دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۳۶

خاطره اي از شهيد سيد عليرضا ياسيني

بهزاد ياسيني؛ فرزند شهيد
پس از شهادت عمويم كه در عمليات چزابه به فيض شهادت نايل شده بود ، يك لوح تقدير از طرف ستاد رئيس ستاد مشترك به پدرم داده بودند . وقتي از پايگاه بوشهر به تهران منتقل شديم اين لوح را نيز همراه خود آورديم و جزء لوازم پدرم بود . رئيس دفترش جناب سرهنگ دهقان برايم تعريف مي كرد : تيمسار ياسيني براي انجام كاري از اتاق كار جديدش خارج شد . در حال چيدن وسايل در اتاق بودم كه قابي زيبا نظرم را جلب كرد . لوح تقديري بود كه به مناسبت شهادت برادر تيمسار و براي اظهار همدردي و تسليت از سوي رئيس ستاد مشترك به ايشان اهدا شده بود. با خود گفتم بهتر است تا تيسمار نيامده آن را در جاي مناسبي نصب كنم . گمانم اين بود كه او از اين كار خوشحال خواهد شد . از يكي از همكاران ميخ و چكش گرفتم و به بررسي اتاق پرداختم تا جاي مناسبي براي نصب آن بيابم . سرانجام آن را پشت ميز و بالاي سر تيمسار نصب كردم . پس از مدتي شهيد ياسيني در حالي كه چند ورق كاغذ در دست داشت وارد اتاق شد وقتي متوجه نصب لوح تقدير شد با تعجب پرسيد : اين را تو نصب كردي ؟ بله تيمسار جايش خوب است ؟
بر خلاف انتظار من كه فكر مي كردم از اين كار خوشحال خواهد شد ، ابروانش در هم گره خورد و با لحني نه چندان آرام گفت : خواهش مي كنم سريع آن را بردار !
به آرامي خودم را به پشت ميزش رساندم و قاب را از روي ديوار برداشتم و كناري گذاشتم . در حالي كه سرم را پايين انداخته بودم ، جلو آمد و دست روي شانه ام گذاشت و گفت : از دست من ناراحت نباش برادرم براي هدفش شهيد شده و اجرش نزد خدا محفوظ است اگر اين لوح را اينجا قرار بدهم مي ترسم غرورش مرا بگيرد ! چند لحظه بعد به طرف قاب رفت وآن را برداشت و خيره خيره نگريست و زير لب چيزهايي مي گفت . گويي كه مشغول نجوا با برادرشهيدش بود . او را تنها گذاشتم و به آرامي اتاق را ترك كردم .

منبع: كتاب انتخابي ديگر
تحقيق و تأليف : گروه پژوهش و نگارش انتشارات عقيدتي سياسي نيروي هوايي ارتش

نرم افزار چند رسانه اي سيد عليرضا ياسيني، نشر الكترونيكي شاهد
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده