خواهر شهید مجید شهریاری میگوید: اشک هایم را پاک کردم و سرم را برگرداندم. مجید کنار تخت مادر ایستاده بود. بیصدا دعایی را زمزمه می کرد و فوت می کرد سمت مادرم.
خواهر شهید علیرضا مولائی از برادر خود تعریف میکند: همیشه میگفت ما زودتر از شما به کربلا می رویم. آنجا منتظر می مانیم تا شما بیایید. این حرفش یادم مانده بود.
خواهر شهید مجید شهریاری از برادر خود چنین میگوید: احترام مامان و بابا برای او اهمیت داشت. با اینکه سرکلاس تماس کسی را جواب نمیداد؛ هر بار مامان به او زنگ میزد حتی وسط کلاس درسش هم جواب او را میداد.