آزاده و جانباز شهید «شهاب رضاییمفرد» روایت میکند: «یکی از سربازان بعثی با تحقیر و عصبانیت دو پتو و یک کیسه انفرادی جلوی هر نفر پرت کرد داخل کیسه یک دست لباس فرم خاکی رنگ و یک حوله بهطول یک متر و به عرض نیم متر و یک دست لباس زیر و یک جفت دمپایی بود، ما را به حمام فرستادند.»