حبانه

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «معمولاً ساعت 8 صبح به وقت عراق، رادیو اردوگاه، خبر پخش می‌کرد. همه منتظر اخبار عراق و خبری از ایران و امام بودیم. هنوز صبحانه نداده بودند که در اولین خبر خود در و دیوار قلبمان را در هم شکست. رادیوی دشمن در اولین خبر صبحگاهی آن روز خود اعلام کرد: "صبح امروز رادیوی ایران با قطع کردن برنامه های عادی خود خبر درگذشت امام خمینی را با صدای فرزندش احمد، اعلام کرد.»

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «منافقین برای اثبات نوکری و مزدوری ید طولانی داشتند. رژیم بعثی عراق، برای کسب اطلاعات منافقین، مقرهایی را برای آنان در نظر گرفته بود تا ضمن جاسوسی برای عراق، از آنها به عنوان اهرم سیاسی تبلیغی استفاده کند.»

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «به هر حال منطقهِ جنگ، گلوله بود و خون اسارت یک واژه جدیدی بود و اسراء غنیمت جنگی در فرهنگ جنگ، شهادت حرف اول را می زند و هشت سال جنگ و دفاع مقدس دو سال بعد از آتش بس، دو کشور برای پس فرستادن اسرا به مذاکره نشستند تا اینکه ۲۶ مرداد ۱۳۶۹. بعد از خبر تبادل اسرا طبق بند ۴ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تعویض اسرا باید اجرا می شد.»

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «هشت سال دفاع مقدس، به ظاهر امر، دو میدان داشته است؛ یک میدان جنگ نبرد آشکار، همان صحنه های دلاوری و شجاعانه رزمندگان عزیز ما در خط مقدم جبهه و جنگ و... دوم جنگ پنهان و خاموش در پشت جبهه ها و اسارتگاه‌های عراقی.»

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «در روزهای ماه محرم به ویژه ایام تاسوعا و عاشورا زمزمه‌هایی مبنی بر ممنوع بودن عزاداری و سینه زنی از طرف عراقی های بعثی، شنیده می شد اما اسرا با وجود این سختگیری‌ها، در روز تاسوعا و عاشورا مشغول زیارت عاشورا، دعای توسل، تلاوت قرآن و برپایی نماز شب که به صورت نشسته و ایستاده و با قامتی خمیده انجام می شد، بودند.»