برخورد رییس جمهور با وزیری که خانه مصادره ای می خواست/ 12 روایت از سیره شهید رجایی
همگان شهید رجایی را چه در دوران نخست وزیری و ریاست جمهوری و چه پیش از آن به «ساده زیستی» می شناسند؛ او که در هر مقامی هیچ گاه از «صراط مستقیم» خارج نشد و اسوه «صبر و استقامت» نام گرفت.
در آستانه سی و هفتمین سالروز شهادت شهید محمد علی
رجایی که در پی انفجار بمب در ساختمان نخست وزیری به وقوع پیوست، بخشی از شیوه
مدیریتی شهید رجایی و دیدگاه این شهید به
مقام های دنیایی را در نوید شاهد می خوانیم. مطالب این گزارش از دو کتاب «اسوه صبر
و استقامت» و «سیره شهید رجایی» از آثار «نشر شاهد» انتخاب شده است.
گرانفروشان، خائن و منافقند
عده ای در جبهه ها با فداکاری و جانبازی تلاش می کنند و شهید می شوند و عده ای دیگر در پشت جبهه ها از آنها حمایت می کنند ولی برخی این زحمات و زحمات امام و امت را برباد می دهند. آنها در واقع به امام، شهدا و انقلابیون و همه مردم دهن کجی می کنند. مثلا عده ای مترصدند تا از فرصت استفاده کرده و قیمت اجناس را در این موقعیت بالا ببرند. من صریحا می گویم برای دولت امکان ندارد که تمام این ها را کنترل کند و باید تمام مردم در کنترل گرانفروشان کمک کنند. اینها باقی مانده شاه و دارودسته او هستند و خائن و منافقند.
ما باید در 3 مرحله مساله مایحتاج عمومی را حل کنیم: 1- کارخانه ها باید حداکثر تلاش خود را جهت افزایش تولید به کار گیرند 2- واردکنندگان از وارد کردن اجناس غیر ضروری امتناع کنند 3- مردم نیز از مصرف اجناس غیرلازم خودداری کنند. (سخنرانی شهید رجایی در نماز جمعه همدان)
همه مردم اعضای کابینه هستند
این انقلاب در 14 قرن تاریخ ما بی سابقه است و غرب و شرق بر این مساله آگاهند. دشمن می خواهد با مطرح کردن نقاط ضعف، شما را نسبت به این انقلاب دلسرد کند. بدانید دولت یک فرد و دو فرد نیست همه شما در سازندگی این کشور و اداره آن نقش موثر دارید و اعضای کابینه محسوب می شوید زیرا این انقلاب را 36 میلیون نفر کرده اند و برای تحقق و ادامه آن شهید داده و هنوز هم می دهند. این انقلاب کابینه اش همه انقلابیون هستند و قطعا پیروز خواهد شد. (سخنرانی شهید رجایی در سبزوار)
ما برای اسلام و حکومت عدل اسلامی انقلاب کردیم
ما همیشه برای جمهوری اسلامی دعا می کردیم. مردم ما در دعای خود می گفتند خدایا ما از تو آن دولت کریمه ای را می خواهیم که در سایه آن، اسلام و اهلش عزیز و نفاق و کفر ذلیل باشد و ما را در آن حکومت جز کسانی قرار ده که مردم را به اطاعت تو دعوت می کنند. ما در سایه یک چنین حکومتی آقائی دنیا و آخرت را می خواهیم. بله مردم به همین خاطر انقلاب کردند نه به خاطر خانه خوب، لباس خوب و از این قبیل چیزها زیرا می دانیم با دو ساعت بیشتر کار کردن می توان کلیه حاجات این چنین را برآورده کرد اگر هدف از انقلاب ما صرفا این گونه چیزها می بود دیگر احتیاجی به کشته شدن و زندان رفتن نبود.
ما برای اسلام و حکومت عدل اسلامی انقلاب کردیم و این انقلاب را تا پیروزیی نهایی ادامه خواهیم داد. (سخنرانی شهید رجایی در حسینیه احمدیه)
هنرمند باید بازگوکننده خواسته های مردم باشد
صحنه نمایش باید صحنه مبارزه با زشتی و پلیدی و ظلم و تجاوز و محل ایجاد روح امید و مبارزه با توده مردم باشد. صحنه نمایش باید محل تزکیه و تربیت و تقوی و فضیلت باشد و در سیر متعالی انسان به سوی الله با مردم مومن و معتقد همراه و همگام شود.
هنرمند واقعی کسی است که خواسته ها و آمال مردم جامعه خود را بشناسد و در نوشته و نمایش، مردم محروم جامعه را و پیش از آن خدا را ناظر بر عمل خویش بداند. در جامعه انقلابی ایران نیز امت مسلمان و شهید پرور ایران از هنرمندان خود انتظار دارند که نمایش آنان ادامه راه شهیدان انقلاب باشد. هنرمند تئاتر در ایران مانند هر هنرمند دیگر اگر بازگو کننده اهداف انقلاب اسلامی و خواسته های امت قهرمان و مسلمان باشد بدون شک در قلب توده های میلیونی جا خواهد داشت. هر پیامی در صحنه تئاتر باید مانند صفیر گلوله های جانبازان اسلام در جبهه نبرد خواب دشمن را برآشوبد و در دل مرد مسلمان نور امید و مقاومت بیفزاید. (پیام شهید رجایی به مناسبت روز جهانی تئاتر)
در برابر شهدا مسئولیم
آن خواهران و برادران که برای زنده ماندن معنوی ما شهید شدند، برای ما مسئولیت ایجاد کردند آنها پیام داشتند. آنها امانت داشتند، آنها شهید شدند و آنها توقع داشتند. لذا ما باید در قبال این آرمان ها احساس مسئولیت کنیم و من به عنوان نخست وزیر وظیفه دارم هدفی از اهداف شهیدان را کنار نگذارم.
شهید آگاهانه در مبارزه شرکت می کند. شهید مقامی است که منحصرا در مکتب ماست. چگونه می توان هرکسی را که به هر دلیلی کشته می شود، شهید دانست؟ یک حرکت باید آگاهانه باشد و این بسیار قابل اهمیت است که لغت شهید به هر کشته ای گفته نمی شود. شهید کلمه ای است اسلامی و صرفا مفهوم و محتوائی است از اعتقادات ما.
برای وزرا هفت هزار تومان حقوق ماهانه تعیین کرد
در اولین جلسه هیات دولت که به ریاست آقای رجایی تشکیل شد، ایشان بحثی را در مورد میزان حقوق وزیران به میان کشید و پس از تبادل نظر، تصمیم نهایی خودش را بر مبنای پرداخت ماهیانه هفت هزار تومان حقوق به وزرا اعلام کرد که این مبلغ در سطح حقوق یک کارمند متوسط بود. دوستان چیزی نگفتند تا این که پس از گذشت چند ماه تدریجا زمزمه هایی شروع شد که این حقوق کفاف زندگی وزرا را که اکثرا عائله مند بودند و می بایستی از این مبلغ اجاره منزل را هم بپردازند، نمی کند. اما به دلیل حیائی که از ایشان داشتند، کسی چیزی نمی گفت. برخی از دوستان ترجیح دادند مساله را به من منتقل کنند و آنها می گفتند حقیقتا قضیه این طوری است و نمی رسد.
من هم که نظر دوستان را داشتم به آقای رجایی مساله را منتقل کردم و گفتم: نظر برخی از دوستان و خود من هم این است که این حقوق کفاف زندگی متوسط ما را هم نمی کند. از آنجا که ایشان فردی منطقی بود، وقتی دید قضیه تقریبا حالت عمومی به خود گرفته است، قبول کرد که دو هزار تومان دیگر به حقوق وزرا اضافه کند و این در حالی بود که آن زمان سقف حقوق وزرا بیش از پانزده هزار تومان بود ولی هدف آقای رجایی این بود که وزرای کابینه اش یک زندگی متوسطی در حد همه مردم و کارمندان دولت داشته باشند. (راوی: سید علی اکبر پرورش)
از مردم کشور خجالت می کشم
وقتی از تلویزیون می خواستند بیایند و از نزدیک تصویر منزل و زندگی ساده دایی ام را فیلمبرداری کنند و به مردم نشان بدهند، ایشان گفته بود من از مردم کشورم خجالت می کشم که بعضی از آنها سرپناهی ندارند و به خاطر یک منزل کوچک در عذاب هستند و آن وقت شما می خواهید خانه مرا به آنها نشان بدهید. بعد گفته بود نمی دانم چه لزومی دارد این کار را بکنید چون مردم که این فیلم را می بینند از دو دسته بیرون نیستند؛ یا مرا می شناسند که قبول می کنند و آنها حتی اگر زبانی هم از کسی وضع زندگی مرا بشنوند، می پذیرند و یا مرا نمی شناسند و قبول ندارند که هر چقدر شما از این فیلم ها به آنها نشان بدهید، باورشان نمی شود و خواهند گفت این یک شب رفته منزل یکی از پاسدارهایش تا این فیلم را از او بگیرند. (راوی: یوسف صباغان)
خدایا مرا به این میز وابسته نکن
یکی از اعضای دفتر آقای رجایی در نخست وزیری به من گفت: در یک ماه رمضان نیمه های شب که رفتیم ایشان را برای سحری بیدار کنیم، تا نزدیک اتاق شان شدیم، دیدیم درب نیمه باز است و ایشان زودتر از ما بیدار شده و یک چراغ کوچک در اتاق شان روشن کرده و راه می رود و در حالی که بلند بلند گریه می کند، با خدا مناجات می کند و با دست روی میز می زند و می گوید: خدایا مرا به این میز وابسته نکن. خدایا تو را قسم می دهم که مرا با این میز و مسئولیت امتحان نکنی. (راوی: یوسف فروتن)
اگر صندلی نرم باشد یادش می رود
در دوران نخست وزیری آقای رجایی یک روز که به دیدن شان رفتم، دیدم ایشان نخست وزیری را در همان محل سابق وزارت آموزش و پرورش تشکیل و اتاق منشی وزیر فرهنگ شاه را که یک اتاق کوچک بود، اتاق جلسات هیات دولت کرده است. با تعجب به او گفتم: آقای رجایی حال شما دیگر نخست وزیر شده اید و باید بروید در نخست وزیری مستقر بشوید. بعد اشاره به صندلی هایی که دست داشت و مربوط به مدارس متوسطه بود، کرده و گفتم: آخر برای هیات دولت و وزرا که صندلی از مدرسه نمی آورند! و با شوخی گفتم: وزرای شما چه تقصیری کرده اند که باید مثل دانش آموزان روی این صندلی ها بنشینند؟ گفت: اگر صندلی وزیر جمهوری اسلامی گرم و نرم و راحت باشد، یادش می رود که وزیر حکومت اسلامی است و مردم او دچار چه مشکلاتی هستند و با چه وضعی زندگی می کنند.
خانه های مردم را مصادره نکردیم که خودمان بنشینیم
یک روز که آقای رجایی یکی از وزرایش را از مسئولیت انداخته بود، من به جریانی اشاره کردم و پرسیدم: به این علت ایشان را عوض کردید؟ می شود برای من بگویید چرا ایشان عوض شده اند؟ گفت: چرا نمی شود، این آقا آمده و به من می گوید خانه من که در نارمک سیصد متر است، کوچک است چون می خواهم محافظین خودم را هم جا بدهم و از من اجازه می خواست که یکی از خانه های بزرگ طاغوتی ها را که مصادره شده به او بفروشند یا با او بدهیم که در آن زندگی کند تا زن و بچه اش کمتر در عذاب باشند. من هم به او گفتم:
آقا جان ما که انقلاب نکردیم تا بیائیم خانه های مردم را مصادره کنیم و بعد بیائیم خودمان در آنها بنشینیم، ما آمده ایم مشکل مردم را حل کنیم. اگر قرار باشد ما هم بیائیم در این خانه ها بنشینیم و زندگی کنیم، فراموش می کنیم مردم ما چه مشکلاتی دارند. به خاطر این دیدگاه او را عوض کردم. (راوی: یوسف صباغان)
چه اشکالی دارد که ملت ایران بفهمند
در رابطه با اختلافی که بین آقای رجایی و بنی صدر بر سر میزان اختیارات رئیس جمهور در رابطه با دولت بود، یک روز به ایشان مراجعه کردم و گفتم: این مطلبی را که می خواهید در کتاب مکاتبات تان با بنی صدر بیاورید و از من خواسته اید آن را بنویسم، بر خلاف قانون اساسی است (برخوردی بود که طی آن اختیارات رئیس جمهور محدود می شد) و به نظر من کاری را که شما کرده اید، خلاف قانون اساسی است. گفت: اگر این کار خلاف قانون از ما سرزده است چه اشکالی دارد ملت ایران بفهمند رجایی برخلاف قانون اساسی عمل کرده است و چرا ما این را نگوییم؟
ایشان خیلی آزاداندیش بود و می گفت حالا که خلاف کرده ایم باید کاری بکنیم که مردم بفهمند ما برخلاف قانون اساسی کار کرده ایم، شاید ملت راضی نباشد و این در شرایطی بود که همه به قطعیت رسیده بودند که بنی صدر انقلاب را منحرف خواهد کرد. (کیومرث صابری فومنی)
این حکم قتل من است
وقتی آقای رجایی حکم تنفیذش را در جماران از محضر امام دریافت کرد، پس از ختم مراسم که با پدرم برمی گشتند به ایشان رو کرد و گفت: این حکم قتل من است. پدرم می گفت: همان روز با من آمد و وصیت نامه اش را تجدید کرد و به من نیابت داد که چون نتوانسته بود تا آن زمان مکه برود، به جای او به مکه مشرف شوم، چون ایشان شهادت خود بعد از تصدی مسئولیت ریاست جمهوری در آن دوران ترور را قطعی می دانست. (راوی: عبدالصمد رجایی)
در همین زمینه بخوانید:
کتابی که «بوی رجایی می دهد»/ پیشنهاد مطالعه کتاب همسر شهید رجایی