تاریخ شفاهی دفاع مقدس - صفحه 3

تاریخ شفاهی دفاع مقدس
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی

مهر مادری و عشق به فرزند در خاطرات مادر شهید حسین اشرفی

گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی

اهمیت به مال حلال و حرام؛ خاطراتی شنیدنی از خانواده شهید حسن محمدی

اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر صولت اعرابی

دیدم که صولت تیرخورده...

من نمیدونستم چی شده . پسرم همون موقع شهید شده بود ولی به من نمیگفتند . چند وقت پیش دوستش میگفت ، من دیدم که صولت تیرخورده . بعدش بولدزر عراق میاد و خاکریز و سنگر ورزمنده ها رو میریزه زیر خاک . بعدا که جاده رو اصلا ح میکردند پلاکش و پیدا کردند . بعد از سیزده سال پیداش کردند و آوردیمش امامزاده یحیی .
به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت

عملیات والفجر هشت به روایت جانباز ابوالفضل حسن بیکی

به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.
در نشست نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس مطرح شد

توزیع 200 میلیون بُن خرید کتاب برای نمایشگاه ملی دفاع مقدس

عضو شورای برنامه‌ریزی هشتمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس از توزیع 200 میلیون بُن خرید کتاب در این نمایشگاه خبر داد.
مروری بر کتاب «بچه‌های ممد گِره»؛

دفاع‌مقدس از نگاه دیده‌بان‌ها/ حمید حسام از گذشته می‌گوید

کتاب «بچه‌های ممد گره» خاطرات دیده‌بان‌ها و مسئولان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین(ع) را از ابتدا تا انتهای جنگ تحمیلی شامل می‌شود.
یک پژوهشگر دفاع مقدس تشریح کرد:

۷ نقش کلیدی راویان در روایت تاریخ شفاهی دفاع مقدس

راوی و ‌پژوهشگر دفاع مقدس گفت: راویان حاضر در کنار هر فرمانده دفاع مقدس پرده از رازهای نهفته فرماندهان گشودند و آنان را برای آیندگان عیان کردند و مصاحبه‌های آنها در دوران دفاع مقدس نقشی کلیدی در روایت تاریخ شفاهی دفاع مقدس ایفا می‌کند.
طراحی و تولید: ایران سامانه