايرانى خود دوخته اند.
نمايندگان شيعيان لبنان، با قلبى پرشور و روحى پراميد به كعبه آمال خود قدم مىگذارند كه از نزديك، شعله هاى اين آتشفشان مقدس انقلاب اسلامى را با پوست و گوشت خود نيز احساس كنند و در هواى پرافتخار اين جلال و شكوه حكومت اسلامى تنفس كنند. و از روح پربركت شهداى پاك اين سرزمين طلب همت نمايند، و براى مردم خود شيعيان لبنان، شمهاى از ايمان پاك و فداكارى خالصانه، و محبت پرشور مردم اين سرزمين را به ارمغان ببرند. سرنوشت ما شيعيان لبنان وابسته به سرنوشت شما ملت عزيز ايرانست، وقتى مىتوانيم آزاد و محترم زندگى كنيم كه شما آزاد و قوى و پيروز باشيد. پيروزى نهايى شما بزرگترين آرزوى قلبى و حياتى ماست.ما خالصانه و عاشقانه، همه امكانات و حتى همه وجود خود را دراختيار انقلاب اسلامى ايران مىگذاريم و آرزو مى كنيم، كه در اين جهاد مقدس به اندازه قدرت و استطاعت خود وظيفه تاريخى و ايمانى خويش را ادا كنيم.
از خداى بزرگ مىطلبيم كه عنايت و رحمت بىپايان خود را هرچه بيشتر مشمول حال ما كند و به همه ما توفيق دهد كه اين رسالت بزرگ و مقدس خدايى را كه به دست ما سپرده شده به سر منزل مقصود برسانيم.
اسفند 1357
ملتى كه بزرگترين طاغوتها را به زير كشيده است و بزرگترين ارتشها را شكسته، قادر است كه به مشكلات فرعى غلبه كند.وجود مشكلات براى تكامل يك نهضت ضرورى است. آن را مىپرورد و قوى مىكند.سنت خدا بر اين قرار دارد كه مبارزه حق با باطل هميشگى باشد و تكامل از خلال مبارزه به دست آيد. مردم در خلال سختىها و مشكلات پخته و آزموده مىشوند. آسايش و راحتى و موفقيت هميشه رخاء و سستى و عقبماندگى به وجود مىآورد. غنى و بىنيازى و پيروزى دائمى ايجاد فساد و طغيان مىكند، اِنَّ الاِنسانَ لَيَطغى اَن رَآهُ استَغنى... اگر آدمى هميشه در بستر حرير بخوابد، و هميشه هماى سعادت را در آغوش بگيرد و هميشه در همه مبارزات پيروز باشد آنگاه لذت پيروزى و سعادت او از بين خواهد رفت و آدمى از تكامل باز خواهد ماند.
خرداد 1358
برنامه امريكا و هرج و مرج، عدم استقرار و قتل و تخريب، جنگ هاى داخلى و خستگى مردم، عدم رضايت، عكس العمل شديد در برابر احزاب و كارهاى ناشايست، شكست سيستم اسلامى و فروريختن كاخ آرزوها، پذيرش محيط براى يك كودتاى نظامى و ايجاد يك حكومت نظامى توسط يك افسر جوان ضدشاه اما نوكر امريكا...
مىگوييد ارتش را منحل كنيد و يك ارتش مردمى به وجود آوريد. مگر ايجاد پاسداران انقلاب كه يك ارتش مردمى است جزء اولين برنامه ها نيست؟ قبل از آنكه شما بگوييد، حكومت درصدد اصلاح ارتش و انحصار آن براى پاسدارى هاى مرزى و كارهاى تخصصى و بهعلاوه ايجاد ارتش مردمى به نام پاسداران انقلاب است. اين كميتهها در حال حاضر همان كارها را انجام داده و مى دهند تا پاسداران در همه جا مسلط شوند. بنابراين اختلاف بر سر چيست؟ بهانه براى هجوم و اغتشاش براى چيست؟ مگر ما خواستهايم به نظام موجود ارتش تكيه كنيم؟ مگر خاطره بيست و هشت مرداد را فراموش كردهايم؟
اما ايجاد ارتش ملى يا پاسداران انقلاب و حتى كميته هاى موجود كار سادهاى نيست. وقت مى گيرد، سازماندهى لازم دارد، تربيت اخلاقى و شايستگى مىخواهد. اگر فكر مىكنيد همين احزاب و سازمانهاى موجود اسلحه به دست بگيرند و خود را پاسداران انقلاب بنامند، خاطره تلخ لبنان را در خاطره ها زنده مىكنيم كه احزاب اسلحه به دست گرفتند، ارتش و پليس و قانون از بين رفت، و همه شب دزدى و قتل، و هتك حرمت و چه اعمال ناشايست كه به وقوع پيوست...اگر الگوى لبنان را براى تقليد انتخاب كردهاند بسيار نامناسب و كثيف و ناراحتكننده است، به اين دليل كه بعد از دو سال سيطره مسلحانه احزاب، همه مردم از آنها رميدهاند و حتى گاهگاهى دشمن خارجى اسرائيل را بر اين احزاب ترجيح مىدهند. آيا شما مىخواهيد اين الگوى شكستخورده مفتضح را براى انقلاب مقدس و پاك اسلامى ايران توصيه كنيد؟ چه خطاى نابخشودنى، و چه جنايت بزرگى!
مگر امروز بيست افسر ساواكى وجود ندارد؟ چرا وجود دارد. بلكه صدها وجود دارد. مگر امريكا حاضر نيست كه بيست ميليون دلار بپردازد. بله حاضر است كه بيست ميليون دلار بپردازد تا كودتا به راه بياندازد. مگر توده نفتى وجود ندارد؟ چرا فراوان، گروههايى كه شعارهاى ماركسيستى مىدهند ولى امريكا محرك آنهاست. پس چرا كودتا نمىكنند؟ جواب آنكه زمينه كودتا وجود ندارد، چون مردم نمى پذيرند، مردم قيام كردهاند و مردم وحدت كلمه دارند و با وجود خمينى بزرگ، اين مظهر ايمان و پاكى و اخلاص و نور و هدايت، مجال براى كودتاچيان نيست. چقدر مسخره است كسانى كه به بهانه دلسوزى از انقلاب اسلامى و ترس از كودتاى نظامى، به اين وحدت ملى ايران تيشه مىزنند و از فرمان رهبر انقلاب سرپيچى مىكنند و عملاً مطابق با نقشه امريكا، مثل بيست و هشت مرداد، زمينه مردمى براى كودتا به وجود مىآورند و خود را نيز انقلابى مىشمرند، اما حقيقت آنكه آنها از پيروزى انقلاب اسلامى رنج مىبرند و پيروزى اسلام را بزرگترين شكست خود مىدانند، و به هيچوجه نمىخواهند نظامى اسلامى مستقر شود و بنابراين خود را تحت نامهاى مختلف و شعارهاى زيبا و انقلابى مخفى مىكنند تا بزرگترين ضربهها را به اين انقلاب مقدس اسلامى بزنند. ملت مسلمان ايران بايد بداند كه ماركسيستها ضداسلامند و پيروزى يك نظام اسلامى يعنى شكست نهايى ماركسيسم. اگر ماركسيستى آمد و از خمينى و انقلاب اسلامى دفاع كرد، او يا دروغ مى گويد و يا نمىفهمد، زيرا ماركسيسم و اسلام در ايدئولوژى متناقضند.از شما مىپرسم سبب اصلى پيروزى انقلاب چه بود؟ در جواب يكپارچگى مردم و وحدت كلمه. و از شما مىپرسم چه كسانى امروز اين يكپارچگى و وحدت كلمه را ضربه مىزنند؟ ملت مىداند، هر كس به يكپارچگى و وحدت ملت ايران خدشه آورد به انقلاب ايران خيانت كرده است. هر كس كه از فرمان امام خمينى رهبر بى همتاى انقلاب ايران سرپيچى كند به اين انقلاب خيانت كرده است. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
انقلابى آن نيست كه تفنگ بر دوش بكشد و لباس فدايى بپوشد و هنگام صلح دست به جنگ زند و با شعارهاي تند، خود را از جرگه ملت خارج كند و با شعارات و تبليغات و زور بخواهد عقايد خود را بر ديگران تحميل كند.
انقلابى آنست كه هنگام صلح، به انقلابىگرى تظاهر نكند، ولى هنگام خطر، در پيشاپيش صفوف ملت با دشمن بجنگد. انقلابى آن نيست كه با بىانصافى و زرنگى، حق ديگران را بگيرد، و مردمى را كه براى خاطر و شنيدن حرفهاى او نيامدهاند وادار كند كه ساعتها به حرفهاى او گوش فرا دهند و كسانى را كه ملت خواهان استماع سخنانشان هستند از سخن گفتن باز دارد.انقلابى آن نيست كه غرور و خودخواهى، بر او غلبه كند و حرف كسى را نشنود، انقلابى آنست كه در كمال تواضع و فروتنى، هر حرف حقى را بپذيرد.
انقلابى آن نيست كه با شعارات تند، بخواهد انقلابىگرى خود را بر ديگران تحميل كند.انقلابى آنست كه احتياج به تصديق كسى ندارد.
خرداد 1358
در برابر يك تاريخ بدنامى و اتهام، يك عالم ظلم و ستم، يك آسمان غم و اندوه، يك دنيا بدبختى و فلاكت در برابر طوفانى از ظلمت كفر ، ظلم و جهل، در ميان گردابى از مصيبتها و مشكلات، شيعيان حسين دست به اسلحه شهادت زدند و در مقابل همه دنيا كه عليه آنها آراسته شده بود با قدرت ايمان و فداكارى قيام كردند و هنگامىكه از آسمان باران تهمت و افترا فرو مىباريد و از زمين امواج مصيبت و بدبختى مىجوشيد و اژدهاى شكست دهان باز كرده بود تا اين تيرهروزان را در كام خود فرو برد، شيعيان حسين اراده كردند كه مرگ شرافت مندانه را برزندگى ننگين ترجيح دهند و تصميم گرفتند كه رسالت محمدى را علىوار بر دوش كشند و حسين صفت به استقبال شهادت بشتابند، اراده كردند كه با خون خود تاريخ سياه وجانكاه گذشته را شست و شو دهند و لكه ننگ و ذلت را از دامان شيعه پاك كنند.پرچم رسالت برافراشته شد، كلمه حق همچون خروش سخت از سينه سوزان شيعيان به آسمان بلند شد و بر اركان كاخ ظلم و ستم لرزه در انداخت.
26 مرداد 1358
پيام دكتر چمران به ملت ايران(105)
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
ملت شريف و قهرمان ايران
به نام همه شهداى خونين كفن پاوه، به نام مجروحين و به نام همه رزمندگان از جان گذشته، از شما هموطنان عزيز و از اينهمه احساسات پاك و اينهمه بزرگوارى و اينهمه احساس مسئوليت صميمانه تشكر مىكنم.به هيچوجه فكر نمى كردم كه زنده بمانم و فرياد استغاثه من با اين تشكر قلبى به شما برسد، در ميان رگبار گلوله ها، در ميان گرداب دشمنان، حتى يك لحظه اميد زنده ماندن نداشتم، ولى قاطعانه تصميم گرفتم كه با كمال افتخار به استقبال شهادت بروم، و به دنيا نشان دهم كه سربازان اسلام، در صحنه مرگ و زندگى، چگونه جانبازى مى كنند و چطور با مرگ روبه رو مى شوند. از يك معركه هولناك، به صحنه دردناك ديگرى مى دويدم، و با توكل مطلق به خدا و قبول آنچه او بر ما مقدّر كرده است سعى مىكردم كه نيروهاى مؤمن به انقلاب را متمركز كنم، از تشتت آنها جلوگيرى بنمايم، به دوستان مأيوس و دلشكستهام اميد بدهم، رسالت مقدس اسلامى را به آنها بازگو كنم و تصميم قطعى براى استقبال شجاعانه شهادت را به آنها ابلاغ نمايم.سختترين لحظات زندگى من لحظاتى بود كه بهترين دوست مبارزم كه در كنارم ايستاده بود، يكباره بىجان و قطعه قطعه شده در برابرم به خاك مىافتاد كه گويى هيچگاه حيات نداشته است، و دردناكترين لحظه هنگامى بود كه دوستان كرد و پاسدارم منقلب شده شيون مىكردند، و ديوانه وار خود را به هر طرف مىزدند و من درحالىكه در قلبم مى جوشيدم و مى خروشيدم بايد آمرانه فرمان دهم كه كشته ها را جمع كنند و حتى به نزديكترين دوستان منقلب شده ام سيلى بزنم و آنها را با زور و قدرت به كار وادارم، و سوزناكترين لحظات عمرم هنگامى بود كه همه روزنه هاى اميد بسته شده بود، و عدهاى از پاسداران تقاضاى بازگشت داشتند و كردهاى مؤمن به انقلاب با نگاهى دردناك و تأثرآور به من مى نگريستند كه چگونه مىخواهى ما را در درياى مرگ و نابودى رها كنى و بروى. آنگاه با صداى قاطع به آنها مى گفتم: نه، اى دوستانم، من تصميم قاطع گرفته ام كه همراه شما شهيد شوم. من بازنمىگردم و من شما را تنها نمىگذارم. فقط مطمئن باشيد كه شهادت در راه خدا افتخارآميز و لذتبخش است.اما معجزهاى رخ داد، آنچنان كوبنده و زيروروكننده كه براى هيچكس قابل تصور نبود، همانگونه كه چند ماه پيش، يك چنين معجزه عجيبى به وقوع پيوست و انقلاب پرافتخار ايران را پيروز كرد، فرمان امام صادر شد، به كوه ها، دره ها و دشت ها لرزه درانداخت. پاسداران از جان گذشته با فرياد اللَّه اكبر مى خروشيدند و زمين و آسمان لبيك مى گفتند، چه معجزه اى! كه فقط از مردان برانگيخته خدا ميسّر است و بس. خداى بزرگ عمر اين رهبر عاليقدر انقلاب اسلامى ايران را دراز بدارد.نيروهاى دشمن از هر سو پا به فرار گذاشتند، و مؤمنين به انقلاب آنچنان نيرو و قدرت گرفتند كه دست به پيشروى زدند، تپه بالاى ژاندارمرى را كه در دست دشمن بود با يك هجوم شجاعانه فقط با يك شهيد تسخير كردند، و باز منطقه وسيع و خطرناك راه نوسود را با يك يورش قوى پاكسازى نمودند و فقط يك شهيد دادند و بيمارستان مشهور قتلگاه را نيز بدون هيچ تلفاتى به تصرف درآوردند، و چنان روحيه و قدرتى يافتند كه مىتوانستند هر دشمن قوى پنجه اى را از پاى درآورند.و بعد نيروهاى كمكى با شور و هيجان زايدالوصفى فرا رسيدند، هليكوپترها مرتباً فرود مى آمدند و نيروهاى جديد پياده مىكردند و شهداء و مجروحين را انتقال مىدادند.راستى كه شب پيش كه شب شهادت، شب نااميدى، شب شكست و سقوط بود با فرمان امام آنچنان تغيير كرد كه شب بعد به شب آرامش، شب اميد و شب پيروزى مبدل شد.چه كسى مىتوانست كه چنين معجزهاى به وجود آورد كه از يك شب هولناك و يك نقطه تاريك چنين تحول و تحركى خلق كند كه مبدأ جنبش و حركت و پيشروى بهسوى انقلاب راستين اسلامى باشد.در اين چند روز مصيبت، مىتوانم به جرأت بگويم، كه حتى يك قطره اشك نريختم و در برابر سختترين فاجعه هاى منقلب كننده، با اينكه در درون خود گريه مىكردم، ولى در ظاهر قدرت خود را بهشدت حفظ مىنمودم و همه دردها و رنجها و ناراحتى ها را در ضمير نابخود حبس مىكردم، تا لحظه ى كه در فرماندارى به عكس امام برخوردم، يكباره سيل اشك، ريختن كرد، و همه عقده ها و فشارها و ناراحتى ها آرامش يافت و خوب احساس مى كردم كه فقط يك قدرت روحى بزرگ در يك ابرمرد تاريخ قادر است چنين معجزهاى كند و اميدوارم كه ملت ما نيز قدر رهبر عظيم انقلابى خود را بداند و تحت رهبرى او همه توطئه هاى دشمنان اسلام و ايران را نابود كند.من اطمينان دارم كه ملت ما نيز، با يك چنين روحيه، ايمان و فداكارى و اينهمه آگاهى و احساس مسئوليت قادر است كه همه مشكلات را حل كند و اين رسالت بزرگ و مقدسى را كه خداى بزرگ بر گرده او گذاشته است، با افتخار به سرمنزل مقصود برساند.(106)