مصاحبه - صفحه 71

مصاحبه با جانباز 70درصد شیرعلی رحمانی حافظ قرآن از یادگاران دفاع مقدس

نکته قابل توجه حضور این مداح ایلامی در جبهه ها سن وی است به طوریکه کم سن وسال ترین مداح ایلامی در دروران دفاع مقدس شناخته می شود...

شهیدعباس مؤیدی در سال 1349 در شهر شهیدپرور کرمانشاه متولد شد و تا دوم راهنمایی به تحصیل ادامه داد . به علت علاقه و عشق به انقلاب تحصیل را رها کرد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به جبهه های حق علیه باطل و به دفاع از انقلاب و ملتش شتافت و بالاخره در عملیات والفجر در منطقه حلبچه پس از شجاعت هایی که از خودش نشان داد بر اثر اصابت ترکش دشمن از خدا بی خبر شربت شیرین شهادت را نوشید.

گفتگوی صمیمی نوید شاهد مازندران با ام سلیمه شکریان مادر گرانقدر شهیدان رضا و باقر و موسی رکابی

شهید قیصر مؤمنی فرزند صید علی در سال 1326 در روستای زرین آباد شهرستان دهلران واقع در استان ایلام چشم به جهان گشود. شهید از نعمت خواندن و نوشتن به علت محرومیتهای شدید قبل از انقلاب محروم ماند و در کنار پدر و مادر به کار در روستا ادامه دادند. و مدتی هم در قنادی مشغول به کار بودند. تا اینکه در سالهای انقلاب به کمک امام و یارانش شتافت هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به ناحیه کمر مجروح شد و قطع نخاع گردید ، سالها با درد جراحات ناشی از تیرهای رژیم پهلوی دست و پنجه نرم کردند ، اراده پولادین ایشان باعث شد پس از انقلاب شهید در یگان مردمی و داوطلبانه عازم جبهه شدند سرانجام سالها پس از تحمل درد و رنج مجروحیت در چهارمین روز از شهریورماه 1368 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. پیکر این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح قرار دارد . از این شهید گرانقدر یک فرزند دختر به یادگار مانده است .

گلبهاری، خالد یکم اسفند1344، در روستای کریچی از توابع شهرستان سقز دیده به جهان گشود. پدرش مصطفی، کارگر بود و مادرش همدم نام داشت. درحد دوره متوسطه درس خواند. پاسدار بود. سال 1365 ازدواج کرد. دهم شهریور 1367، با سمت نیروی اطلاعات و عملیات در محور ارومیه ـ آذربایجان‌غربی دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسيد. مزارش در سقز واقع است.

شهید جوهر راستار فرزند غلامحسین در مورخ 1298/9/10 در روستای جتوط از توابع دشتستان بدنیا آمد و از دوران طفولیت به کتاب و کتابخوانی علاقه بسیار داشت و در کودکی به مکتب رفت و قرآن را خیلی زود آموخت و در نوجوانی خودش استاد بچه های دیگر بود در 18سالگی برای امرار معاش به آبادان رفت و در شرکت نفت مشغول به کار شد.

برادر شهید بهروز رضایی فرزند عبدالرضا در سال 1324 در روستای دهنو از توابع برازجان در خانواده ای مذهبی مستضعف دیده به جنهان گشود. و شهید ارجمند در سمت آتش نشانی به رانندگی مشغول بکار شد و همیشه پس از خاتمه کار اداری با برادران سپاهی و بسیجی همکاری های بسیارکرد.

شهید ابراهیم زارع در سال 1332 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. و شهید بزرگوار در دی ماه سال 1364 به شهادت رسیدند.

آزاده محمود منصوری فرزند صیدقاسم در سال 1323 در شهر مهران در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد. وی توانست مدرک لیسانس خود را اخذ نمایدو در شرکت مخابرات مشغول به خدمت بود . با شروع جنگ تحمیلی و حمله های بی رحمانه رژیم بعث به ایران اسلامی وارد بسیج شد و در لشگر حضرت امیر (ع) در منطقه شاخ شمیران مشغول به نبرد با دشمن بعثی بودو در عملیات های مختلفی همچون والفجر و یا زهرا شرکت داشت سرانجام در سال 1366 مجروح گردید و به اسارت دشمن در آمد و به مدت 30ماه تحمل مرارت و تحمل درد و رنج در زندانهای دشمن بعثی سرانجام در سال 1369 و 55% درصد جانبازی با سرافرازی به آغوش میهن اسلامی بازگشت.

مادر شهید حمید مرادلو که ۳۵ سال چشم‌انتظاری فرزند غبار پیری بر چهره‌اش نشانده، امروز به دیدار پیکر شهیدش نایل شد تا درددل‌های سال‌های فراق را از این پس با پیکر مطهر اسطوره مردمان سرزمینش در میان بگذارد.

محمد محمدي آزاده و جانباز هفتاد درصد می باشند.ایشان روز نهم مردادماه 1327 ، در روستای درواهي از توابع شهرستان دشتستان در استان بوشهردیده به جهان گشودند.

جانباز هفتاد درصد آقای جمشید احمدی متولد سال 1356 است وهیچ خاطرة خاصی از انقلاب و جنگ ندارد. در سال 1357 و پیروزی انقلاب او کودکی یک ساله بوده و روزی هم که جنگ تحمیلی تمام شده او حدود ده سال سن داشته است.

ا لله کرم اسماعیلی پاسدار است. وی در طول جنگ هشت ساله بارها به جبهه رفته و در غرب و جنوب کشور با دشمن جنگیده است. درمجموع حدود چهل و چهار ماه در جبهه های نبرد حضور داشته اما به قول خودش یک ترکش هم نصیبش نشده است.

جانباز هفتا د درصد جنگ تحمیلی احمد احمدی ساکن شیراز و متولد آبادان است و در دوران سربازی در جزیره مجنون دچار موج گرفتگی شده و جانباز اعصاب و روان است. با او در هتل محل اقامتمان درشیراز قراری گذاشتیم که به اتفاق همسر و پسرش به سراغمان آمدند.گفت وگو در فضایی ساده و صمیمی برگزار شد که متن آن را میخوانید

در محفلی بودیم و من از ایشان خواستم مداحی کند و ایشان هم قبول کردند. این شعر که شهادت تمام آرزومه من است را در آخر خواند و من در آن لحظه اولین بار بود که می دیدم این شوق شهادت دارد و با عشق درباره شهادت سخن می گوید.

مادر شهید روایت می کند؛ هنگامی که این تصمیم را گرفت پیش من آمد و اجازه ی رفتن خواست با جان و دل پذیرفتم و به او گفتم پسرم اگر شما نروید پس چه کسی باید از انقلاب و کشور محافظت کند. برو خدا پشت و پناهت و او را از زیر قرآن و آینه رد کردم و او عازم شد.

این ارتفاعات با کمک خدا و فرماندهی امام زمان(عج) و توسط رزمندگان اسلام، به دست آمد که طی آن ضربه سختی به دشمن زده شد و تلفات بسیاری دادند.

در مراسم تشییع جنازه شهدای دارلک فشار زیادی را تحمل کرد. او با غم و اندوه فراوان در مراسم تشییع شهدا سخنرانی کرد و از خدا خواست اولین نفری باشد که به یاران شهیدش می پیوندد و همان گونه نیز شد.

مصاحبه انجام شده با والدین محترم شهید حاجی داوری می باشد که درتاریخ 95/11/10 در منزل پدر محترم شهید و در شهر رودان از توابع استان هرمزگان انجام گردیده است . پدر و مادر محترم این شهید عزیز در مورد کودکی و نوجوانی شهید صحبت می کنند. و ا ز نحوه ی علاقمندی به جبهه و به شهادت رسیدن شهید صحبت می کنند. در ادامه این گفتگوی صمیمانه را با هم مرور می کنیم ...