به مناسبت سالروز شهادت رئيس ستاد لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
يکشنبه, ۰۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۵۶
نويد شاهد: دو نامه از نامه هاي شهيد وراميني (رئيس ستاد لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) به خانواده اش كه بسيار ساده و دلنشين است..
شهید ورامینی می نویسد: ميثم جان سال گذشته در چنين روزي ساعت چهار صبح به دنيا آمدي. يكسال از عمرت گذشت. چه بسا در چنين روزي كه روز به دنيا آمدن تو است بابا پهلوت نباشد. اما هيچ عيبي نداره، خداي بابا كه تو را دوست دارد كه هست. پس ناراحت نباش و هميشه به خدا فكر كن تا دلت آرام باشه پس: «بابا رفت »

نويد شاهد: متني ذيل دو نامه از نامه هاي شهيد وراميني (رئيس ستاد لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) به خانواده اش كه بسيار ساده و دلنشين است: نامه خطاب به مادر بسم الله الرحمن الرحيم خدمت مادر از جان عزيزترم:
 پس از سلام، از خداي بزرگ مي خواهم كه در سايه خود، تو و نيره عزيز را محفوظ بدارد و به شما كمك كند تا بتوانيد در جهت خودش قدم برداريد و فقط براي او نفس بكشيد و براي او زنده باشيد و براي رضاي او حركت كنيد. و اما در مورد مسائلي كه در اينجا مي گذرد مي خواهم برايتان بنويسم. در اينجا همه چيز، نور خدايي دارد. راه رفتن ثواب است، حرف زدن ثواب است.

 همه چيز يك جهت را طي مي كند و همه چيز، رو به سوي يك جهت دارد و آن خداست. عبادت در اينجا يك نوع ديگري است چون آن كسي كه در اينجا عبادت مي كند در عمل هم عبادت را قبول كرده است. وقتي به درگاه خدا مي گويد كه حاضرم جانم را فدايت نمايم و يا مي گويد كه توفيق شهادت در راه خودت را نصيب من نما، هر لحظه آماده است كه برود براي حمله اي كه در آن يك صف افرادي هستند كه مي خواهند فقط و فقط احكام خدا اجرا شود و در صف ديگر افرادي هستند كه مي خواهند نگذارند كه احكام الهي پياده شود تا اغراض خود را جانشين آن نمايند و در راس دسته اول و جهت دسته اول و در «انا لله و انا الله راجعون » بسوي خداست كه مي گويد رأس دسته دوم تمامي ابرقدرت هاي جهاني از آمريكاي جنايتكار گرفته تا روس، انگليس، فرانسه، اسرائيل. و در اين ميان خط مبارزه براي دو طرف مشخص مي باشد. دسته اول بنا به گفته امام عزيزش مي گويد اگر كشته شوم كه به خدا مي پيوندم و اگر بكشم كه باز منزل نهايي من بهشت است و در اين ميان خدا ناظر بر تمام اعمال من مي باشد. پس در اين طرف هيچ ضرري وجود ندارد همه چيز سود و در جهت رضاي اسلام و خدا مي باشد ولي آن طرف مي جنگد تا نفسانيت افرادي را كه براي شهوتراني خود زور ميزنند به كرسي بنشاند. در نتيجه همه چيز در اينجا مثل آفتاب روشن است و فقط بايد انسان انتخاب كند بين افتخار و ذلت را كه باز در اينجا افرادي جمع شده اند كه پيرو امامي هستند كه جز براي خدا قدم برنميدارد و جز براي خدا نميگويد و جز براي نجات مستضعفين جهان فرياد نميكند. پس اين راه، راه كساني است كه خدا را ميشناسد و حالا تصور كنيد كه جمع چنين افرادي به دور هم چه محيطي را تشكيل ميدهد. انسان در اين محيطها است كه آزاد نفس مي كشد و روحش آزاد مي شود از تمام وابستگي هاي پست مادي و روحش پرواز مي كند به طرف خدا و در فضاي ديگري با خصوصيت هاي ديگري مي جنبد و كار ميكند. اين است كه در اين حالت همه چيز عبادت ميشود. باري مادر و خواهر عزيزم در اينجا برادران عزيز سپاهي براي ورزش كردن و سر كلاس آموزش رفتن و هر كار ديگري وضو ميگيرند و بعد كار را شروع ميكنند. اينها همه چيز را عبادت ميدانند و نظام هستي آفريده نشده مگر براي عبادت خدا. همه چيز بايد خدا را تسبيح گويند، پس در اينجاست كه مي بينيم همه چيز جهتش بسوي خدا مي شود. پس اگر در اين حالت كسي بميرد شهيد محسوب مي شود و يكي از ويژگيهاي شهيد اين است كه در قيامت همراه پيامبران به وجه الله نظر ميكند. خدا توفيق شهادت را نصيب تمام بندگان راستين خودش نمايد و از جمله بين حقير سر اندر پا تقصير و از شما مي خواهم كه دعا كنيد تا خدا توفيق شهادت را نصيب طالبين شهادت بنمايد. ديگر عرضي ندارم، فقط عذر ميخواهم كه دير براي شما نامه نوشته ام. البته علتش كار زياد در اينجا ميباشد از قول من به تمام اقوام و نزديكان سلام برسانيد و از آنها حلال بودي براي من بطلبيد چون من بنده گناهكاري هستم. به اميد نيل به شهادت در راه خدا والسلام 60/12/29 نوشته اي به «ميثم »: نامه اي به فرزند خردسالش بسم الله الرحمن الرحيم خدمت ميثم كوچولو سلام عرض مي كنم و از خدا مي خواهم كه تو يادگارم را در زير سايه خود حفظ نمايد و خود او نگهدار تو باشد. آره ميثم جان، بابا رفت به صحراي كربلاي ايران، خوزستان داغ تا شايد درد حسين(ع) را با تمام گوشت و پوستش حس كند. بابا رفت تا شايد بوي خون حسين(ع) به مشامش برسد، بابا رفت تا شايد بتواند بر رگ بريده حسين(ع) بوسه بزند. بابا رفت تا شايد بتواند با خون ناقابلش راه كربلا را براي تمام دلهايي كه هواي كربلا دارند باز بكند. بابا رفت تا شايد ديگر برود و پهلوي تو نباشد اما اين را بدان كه همه چيز ناپايدار است، چه براي تو و چه براي من. تنها چيزي كه باقي مي ماند و قابل اتكا است، خداست. ميثم جان سال گذشته در چنين روزي ساعت چهار صبح به دنيا آمدي. يكسال از عمرت گذشت. چه بسا در چنين روزي كه روز به دنيا آمدن تو است بابا پهلوت نباشد اما هيچ عيبي نداره، خداي بابا كه تو را دوست دارد كه هست. پس ناراحت نباش و هميشه به خدا فكر كن تا دلت آرام باشه پس: «بابا رفت » 61/2/14 وراميني منبع: شاهد ياران شماره86؛«عباس علمدار»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده