حجت‌الله صنعتکار

حجت‌الله صنعتکار

خاطرات/ چند قدم بی‌سر حرکت کرد!

نوید شاهد - «سه روز قبل از شهادت، حجت‌الله جبهه بود که به او اطلاع دادند صاحب فرزند شده است. وقتی خبر را شنید حال دیگری داشت، عملیات هم شروع شده بود و دوست نداشت که در کنار بچه‌ها نباشد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.

سقای رزمندگان بود

نوید شاهد - «در کمین‌های طلائیه که رفت و آمد هر 24 ساعت یکبار ممکن بود، نیمه‌های شب 5-4 کیلومتر راه می‌آمد تا برسد به کمین و برای بچه‌ها آب می‌آورد تا احساس تشنگی نکنند ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید " حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهید « حجت‌الله صنعتکار » دیوانه امام بود

«شهید صنعتکار گفت: هیچ کدامتان در فدا شدن برای امام به من نمی‌رسید. من مشتاق‌ترم و به فرمان امام روی مین می‌روم و جانم را فدا می‌کنم ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید « حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

عید می‌آیم!

گفتم: داداش! می‌خوای بری؟ لااقل عید بیا تا همه دور هم باشیم. گفت: ان‌شاء‌الله ... قول می‌دم عید اینجا باشم. بنا به قولی که داده بود، عید ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

تعداد تانکهای دشمن زیاد و مهمات ما کم بود!

گفتم: آقا حجت! تعداد تانکها خیلی زیاد است، یک لبخندی زد و گفت: اشکال ندارد خودشان می‌روند، خدا با ماست. تو فقط مواظب نفراتشان باش... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید « حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

اینجا سنگر کمین است پسر!

شهید صنعتکار آمد بالای سرم. آهسته بیدارم کرد و گفت: اینجا سنگر کمین است پسر! گشتی‌های عراق، هر لحظه امکان بریدن سرت را دارند...

اصلاح مدرن!

چشمهایم را باز کردم دیدم شهید حاج‌میری روی سینه من نشسته و دستهایم را محکم گرفته تا نتوانم تکان بخورم، شهید صنعتکار هم با قیچی، به جان موهای من افتاده و دارد موهایم را کوتاه می‌کند...
طراحی و تولید: ایران سامانه