نوید شاهد: از همان روزها در ریجاب ، همین طور که مهدی پشت میزکارش در سپاه ریجاب نشسته بود مردی از عشایر منطقه توی اتاق مهدی مؤدب و گرم به او سلام کرد در عوض دیدیم او پیش آمد جلوی مهدی زانو زد و ناگهان به صدای بلند شروع کرد به گریه .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: بچه هایی که قرار است شهید بشونداز چند روز قبل حرکات و رفتارشان طور دیگری می شود ، البته طوری نیست که من بتوانم تفسیرش کنم ، یعنی قابل بیان نیست بلکه باید با اینها برخورد کرد، باید اینها را دید و عوالم شان را درک کرد .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: دوره آموزشی اش که تمام شد ، لباس فرم سپاه را تحویل گرفت و به خانه آمد . حال و هوایی عجیبی داشت .
کد خبر: ۳۸۷۵۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: خانواده در آتش اشتیاق دامادی او می سوختند ، و دست بردار نبودند . از همین رو مرا به منطقه فرستادند..
کد خبر: ۳۸۷۵۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: آبان ماه سال 1362 بود و ما در محل قرارگاه تاکتیکی لشکر در مریوان مستقر بودیم . نیمه های شب بود که مهدی آمد سراغم و به من گفت : شنیده ام شما حدیثی را برای بچه ها نقل کرده اید دوست دارم آن حدیث را برای من هم بگویید .
کد خبر: ۳۸۷۴۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: چند سال بعد از شهادت مهدی، یك روز برای دیدن دوستهای او به جماران رفتم. پاسدارها دورم حلقه زدند و گفتند: حاج آقا آیا شما خبر داشتی امام به جای پسر شما پاسداری داده بود؟
کد خبر: ۳۸۷۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: من جزء نیروهای گروهان شهید بهشتی گردان مقداد بودم . آن شب مهدی که معاون گردان بود همراه گروهان ما حرکت می کرد .
کد خبر: ۳۸۷۴۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: گرما گرم عملیات والفجر 1 به گمانم روز دوم یا سوم بود و داشتیم توی خط به اوضاع رسیدگی می کردیم . توپخانه سپاه چهارم ارتش بعث هم مثل ریگ روی سر بچه ها آتش می ریخت . رفته بودیم سمت بچه های گردان مقداد
کد خبر: ۳۸۷۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: قرار بود گردانهای مقداد و عمار یاسر به شکل ستون کشی از منطقه صعب العبوری عبور کنند و به مناطق از پیش تعیین شده خودشان برسند ، هدایت این ستون با برادر عزیزمان مهدی خندان معاون تیپ یکم عمار بود.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچه ها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: شنیدم یک روز اهل محل می گویند : نمی دانیم شبها چه کسی می آید توی حمام ، توی مسجد و توی کوچه های ده ،اعلامیه های ضد انقلابی می ریزد و مثل جن غیبش می زند . مهدی به محض این که این خبر را شنید..
کد خبر: ۳۸۷۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: تابستان سال 1358 لواسانات شده بود بازار مکاره گروههای ضد انقلاب آن روزها بازار بحث جمعی خیابانی درباره سیاست هم خیلی داغ بود . همه جور آدمی را می شد در آن محافل دید .
کد خبر: ۳۸۷۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: از فردای پیروزی انقلاب تمام زندگی مهدی خلاصه شده بود در کتاب و کتاب و کتاب. خیلی به کتابهای شهید مطهری علاقه داشت. مخصوصاً وقتی بعد از شهادت ایشان امام گفت که من تمام آثار او را تأیید می کنم. البته بیشتر از تمام کتابها به قرآن علاقه داشت.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: یکی از بازدید کنندگان در میان انبوه جمعیت شب گذشته، مادر شهید مهدی خندان بود او که حضور در شب آفتابی را برای خود سعادت می داند، گفت : «آنهایی که در زمان جنگ بودند و دیدند، باید دانسته های خود را به جوانان انتقال دهند.
کد خبر: ۳۸۷۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: آنچه در تصاویر می بینید دست نوشته ها و یادادشت های شهید مهدی خندان در دوران جنگ می باشد که از خود به یادگار گذاشته است.
کد خبر: ۳۸۷۴۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: فرازهايي از وصيت نامه:قطره باشيد در سيل خروشان و شفاف انقلاب اسلامي و نه ريزه سنگ سردرگم و خاروخس شناور. خميني حجت و دست هدايت خداست، پس واي بر ما اگر اطاعتش نکنيم.
کد خبر: ۳۸۷۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
نوید شاهد: سلام مرا به امام برسانید، بگوئید تنها آرزویم یک بار دیگر زیارت آن صورت ملکوتی شما بود. و از امام عزیز تقاضا دارم برای قبول شهادتم دعا کند....
کد خبر: ۳۸۷۴۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲
نوید شاهد: شهید مهدی خندان در بيست و هشتم آذرماه سال 62 در منطقه ي پنجوين هنگام عميات والفجر 4 در اثر اصابت تيربار به آرزوي ديرينه خويش نائل آمد و عاشقانه راهی ديار عشق شد و شهد شهادت نوشيد.
کد خبر: ۳۸۷۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲