گفتگو با مادر شهید - صفحه 2

آخرین اخبار:
گفتگو با مادر شهید
مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید عباس عرب

بعد از شهادت با یک سبد سیب به سراغم آمد!

یه بار چند تا شهید آورده بودند . من رفته بودم برای مراسم اینها . فرداش قرار بود براش مراسم بگیرم به من خبر دادند که فرداباید برای بچه تون مراسم بگیرید . من گفتم ، خدایا من که بلد نیستم براش چیکار کنم. دیدم نصفه شب دراتاق رو میزنند . بلند شدم دیدم یه سبد پشت در هست و داخلش سیب هست وعباس هم هست ...
گفتگو با مادر شهید

«تربت کربلا » ، هدیه ای به مادر

روایت کوتاهی از زندگی شهید احمد غفوری پور فیروزآبادی که در گفتگو با مادر بزرگوار این شهید ضبط و ثبت شده است
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید رضاعلی اعرابیان

می‌خواهم گمنام باشم

تو مسجد همه رزمنده ها آمده بودند . من به پاهاشون افتاده بودم و میگفتم ، تو رو خدا بگین بچه ام کجاست . گفتند ، اون مجروح شده بود و زودتر از ما اومد مرخصی . بعدا فهمیدیم که تهران بستری شده و با خانه ی خواهر شوهرم که اونجا زندگی می کردند تماس گرفتند و پسرعمه اش رفته پیشش. پسر دختر دایی ام گفت ، نگران نباش من میرم میارمش . ایشون رفت آوردش خونه و وقتی بهتر شد دوباره رفت . از دوازده سالگی تا نوزده سالی می رفت جبهه تا اینکه شهید شد . هربار هم وصیت نامه می نوشت و می گفت ، من مثل امام حسین (ع) می خوام گمنام باشم .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید محسن احمدزاده

برایش نوشتند: شهید بی مزار

محسن تو دریا بوده . داور دوست محمدی و پسرعموش و دوستانش گفتند ، ما دیدم که روده هاش ریخت بیرون .بچه ام خمپاره خورده بود و برایش نوشتند شهید بی مزار .تو کانال ام الرصاص درعملیات والفجر 8 شهید شد .ولی من باور نمیکردم وهنوز هم باورم نمیشه .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید علی حسین ولی خانی

دست مادر فرزند را شفا داد

برادرم حالش به قدری بد بوده، که داشته ازبین میرفته . به همین خاطر جزء اولین گروه اسرایی بود که آزاد شدبرادرم وقتی از اسارت برگشت ناراحتی اعصاب گرفته بود . حالش به اندازه ای بد بوده که گفتند ، این که داره میمیره تحویلش بدیم تا یه فرد زنده ی عراقی رو تحویل بگیریم. وقتی رفتیم دیدن ایشون، پسرش هم که راه افتاده بود و بردیم . ایشون پسرش و نمیشناخت وخیلی از نظر روانی بهم ریخته بود ... وقتی اومد دست مادرم رو گرفت ، انگار کم کم همه رو یادش اومد و احساس آرامش پیدا کرد .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر معظم شهید علی حسین پور

بوسه مادر بر سینه فرزند قبل از شهادت

یکی از دوستانش گفت ، تو حمله ی یا زهرا این قسمت سینه اش تیرخورده و شهید شده . همون نقطه رو من روز آخری که میرفت بوسیده بودم . میگفت ، من خودم رفتم جنازه اش و کشیدم عقب و کولش کرده بود و آورده بودش عقب که دست دشمن نیافته . سمت راستش تیر خورده بود .
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید محمدرضا عبداللهی

فرزندم را نذر امام رضا (ع) کردیم...

تو خانواده ی شوهرم پسرها زنده نمی موندند، به همین خاطر محمدرضا رو نذرامام رضا(ع) کردیم . موهاش هم نذر امام رضا(ع) بود وبرابرش اسکناس می دادیم
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر معظم شهید علی اصغر صلواتیان

«سوره نصر»، شهیدم را نمایان کرد...

گفت ، مگه شهید دادی ؟ گفتم ، همه شون شهید من هستند فرقی نداره ولی پسرم ده ساله گم شده. گفت ، کسی به شما خبر داده ؟ گفتم ، نه . گفت ، صد و دهمین سوره قرآن و بخون گمشده ات پیدا میشه. الان هم میگم هرگمشده ای داشته باشی اون سوره رو بخونی پیدا میشه . به عروسم گفتم ، برام سوره رو نوشت و خوندم .
خاطرات مادرانه

سی روز مادری...

روایتی عجیب از استقامت مادر در دو فرزند شهیدش محمد و رضا افخمی اردکانی
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید علی اشتری

صدای امام حسین (ع) را شنیدم

یه وصیت نامه نوشته بود و این وصیت دومش بود که کامل نکرده بود . نوشته بود با تمام و جودم و با صدای قلبم دارم صدای امام حسین (ع) را می شنوم .
خواب دیدم که شهید میشم

گفتگوی صمیمانه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید مجید باقری

موقعی که از آموزشی اومد گفت : من خواب دیدم شهید میشم . گفتم : این چه حرفیه میزنی . حتما زیاد غذا خوردی خواب دیدی . گفت : نه مادر خواب دیدم . وقتی هم تیرماه میخواست خداحافظی کنه و بره این حرف و زد . گفت : مامان من قبلا هم گفتم که ناراحت نباش . تا جلوی در همین حرف رو میزد و انگار آگاه بود .
طراحی و تولید: ایران سامانه