شهید جهاد سازندگی

شهید «اسماعیل بحری» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «ما دنباله‌رو امام حسین(ع) هستیم، چون شیعه هستیم و باید مثل اصحاب امام حسین(ع)، پشتیبان این امام بزرگوار باشیم ...»

مادر شهید تعریف می‌کند: او نوحه‌خوان مراسم‌های امام حسین (ع) بود و ارادتی ویژه به اهل‌بیت (ع) داشت. عاشق علم و تقوا بود و پیروی از ولایت‌فقیه را بر خود واجب می‌دانست. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، تمام اختیارات را به خود او سپردیم.

«یک روز به عکاسی رفته بود و یک عکس بزرگ گرفته بود و گذاشته بود روی طاقچه، همین که من چشمم به عکسش خورد، گفتم: چه عکس خوبی گرفتی. گفت: این عکس را برای حجله‌ام گرفته‌ام، خوب است ...» ادامه این خاطره از شهید «اسماعیل بحری» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

«یک شب بی‌خواب شده بودم، ساعت از نیمه شب گذشته بود. صدای خفیفی به گوشم رسید که تا به حال نشنیده بودم، حساس شدم، به دنبال صدا رفتم ...» ادامه این خاطره از خواهر شهید «قدرت‌الله زرآبادی‌پور» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهید دانشجو «سبزعلی اینانلو» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «ادامه‌دهنده راه شهیدان باشید و به حرف دشمنان گوش ندهید، چون حرف‌های آن‌ها پوچ و بی‌اساس است ...»

«نگهبان جلوی در سپاه، شهید جهانگیر دستمند بود، پرسیدم: از علی چه خبر؟ گفت: چطور مگر؟ گفتم بچه‌ها می‌گویند مجروح شده است. این را که گفتم رنگ از رخ جهانگیر رفت و اشک‌هایش جاری شد. گفتم چه شده؟ گفت: خدا نکند من همین دیشب خوابش را می‌دیدم. گفتم چه خوابی؟ گفت: در خواب دیدم، جمع زیادی از رزمندگان علی را روی دوش سوار کرده و می‌برند در حالی که شعار می‌دهند «صل علی محمد (ص) یار خمینی (قدس سره) آمد! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «علی میوه‌‏چین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

نوید شاهد - هفتمین روز درگذشت مادر بزرگوار شهید "قدرت‌الله زرآبادی‌پور"، روز سه‌شنبه، هجدهم آبان ماه برگزار می‌شود.

حراست از ارزش‌های انقلاب اسلامی و دفاع از نوامیس مردم و حریم کشور خط قرمز شهید «محمد خفری» بود.

بدون اینکه باران خمپاره، توپ و مسلسل‌ها کوچکترین تزلزلی در اراده‌اش ایجاد نماید، دشمن کافر را تا رودخانه کارون... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « سبزعلی اینانلو» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

هر قدم که به جلو بر می‌داشت، چند قدم به عقب برگشته و ما را می‌بوسید و می‌بویید. اشک از چشمانش جاری می‌شد... ادامه این خاطره از فرزند شهید «عشقعلی قنبری» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

گفتم رفتگر بود و من هم در را باز نکردم. دیدم همه به طرف در دویدند، پرسیدم چی شده؟ گفتند ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «اسماعیل بحری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شهید حمید کمانی در سال 1345 متولد شد. در آذر ماه 60 حمید عازم غرب کشور شد و به مناطق عملیاتی سومار رفت. کار او پشت خاکریز ساخت سنگر و ایجاد خاکریز بود. حمید در دهم بهمن سال 60 همچون دیگر سنگر سازان بی سنگر به خیل شهیدان جهاد سازندگی پیوست.

سید علی اصغر از سوی جهاد سازندگی به عنوان رزمنده و امدادگر همراه برادرانش عازم غرب کشور شد و در پادگان الله اکبر در اسلام آباد غرب و در گردان حضرت سید الشهداء، مشغول جهاد شد.