شهید آنكه حيات مي بخشد
يکشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۲:۳۳
نویسنده خاطرات شهید امان الهی آورده است: عظمت این مرد مرا سخت در حیرت فرو برده بود.چگونه می شود یک نفر هم ارتش را تجربه کند، هم سپاه و بسیج و کمیته و نیروی انتظامی و وزارت کشور را. هم رزم را، هم اسارت را و هم جراحت... هم سخنرانی قاهر باشد، هم مداحی خالص. هم شهید و هم فرزند شهید.
اختصاصی نویدشاهد: شهید بن شهید، رزمنده خستگيناپذير شهید والامقام «محمود امان اللهی»، جانباز، رزمنده مقاومت 35 مردمی خرمشهر، رابط ميان سرهنگ نامجو و محمد جهانآرا، آزاده مجروج زندانهای رژیم بعث، مشاور اجرايي فرمانده نیروی زمینی ارتش، معاون هماهنگكننده عقيدتي سياسي ناحيه انتظامي كردستان بنا به وصيتش، قلب و كليههایش به 3 نفر از نيازمندان كه سالها از درد بيماري رنج ميكشيدند، اهدا گرديد و شانزده سال پیش در خرداد ماه سال 69 در چنین روزهای به سوی ملکوت اعلی رهسپار شد.
نویسنده خاطرات شهید امان الهی آورده است: عظمت این مرد مرا سخت در حیرت فرو برده بود.چگونه می شود یک نفر هم ارتش را تجربه کند، هم سپاه و بسیج و کمیته و نیروی انتظامی و وزارت کشور را. هم رزم را، هم اسارت را و هم جراحت... هم سخنرانی قاهر باشد، هم مداحی خالص. هم شهید و هم فرزند شهید.
وقتي داخل اتاق شدم، گريه ام گرفت . گفتم : خدا نكند تو مريض باشي. گفت: «چيزيم نيست. ناراحت نشو. فقط كمي سرم درد مي كند »
باز هم گريه كردم . گفتم: دكترها گفتند مرگ مغزي مي شوي. درست است؟!
وقتي فهميد كه مي دانم، گفت: به همسر و مادرم سفارش كن هر جاي«بدنم قابل پيوند بود، اهدا كنند. تأكيد كن حتماً به وصيتم عمل كنند. تا قبل از شهادت، چيزي درباره ي خواسته اش نگفتم .
اما وقتي شهيد شد، گفتم: وصيت كرده اعضاي بدنش اهدا بشود. منتقلش كردند بيمارستان شريعتي تهران. پيوند در آن جا صورت گرفت.
روزهای آخر وقتي در بيمارستان خانواده تهران که بستري بود. گفت: يك نامه نوشتم، گذاشتم تو كتابخانه ام؛ بين كتابهاي شهيد مطهري. زنگ بزن به برهان مرادي. بگو حتماً اين نامه را بياورد تهران.
نامه را آورند، نامه تحويل تيمسار دادبين شد. و بعد از اعلام مرگ مغزي (شهادت)، تيمسار جلسه اي با خانواده ایشان گذاشت و نامه را باز کرد و خواند: «كليه، قلب و تمام اعضاي بدنم را كه قابل پيوند مي باشد،اهدا كنيد.»...
و سرانجام طبق وصيتش بعد از اهداي اعضا، جنازه در بهشت زهراي تهران غسل و به كردستان منتقل شد.
روحش شاد و قرین رحمت واسعه الهی
برگرفته از کتاب تازه منتشر شده نشر شاهدبا عنوان درنگی با خاطرات شهید محمود امان اللهی در «شهید بن شهید» نشر شاهد به قلم رحیم مخدومی
نویسنده خاطرات شهید امان الهی آورده است: عظمت این مرد مرا سخت در حیرت فرو برده بود.چگونه می شود یک نفر هم ارتش را تجربه کند، هم سپاه و بسیج و کمیته و نیروی انتظامی و وزارت کشور را. هم رزم را، هم اسارت را و هم جراحت... هم سخنرانی قاهر باشد، هم مداحی خالص. هم شهید و هم فرزند شهید.
وقتي داخل اتاق شدم، گريه ام گرفت . گفتم : خدا نكند تو مريض باشي. گفت: «چيزيم نيست. ناراحت نشو. فقط كمي سرم درد مي كند »
باز هم گريه كردم . گفتم: دكترها گفتند مرگ مغزي مي شوي. درست است؟!
وقتي فهميد كه مي دانم، گفت: به همسر و مادرم سفارش كن هر جاي«بدنم قابل پيوند بود، اهدا كنند. تأكيد كن حتماً به وصيتم عمل كنند. تا قبل از شهادت، چيزي درباره ي خواسته اش نگفتم .
اما وقتي شهيد شد، گفتم: وصيت كرده اعضاي بدنش اهدا بشود. منتقلش كردند بيمارستان شريعتي تهران. پيوند در آن جا صورت گرفت.
روزهای آخر وقتي در بيمارستان خانواده تهران که بستري بود. گفت: يك نامه نوشتم، گذاشتم تو كتابخانه ام؛ بين كتابهاي شهيد مطهري. زنگ بزن به برهان مرادي. بگو حتماً اين نامه را بياورد تهران.
نامه را آورند، نامه تحويل تيمسار دادبين شد. و بعد از اعلام مرگ مغزي (شهادت)، تيمسار جلسه اي با خانواده ایشان گذاشت و نامه را باز کرد و خواند: «كليه، قلب و تمام اعضاي بدنم را كه قابل پيوند مي باشد،اهدا كنيد.»...
و سرانجام طبق وصيتش بعد از اهداي اعضا، جنازه در بهشت زهراي تهران غسل و به كردستان منتقل شد.
روحش شاد و قرین رحمت واسعه الهی
برگرفته از کتاب تازه منتشر شده نشر شاهدبا عنوان درنگی با خاطرات شهید محمود امان اللهی در «شهید بن شهید» نشر شاهد به قلم رحیم مخدومی
نظر شما