درباره يكي از ويژگي هاي شخصيتي مدرس.../دكتر سيد جعفر شهيدي
يکشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۵۲
آنچه در پي مي آيد، سخنراني استاد ارجمند مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدی در كنگره مدرس و تحولات سياسي تاريخ معاصر ايران است كه در هشتم ونهم آذرماه 1374 در محل ساختمان شماره 2 مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. استاد شهيدي هر چند در اين سخنراني به شيوه مالوف خود، گزيده گوئي را برگزيده، اما به سئوال مهمي كه برخي از منتقدين مدرس مطرح مي سازند، پاسخ جالبي داده است.
نوید شاهد: آنچه در پي مي آيد، سخنراني استاد ارجمند مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدی در
كنگره مدرس و تحولات سياسي تاريخ معاصر ايران است كه در هشتم ونهم آذرماه
1374 در محل ساختمان شماره 2 مجلس شوراي اسلامي برگزار شد. استاد شهيدي هر
چند در اين سخنراني به شيوه مالوف خود، گزيده گوئي را برگزيده، اما به
سئوال مهمي كه برخي از منتقدين مدرس مطرح مي سازند، پاسخ جالبي داده است.
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطيبين و
الطاهرين.
اللهم صل علي محمد و آل محمد.
شبي كه خدمت آقاي طارمي بوديم ؛
ايشان به بنده فرمودند كه يك مجلسي داريم و شما بايد آنجا مطالبي بگوييد.
به ايشان عرض كردم من سخنران نيستم. بالاخره قرار شد ظرف پنج دقيقه مطالبي
را به عرض حاضران برسانم. حالا مي خواهم از آن پنج دقيقه يك دقيقه هم كم
كنم و در آن يك دقيقه به مطلبي ديگر بپردازم. در اين جلسه و در هر جلسه اي
مي شنوم كه مي گويند مملكت ما، مملكت ايران. آقايان توجه دارند مملكت نام
جايي است كه در آن شاه باشد. اين معني در سال 1357 از مملكت شسته شد. كتاب
لغت را باز كنيد، «المملكه مايعيش فيه الملك. مملكت جاي شاه است.» در همين
سال 57 كه من در بغداد بودم، يعني هنوز اوايل انقلاب بود و انقلاب به ثمر
نرسيده بود، مرا دعوت كرده بودند براي چند سخنراني در دانشگاه هاي عراق.
اول سخنراني گفتم، «اني احب هذه المملكه.» بيست نفر، شايد، كوبيدند روي ميز
كه استاد اشتباه كرديد: المجمهوريه. معذرت خواستم.گفتم درست است، اين سبق
لسان بود. آن سال ها كه من عراق بودم، اينجا را مملكت مي گفتند و حالا شده
است جمهوريه. من مخصوصا از آقايان نمايندگاه خواهش مي كنم واژه ي مملكت را
به كار نبرند. جمهوري اسلامي ايران بگويند يا كشور ايران. اما آنچه كه
درباره شخصيت مرحوم مدرس بايد به عرضتان برسانم نكته اي است كه در همان دو
سه دقيقه بيشتر وقت نمي گيرد. يك نفر يا دو نفر يا سه نفر تا آنجاكه اطلاع
دارم به مرحوم مدرس خرده گرفتند كه ايشان در نظرهايش خودخواه بود و مي
خواست حرف خودش را پيش ببرد. هر كس از او اطلاعات مي كرد، او را ترويج مي
كرد؛ مي خواهد آن شخص وثوق الدوله باشد يا رضاخان و اگر با او مخالف بود،
با او مخالفت مي كرد؛ مي خواهد مستوفي الممالك باشد يا مؤتمن الملك. ممكن
است اين نكته در ذهن بسياري خدشه اي ايجاد كند، ولي اين عيب نيست به جاي
خود عيب كه نيست، مدح مرحوم مدرس است. چرا؟ كافي است شما تركيب نمايندگان
مجلس را از دوره دوم تا دوره پنجم در نظر بگيريد. ميزان اطلاعات اينها را،
ميزان دانششان را، ميزان اطلاعاتشان را از اقتصاد و سياست كشور و مانند
اينها و آن وقت اين را بگذاريد در مقابل تبحر مرحوم مدرس در همه ي اين رشته
ها. من درباره فقه مرحوم مدرس نظري نمي دهم. در اين باره بحث شده است.
گمانم چند شب پيش بود، چند وقت پيش بود كه جناب دكتر مدرسي دو رساله از
ايشان آورده بود كه هر دو، رساله ي خطي بود. يكي در فقه و يكي در اصول. من
مي خواهم بعضي ها كه با اين فن آشنايي دارند، همان كتاب ها را ملاحظه بكنند
و ببينند كه ايشان چه دقت نظري در مسائل فقهي و اصولي داشته اند. مي آييم
سراغ ديگر مسائل. مقداري از آنها را جناب آقاي دري نجف آبادي امروز به
اطلاع شما رساندند. اين دست اطلاع را يا بهتر بگويم مجموعه افكارشان را
مقايسه كنيم با مجموعه افكار آن روزي ها. در آن دوره كي ها بودند؟ اكثريتي
ملاك كه به زور پول يا وابستگي به دولت شاه به مجلس راه پيدا كرده بودند.
گروهي نمي گوييم بي سواد، ولي داراي معلوماتي در حد متعارف و عده اي
روشنفكر كه اي كاش اين عده هم نبودند و متأسفانه همان عده، تعزيه گردان
مجلس و سياستگزار كشور شده بودند پيرو سياست هاي غربي. نمي خواهم بگويم خود
فروخته به غرب بودند. به نظر آنها راه پيشرفت در تقليد از غرب بود. در
چنين شرايطي و با چنين مردمي، مدرس بايد چه كار مي كرد؟ نبايد سعي مي كرد
حرف خودش را پيش ببرد. اگر مدرس در نظر خودش از نظر خودش عدول مي كرد و
تسليم اين عده مي شد، آيا معنايش اين نبود كه او از معتقدات خودش برگشته و
شخص خودش را بر كشور ترجيح داده است ؟ بنابراين بايد به اين آقا و آقاياني
كه اين جور فكر مي كنند بگوييم كوشش مدرس در پيشبرد رأي خود، نه تنها نقصي
براي مدرس نيست، بلكه كمال مدح اين بزرگوار است. بيش از اين مزاحمتان نمي
شوم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 25
ايشان به بنده فرمودند كه يك مجلسي داريم و شما بايد آنجا مطالبي بگوييد.
به ايشان عرض كردم من سخنران نيستم. بالاخره قرار شد ظرف پنج دقيقه مطالبي
را به عرض حاضران برسانم. حالا مي خواهم از آن پنج دقيقه يك دقيقه هم كم
كنم و در آن يك دقيقه به مطلبي ديگر بپردازم. در اين جلسه و در هر جلسه اي
مي شنوم كه مي گويند مملكت ما، مملكت ايران. آقايان توجه دارند مملكت نام
جايي است كه در آن شاه باشد. اين معني در سال 1357 از مملكت شسته شد. كتاب
لغت را باز كنيد، «المملكه مايعيش فيه الملك. مملكت جاي شاه است.» در همين
سال 57 كه من در بغداد بودم، يعني هنوز اوايل انقلاب بود و انقلاب به ثمر
نرسيده بود، مرا دعوت كرده بودند براي چند سخنراني در دانشگاه هاي عراق.
اول سخنراني گفتم، «اني احب هذه المملكه.» بيست نفر، شايد، كوبيدند روي ميز
كه استاد اشتباه كرديد: المجمهوريه. معذرت خواستم.گفتم درست است، اين سبق
لسان بود. آن سال ها كه من عراق بودم، اينجا را مملكت مي گفتند و حالا شده
است جمهوريه. من مخصوصا از آقايان نمايندگاه خواهش مي كنم واژه ي مملكت را
به كار نبرند. جمهوري اسلامي ايران بگويند يا كشور ايران. اما آنچه كه
درباره شخصيت مرحوم مدرس بايد به عرضتان برسانم نكته اي است كه در همان دو
سه دقيقه بيشتر وقت نمي گيرد. يك نفر يا دو نفر يا سه نفر تا آنجاكه اطلاع
دارم به مرحوم مدرس خرده گرفتند كه ايشان در نظرهايش خودخواه بود و مي
خواست حرف خودش را پيش ببرد. هر كس از او اطلاعات مي كرد، او را ترويج مي
كرد؛ مي خواهد آن شخص وثوق الدوله باشد يا رضاخان و اگر با او مخالف بود،
با او مخالفت مي كرد؛ مي خواهد مستوفي الممالك باشد يا مؤتمن الملك. ممكن
است اين نكته در ذهن بسياري خدشه اي ايجاد كند، ولي اين عيب نيست به جاي
خود عيب كه نيست، مدح مرحوم مدرس است. چرا؟ كافي است شما تركيب نمايندگان
مجلس را از دوره دوم تا دوره پنجم در نظر بگيريد. ميزان اطلاعات اينها را،
ميزان دانششان را، ميزان اطلاعاتشان را از اقتصاد و سياست كشور و مانند
اينها و آن وقت اين را بگذاريد در مقابل تبحر مرحوم مدرس در همه ي اين رشته
ها. من درباره فقه مرحوم مدرس نظري نمي دهم. در اين باره بحث شده است.
گمانم چند شب پيش بود، چند وقت پيش بود كه جناب دكتر مدرسي دو رساله از
ايشان آورده بود كه هر دو، رساله ي خطي بود. يكي در فقه و يكي در اصول. من
مي خواهم بعضي ها كه با اين فن آشنايي دارند، همان كتاب ها را ملاحظه بكنند
و ببينند كه ايشان چه دقت نظري در مسائل فقهي و اصولي داشته اند. مي آييم
سراغ ديگر مسائل. مقداري از آنها را جناب آقاي دري نجف آبادي امروز به
اطلاع شما رساندند. اين دست اطلاع را يا بهتر بگويم مجموعه افكارشان را
مقايسه كنيم با مجموعه افكار آن روزي ها. در آن دوره كي ها بودند؟ اكثريتي
ملاك كه به زور پول يا وابستگي به دولت شاه به مجلس راه پيدا كرده بودند.
گروهي نمي گوييم بي سواد، ولي داراي معلوماتي در حد متعارف و عده اي
روشنفكر كه اي كاش اين عده هم نبودند و متأسفانه همان عده، تعزيه گردان
مجلس و سياستگزار كشور شده بودند پيرو سياست هاي غربي. نمي خواهم بگويم خود
فروخته به غرب بودند. به نظر آنها راه پيشرفت در تقليد از غرب بود. در
چنين شرايطي و با چنين مردمي، مدرس بايد چه كار مي كرد؟ نبايد سعي مي كرد
حرف خودش را پيش ببرد. اگر مدرس در نظر خودش از نظر خودش عدول مي كرد و
تسليم اين عده مي شد، آيا معنايش اين نبود كه او از معتقدات خودش برگشته و
شخص خودش را بر كشور ترجيح داده است ؟ بنابراين بايد به اين آقا و آقاياني
كه اين جور فكر مي كنند بگوييم كوشش مدرس در پيشبرد رأي خود، نه تنها نقصي
براي مدرس نيست، بلكه كمال مدح اين بزرگوار است. بيش از اين مزاحمتان نمي
شوم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 25
نظر شما