استان ایلام - صفحه 96

از همان ابتدای نوجوانی بر کمک به معیشت خانواده شروع به کار ساختمانی کرد تا گوشه ای از مخارج زندگی را تأمین کند...

با شروع جنگ تحمیلی بنا به احساس تکلیف شرعی و دفاع از اسلام و نبرد با متجاوزان بعثی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد...

شهید محمدرضا کاظمی فرزند محمد در شانزدهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1344هجری شمسی در روستای چم نمشت از توابع شهرستان دره شهر دیده به جهان گشود.وی که دانشجویی رشته پرورشی از مرکز تربیت معلم شهید بهشتی تهران بود با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق به کشور عزیزمان در لبیک گویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت وبه عنوان رزمنده بسیجی به جمع دلاورمردان لشکر سرافراز امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. سرانجام در نهم دی ماه 1366 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پشت در منطقه عملیاتی مهران به فیض شهادت نائل آمد .مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای کوی مطهری شهرستان دره شهر قرار دارد.

شهیدان خداداد حمیلی و محمد کمری که هر دو در فرخ آباد مهران به شهات رسیدند...

در همه لحظه های زندگی خود قرآن و دستورات اسلام و زندگانی ائمه اطهار و شهدا را الگو و سرمشق زندگی خود قراردهید و یک لحظه امام خمینی را تنها نگذارید...

به افراد خانواده سفارش زیاد می کرد تا می توانید به انقلاب و دولت خدمت کنید...

مروری بر زندگینامه شهدای ششم دی ماه استان ایلام

شهید علی عباس غفارنیا فرزند حیدر در اولین روز از مهر ماه سال 1322 شمسی در روستای صید نظر سفلی شهرستان شیروان و چرداول چشم به جهان گشود، وی که دارای سواد خواندن و نوشتن بود با شروع جنگ تحمیلی بنا به احساس تکلیف شرعی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی به عنوان نیروی بسیجی وارد سپاه شد و به مقابله با متجاوزان بعثی پرداخت تا اینکه در دوازدهمین روز از مرداد ماه سال 1363 در منطقه عملیاتی چنگوله در برخورد با مین به درجه رفیع شهادت نائل آمد .امزار این شهید والا مقام در جوار امامزاده میر حمزه آسمان آباد شهرستان شیروان چرداول می باشد.از این شهید گرانقدر هشت فرزند به یادگار مانده است.

در كنار تحصيل براي امرار معاش خانواده به شغل دامداري می پرداخت...

وي كه به دليل فقر مالي و محروميت منطقه موفق به انجام تحصيل علم نشده بود براي تامين معاش خانواده و پيشبرد امور زندگي به فعاليت هاي زراعي و كشاورزي روي آورد اين شهيد كه در منطقه اي مرزی مي زيست...

مهرعلی با چوپانی روز و شب خود را در بیابانها می گذراند تا کمک کار خانواده خویش باشد...

ای سبز ترین سروهای رشید ! به راستی سالها ی بی شما بودن چه دلگیر و نفس گیر است . و جای خالیتان بیش از پیش احساس می شود . هنوز نامتان از همه کس و از همه چیز ماندنی تر است و بهترین خاطرات ما از پرواز و لحظه های سبز عبور است ...

در بخشی از کتاب می ‌خوانیم: «در سپاه ایلام دور هم جمع بودیم و داشتیم بحث می ‌کردیم که چطور در مهران دفاع کنیم که پخش خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به وسیلۀ رادیو غافل گیرمان کرد...

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران ، به خیل سبزپوشان عاشقی پیوست که خون پاک خود را نثار انقلاب می کردند...

دارای هفت فرزند بود همواره سعی می کرد که با تلاش بیشتری کار کند تا فرزندانش در رفاه بهتر و بیشتری باشند...

مجبور بود برای امرار معاش خانواده خویش به کار کشاورزی و دامداری بپردازد...

آن شهید ما را تشویق می کرد و به ما روحیه می داد و می گفت : شجاعانه در مبارزه ی حق علیه باطل تلاش کنید که خداوند یار و یاور شما خواهد بود..

در دوران جنگ تحمیلی با عضویت در بسیج مردمی شهر ایلام به جبهه ی نبرد شتافت و به دفاع از مرز و بوم اسلامی خویش پرداخت...

جانبازان نزدیک ‌ترین افراد به شهدا بودند که با مصلحت الهی به جامعه برگشتند تا پیام شهدا را به قشرهای مختلف مردم که بزرگترین رسالت آنهاست، برسانند...

خداوندا ما را آنچنان استوار گردان که همانند کو ه ها پا بر جا باشیم و دلهایمان را آنچنان بسوی خود متصل گردان که همانند دریا که بر کناره های ساحل می زنند ما هم چون سیل خروشان بر سینه دشمن بکوبیم...