مراسم شبی قرآنی با شهدا، گرامیداشت شهدای خدمت و شهدای مدافع حرم، شامگاه سیزدهم خرداد در مصلای امام خمینی(ره) شهر دیباج برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
شهید «فتح‌الله نوروزی» اول شهریور ۱۳۴۵ در روستای قالیباف از توابع شهرستان آرادان پا به عرصه وجود نهاد. مثل یک مرد به پدرش در کارهای دامداری و کشاورزی کمک می‌کرد تا باری را از روی دوشش بردارد. عشق به شهادت او را به جبهه‌ها کشاند. دوم خرداد ۱۳۶۱ در خط مقدم خرمشهر در عملیات الی‌بیت‌المقدس به شهادت رسید.
شهید «ابوالفضل هاشمی» بیست و یکم دی‌ماه ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. از همان کوچکی بچه آرام و دلسوزی بود. وابستگی و علاقه شدیدی به مادرش داشت. به خدمت سربازی رفت و در بیست و سوم خرداد ۱۳۶۶ به شهادت رسید.
نوید شاهد استان سمنان، ویژهنامه «امام در کلام شهدا» شامل تعدادی از وصیت‌نامه‌های شهدای استان سمنان با موضوع امام خمینی(ره) و ولایت فقیه برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
دکتر «علی حقیقی‌اصل» گفت: «شهید دکتر رئیسی مردم را ولی‌نعمت خود می‌دانست و با عشق برای مردم کار می‌کرد و یک رئیس‌جمهور مردمی و به تمام معنا در تراز انقلاب اسلامی بود.»
مراسم یادبود سیدالشهدای خدمت، حجت‌الاسلام «سید ابراهیم رئیسی» و یاران شهیدش، شامگاه پنجم خرداد در هیئت انصارالشهدای شهرستان دامغان برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
مراسم عزاداری شهدای خدمت، با سخنرانی حجت‌الاسلام مطیعی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه سمنان و با حضور خانواده‌های معزز شاهد و ایثارگر و اقشار مختلف مردم، چهارم خرداد در مسجدالنبی جهادیه شهرستان سمنان برگزار شد. در ادامه تصاویر نوید شاهد از این مراسم را ببینید.
پدر شهید «محمد رحیم‌زاده» نقل می‌کند: «برادرم را دیدم که گفت: خواستم بهت بگم که محمدجواد زخمی شده. همه چیز را فهمیدم. دو روز بعد جنازه‌اش را آوردند. بالای سرش رفتم. دست‌ها را به طرف آسمان بردم و گفتم: خدایا! شکر به درگاهت که یک شهید دادم.»
خواهر شهید «محمدحسین بنی‌اسدی» نقل می‌کند: «گفتم: داداش که شهید شد، بابا دست تنها شد، اگه می‌شه برای یک مدتی نرو تا به بابا سخت نگذره. گفت: او یک وظیفه‌ای داشته و ما هم وظیفه‌ای داریم. خدای بابا هم بزرگه.»
خواهر شهید «محمدتقی اعرابیان» نقل می‌کند: «مادرم با نقل و شیرینی آمد. سرش می‌ریخت و می‌گفت: خدا رو شکر! خدا داد و خدا گرفت. اشک می‌ریختم و به این پیرزن و پیرمرد نگاه می‌کردم. توی دل گفتم: یا امام زمان! سرباز تو بود، سپردمش به خودت.»