خاطره خودنوشت شهید رستمی «5»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «مثل بيشتر روزها، روز 24 بهمن را شروع کرديم، هوا آفتابی بود و حتی يک تکه ابر در آسمان پيدا نبود. آن روز هلیکوپترها 3 سری آمدند و همراه خود مقداری وسایل سوخت و تعدادی نیروی پاسدار برای تعويض پاسداران آوردند...»متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۵۴۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۲
قسمت نخست خاطرات شهید «ابوالقاسم جابرزاده»
همسر شهید «ابوالقاسم جابرزاده» نقل میکند: «زمان جنگ، تعدادی از مردم مناطق جنگزده، شهر و خانههایشان را ترک کرده و آواره شهرهای امن کشور شده بودند. قاسم که همیشه در کار خیر پیشتاز بود، کارتهایی را درست کرد و به جنگ زدهها داد و گفت: هرکدام از آنها آمدند، برایشان نیمبها حساب کنید.»
کد خبر: ۵۷۵۳۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸
شهید «هوشنگ فتحعلی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در خاطراتی خودنوشت از شهادت یک همرزمش چنین مینگارد: «یکی از بهترین سربازهای اسلام به نام «عباس کوهزادی» با دلاوریهای زیاد به شرف شهادت رسید. مدت 7 ماه در جبهههای جنوب پا به پای هم بودیم و خواهیم بود.»
کد خبر: ۵۷۱۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
قسمت نخست خاطرات شهید «مجید آتشفراز»
همرزم شهید «مجید آتشفراز» نقل میکند: «یک بعدازظهر بود که از خط برگشت. گفت: علیرضا! یک لیوان آب خنک به من میدی؟ گفتم: تا برگردی آب خنک درست میکنم. در حال وضو گرفتن بود که گلوله خمپاره آمد، منفجر شد و سر او را برد.»
کد خبر: ۵۶۱۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
مادر شهید غلامحسین بارانی روایت میکند:مدتی بود نیاز به یک جفت کفش داشتم ولی به دلیل ناتوانی در راه رفتن برایم مقدور نبود به خرید برم. شبی غلامحسین به خوابم آمد و نشانی یک جفت کفش در منزل را به من داد...»
کد خبر: ۵۶۱۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
مادر شهید «ایرج کنشلو» نقل میکند: «آمد پیشم و گفت: پیش من نمییای؟ گفتم: مریض بودم، دلم میخواست بیام، اما نتونستم. گفت: مادر! همیشه که تو نباید به من سر بزنی، یکبار هم من مییام، اشکالی نداره.» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته فراجا، خاطرات این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۵۸۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
همرزم شهید «محمدمهدی پریمی» نقل میکند: «شهید پریمی کم سن و سال بود؛ اما از خواب زود بلند میشد و از سنگر بیرون میآمد. با توجه به آن سرما و لباس غواصی خیس، آن را بر تن میکرد و با عشق و علاقه داخل آب میشد. میگفت: این لباس دامادی من است و بایستی با این لباس به شهادت برسم.»
کد خبر: ۵۴۹۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین باقریان»
برادر شهید «حسین باقریان» نقل میکند: «روی شهدا را یکییکی پس میکردند؛ چه آرام و با شکوه خوابیده بودند. همه آشنا بودند و من قلبم داشت از جا کنده میشد. نفسم به شماره افتاده بود تا وقتی چشمم به سروصورت حسین افتاد، گفتم: حاجی این حسین است! حسین ما! برادرم! حاجی برادرم چرا خانه نیامده؟! چرا اینجا خوابیده؟!»
کد خبر: ۵۴۷۵۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین باقریان»
برادر شهید «حسین باقریان» نقل میکند: «بهمن ۵۷ حسین هم با جمعیت همصدا و همراه بود که متوجه یکی از بچهها شد که سرش شکسته و خون همۀ صورتش را رنگین کرده بود. گفت: چی شده هم شهری؟ تیر خوردی؟ گفت: نه نامردها باتوم به سرم زدند! ...»
کد خبر: ۵۴۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲
روح اله رحیمی پور در جلسه شهرستانی شورای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گفت: «شهیدان چشم و چراغ این انقلاب هستند و به گردن همه ملت حق دارند ما همه زندگی امنیت و آسایشمان را مدیون شهدا هستیم» .
کد خبر: ۵۴۶۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۱
یادواره شهدای منطقه موگرمون با حضور مردم و جمعی از مسولان لنده در روستای وحدت برگزار شد.
کد خبر: ۵۴۴۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۲
قسمت دوم خاطرات شهید حسین شعبانی
مادر شهید «حسین شعبانی» نقل میکند: «قبل از افطار رفتم خانه تا ماست و سبزی بیاورم و سفره را آماده کنیم. وقتی رسیدم جلوی در خانه دیدم حسین آنجاست. ظرف ماست و سبزی را از من گرفت و به من گفت: مادر! اینها برای تو سنگین است؛ من همه وسایل را میآورم. ناگهان یادم آمد که حسین شهید شده ...»
کد خبر: ۵۴۰۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۵
«پس از شهادت داود، وقتی برادرش به خواستگاریام آمد تردید داشتم چه جوابی بدهم. بعد از چند شب، شهید به خوابم آمد و گفت: آیندهات رو تضمین میکنم؛ مشکلی پیش نمیآید. با برادرم زندگی خوبی خواهی داشت.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت شهید «داود کیفری»، خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۳۲۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴
یکی از همرزمان شهید علیرضا هاشمی نژاد در خاطره ای می گوید: «علیرضا وقتی شهادت همرزمانمان را می دید، بی نهایت دلگیر می شد و می گفت: چرا من به شهادت نمی رسم و...» متن کامل خاطره این شهید بزگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۵۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۵
در روایت از شهیدعلوی آمده است:
شهيد «سيدبابا علوي» از شهدای دوران دفاع مقدس است. از او نقل شده است که ميخواهم بروم از كشورم و دينم اسلام دفاع كنم و نگذارم كه ناموسم به دست دشمن بيفتد.
کد خبر: ۵۲۴۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۱
یکی از همرزمان شهید «جلال نوبهار» در خاطره ای می گوید: «وسط تعریف بچه های گردان، چشم «دارعلی» می رفت به هندوانه ی بزرگ «عمو برات» که پای خاکریز، جلو منبع آب سبز شده بود و چشمک می زد و...» متن خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۳۰
نوید شاهد - «فریدون سنگرزاده» از شهدای سرباز استان هرمزگان است که بيست و هفتم آبان 1342 در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. مادرش در روایتی از او می گوید: «فریدون انسانی بسیار مهربان و باخدا بود. در طول مدتی که با ما زندگی می کرد ،حتی یک مرتبه به پدر و مادرش بی احترامی نکرد» ادامه این روایت را در نوید شاهد هرمزگان بخوانید.
کد خبر: ۵۲۱۴۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - «گلبدن کولیوند» مادر شهید «رضا ترکاشوند» در روایت از فرزند شهیدش بیان میکند: «از مشهد که برگشتیم فرزند چهارممان به دنیا آمد. پدرش گفت: نامش را رضا می گذاریم که سرباز امام رضا باشد.»
کد خبر: ۵۲۱۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۷
نوید شاهد - «موسی آزموده» از شهدای دانش آموز دوران دفاع مقدس است که در بستان به شهادت رسید. خواهرش در روایتی از او می گوید: «زمانی که می خواست به جبهه برود، با همه وداع می کرد. انگار به او الهام شده بود که اگر در این راه برود، راه برگشتی نیست.» ادامه این روایت را در نوید شاهد هرمزگان بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۳۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۵
خاطره ای از شهید هاشم شیخی
خواهر شهید "هاشم شیخی" در خاطره ای می گوید: «زمانی که خبر مجروحیتش را به من دادند، از ترس نیمه جان شدم. خیلی زود فرستادنش شیراز و در بیمارستان سعدی بستری شد. صبح زود بود که با برادرم شهید مجتبی، رفتیم سراغش، زمانی که ما رسیدیم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۳