جانباز 70 درصد - صفحه 2

آخرین اخبار:
جانباز 70 درصد
روایت مادری از شهید رضا اسکندری:

دوازده سال گمنامی و بازگشت با یک مشت استخوان

این روایت، داستان پر درد و رنج مادری است که از دل روستای چنار خمین، پسر سومش رضا را راهی جبهه‌ها کرد. پسری که دوازده سال گمنام ماند و سرانجام با یک مشت استخوان به آغوش خانواده بازگشت. مادر شهید رضا اسکندری از لحظه شهادت فرزندش در عملیات خیبر و خاطرات شیرین شیطنت‌ها و اصرارهای او برای رفتن به جبهه می‌گوید.
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

خواب آخرین وداع؛ روایت همسر شهید از سفری بی‌بازگشت

روایت گرم و ساده‌ی زنی از روستای حصار که زندگی مشترکش تنها چند ماه در کنار همسرش، شهید "ذبیح‌الله احمدی" دوام آورد؛ از صبح‌های سردی که همسر با موتور راهی کار می‌شد، تا شبی که خواب دید دستش را روی قلبش گذاشته و گفت: "فقط یه تیر خورده اینجا..." این خاطره، تنها بخشی از بار سنگینی است که دل این همسر شهید سال‌هاست بر دوش می‌کشد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

همسرم؛ مردی فداکار، مهربان و اهل نماز حتی در خستگی

همسر شهید "دشتی ساسانی" از زندگی مشترکشان و ویژگی‌های اخلاقی او می‌گوید: مردی کم‌حرف، دلسوز و بااخلاق که حتی خستگی طاقت‌فرسای کار در گرمای بندر بوشهر، مانع پایبندی‌اش به نماز نمی‌شد. حضورش در نیروی دریایی و مهربانی‌اش با همسر، خانواده و همکاران، تصویری ماندگار از یک انسان شریف و خدایی بر جای گذاشته است.
خاطرات شفاهی همسر شهید؛

جانم فدای خمینی؛ روایت همسر شهیدی که با داغ فراموش‌نشدنی زندگی می‌کند

اقدس عسگری، همسر شهید "خلیل شریفی"، از روزهای پر فراز و نشیب زندگی کوتاه اما سرشار از عشق و ایثار با همسرش می‌گوید؛ از لحظه‌های وداعی که بوی اخلاص می‌داد تا آن روز تلخ که پیکر غرق در خاک و خون را دید و دیگر هیچ‌گاه نفهمید چگونه آن شب گذشت. این روایت، گوشه‌ای از زندگی زنی است که هنوز هم صورت همسرش را در خاطراتش با دست پاک می‌کند.
روایت جانباز محمدعلی احمدی از عملیات فتح‌المبین تا مجروحیت در خط «معمری»

با تنِ بی‌زره، مقابل تانک‌ها ایستادیم

جانباز محمدعلی احمدی، از رزمندگان حاضر در عملیات فتح‌المبین، با آغاز آموزش‌های نظامی در سال ۱۳۵۹ در پادگان امام حسین (ع) تهران، وارد عرصه دفاع مقدس شد. او که در سال ۱۳۶۷ در یکی از محورهای عملیاتی جنوب کشور مجروح شد، با زبانی صادقانه و ساده از سال‌هایی روایت می‌کند که رزمندگان اسلام تنها با ایمان، برای دفاع از خاک وطن و ارزش‌های الهی در برابر ارتش تا بن دندان مسلح دشمن ایستادگی کردند. خاطرات او، به‌ویژه از خطوط عملیاتی مانند خط «معارک روستای معمری» تا شناسایی‌های خطرناک در دل مواضع دشمن، تصویری واقعی از مقاومت و ازخودگذشتگی جوانان آن دوران ترسیم می‌کند.

جانباز ۷۰ درصد «عبداله گنج خانی» به جمع شهدا پیوست

«عبداله گنج خانی» از جانبازان ۷۰ درصد زنجانی پس از تحمل سال‌ها درد و رنج جانبازی دعوت حق را لبیک گفته و به جمع یاران شهیدش پیوست.
گفتگویی با جانباز ۷۰ درصد «یوسف عزیزی‌زاده»

حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده وظیفه ماست

جانباز ۷۰ درصد «یوسف عزیزی‌زاده» در گفت‌وگویی بیان کرد: صحبت کردن درباره دوران اسارت، جنگ و رشادت‌ها برای خودمان هم سخت و دردناک است، چه برسد به اینکه بخواهیم آن را برای نسل الان بازگو کنیم اما امروز یک مسئولیت بزرگ مقابل این نسل داریم و آن هم حفظ و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت است.

خلبان «واعظی»: در آتش سوختم، اما قرآن در جیبم سالم ماند

صدایش از تلاطم خاطرات آن روز می‌لرزد، روزی که هلیکوپترشان در عملیات مسلم‌بن‌عقیل هدف اصابت قرار گرفت و او را در میان شعله‌ها رها کرد. با سوختگی شدید دست راست و بدن ناتوان، تنها پناهش ذکر بود، اما معجزه‌ای رخ داد: قرآن کوچک جیبش، میان آن همه آتش، سالم ماند. امروز این قرآن را نشان‌دهنده‌ی الطاف پنهان خداوند می‌داند، یادآوری که حتی در تاریک‌ترین لحظات، او تنها نبوده است.
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد کرمانشاهی «بهروز حقیقی»

مجروحیت، مدال من است

جانباز «بهروز حقیقی» می‌گوید: هر زخمی که بر تن دارم، داستانی دارد. داستانی از ایستادگی، ایمان و عشق. آن‌ها مدال‌هایی‌اند که بر سینه‌ام آویخته‌اند، نه نشانه ضعف. من رفته بودم تا وطن بماند و سربلند برگردم حتی اگر پایم جا بماند.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایت نبرد در جزیره مجنون؛ ایمان به خدا تنها سلاح ما بود

غلامرضا جیریایی، جانباز ۳۳ درصد، از روزهای پرافتخار نبرد در جزیره مجنون می‌گوید؛ از منطقه‌ای که با قایق واردش شدند، از مقابله با تانک‌های دشمن و از ایمانی که تنها سلاح رزمندگان ایران در برابر تجهیزات سنگین رژیم بعثی عراق بود.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از بسیج تا میدان نبرد؛ روایت ایثار و فداکاری در جنگ تحمیلی

غلامعباس حسن‌پور، جانباز ۳۰ درصد و یکی از رزمندگان دفاع مقدس، در این مصاحبه به بازگویی خاطراتش از دوران نوجوانی و ورود به بسیج می‌پردازد. او از نخستین تجربه‌های خود در بسیج، آموزش نظامی در پادگان امام حسین (ع) و پیوستن به جبهه‌های جنگ تحمیلی سخن می‌گوید. این روایت، تصویری از شجاعت و ایثار جوانانی است که با دل‌های پرشور برای دفاع از میهن به میدان نبرد رفتند.
جانباز غلامعلی جیریایی:

ارزش ایثار در جبهه را تنها آنجا می‌فهمی

غلامعلی جیریایی، جانباز ۲۵ درصد، از روزهای پرخطر جبهه و حقیقت ایثارگری سخن می‌گوید؛ جایی که معنای واقعی فداکاری و ارزش زندگی را تنها با تجربه لحظه‌های مرگ و زندگی درک می‌کنی. او معتقد است که قضاوت‌های بیرونی درباره رزمندگان با واقعیت‌های جبهه فاصله دارد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

خاطرات تلخ و شیرین جبهه؛ روایت قهرمان از نبرد سومار

قهرمان جعفری، جانباز ۲۵ درصد از اراک، در گفت‌وگویی صمیمانه به بیان خاطرات تلخ و شیرین خود از دوران جنگ تحمیلی پرداخت. او از روزهای پرخطر نبرد در منطقه سومار، لحظات دشوار و اضطراب‌آور در سنگرها، و تجربه تلخ از دست دادن هم‌رزمانش سخن گفت. این روایت، تصویری واقعی از رشادت‌ها، فداکاری‌ها و دشواری‌های رزمندگان در جبهه‌های جنگ را به تصویر می‌کشد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

وقتی خواب دختر جوان، راز یک شهید را فاش کرد

جانباز ۳۰ درصد، کرمعلی رجبی، از خاطره‌ای تاثیرگذار در دانشگاه روایت می‌کند؛ داستان دختری که با برداشتن خاک شلمچه به همراه چفیه، با خوابی شگفت‌انگیز از شهیدی مفقودالاثر مواجه شد. خواب‌هایی که در نهایت به کشف پیکر این شهید و شناسایی او انجامید.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایت دلهره و حماسه؛ از روستا تا خط مقدم جنگ

صاحبعلی غلامی، جانباز ۳۵ درصد، خاطراتی پر از دلهره و حماسه از دوران نوجوانی خود در روستا و اشتیاق بی‌پایانش برای حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی روایت می‌کند. او که در روزهای نخست انقلاب با کمبود امکانات رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی مواجه بود، با دیدن اعزام بسیجی‌ها در ساوه، عزمش برای حضور در میدان نبرد جزم شد. غلامی با تلاش بسیار، زودتر از موعد قانونی به خدمت سربازی اعزام شد و پس از آموزش‌های سخت نظامی در کوهستان‌های شمشک و سد لتیان، به مناطق جنگی اعزام گردید. خاطرات او، از لحظات پرخطر و آموزش‌های تاکتیکی تا حضور در خط مقدم، روایتی از ایمان، عشق به میهن و شجاعت جوانان آن دوران است.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایت جانفشانی و ایثار در جبهه‌های جنگ؛ یادگاری از روزهای حماسه

جانباز علی چراغی؛ رزمنده دلاور دهه شصت و چهار، که با کاروان راهیان نور به جبهه‌های نبرد پیوست، چهار بار مجروح شد و در عملیات‌های حلبچه و سردشت با حملات شیمیایی دشمن بعثی مواجه شد. او که بیش از سی و شش ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت و همچنان با آثار شیمیایی و جراحات ناشی از جنگ دست و پنجه نرم می‌کند، روایتگر روزهای حماسه، ایمان و ایثار است.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

جانفشانی و ایستادگی در بمباران هوایی اراک

جانباز عزت‌الله برادران؛ کارمند شرکت واگن پارس اراک، که در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۶۵ و در جریان بمباران اراک از ناحیه جگر، کلیه، سر و پا دچار جراحت شد. او با تلاش دوستانش به بیمارستان ولیعصر منتقل شد و توسط دکتر حسابی تحت عمل جراحی قرار گرفت.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

حماسه‌ای در عملیات رمضان؛ گردان شهید بختیاری و شهادت هفتاد و دو تن

حسن جهاندیده، جانباز 33 درصد، از لحظات تلخ و حماسی عملیات رمضان روایت می‌کند؛ جایی که گردان شهید بختیاری در یک غافلگیری مرگبار به شهادت رسید و او با زخم عمیق ترکش، در میان میدان مین و باران گلوله‌ها، برای زنده ماندن جنگید.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

جهاد وظیفه الهی ما بود

احمد جمالی، جانباز 35 درصد، با اشاره به تجربیات خود در جنگ تحمیلی، از نقش جهاد به عنوان یک وظیفه الهی برای خود و همرزمانش یاد کرد و تأکید کرد که دفاع از میهن بر اساس حکم ولی امر مسلمانان برای او یک فریضه دینی بود.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

خاطره‌ای تلخ از خط مقدم: مقابله با حمله شیمیایی در جبهه بصره

احمد پارسا، جانباز 33 درصد دفاع مقدس، خاطراتی از حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را روایت می‌کند؛ جایی که در میان بوی مرگبار گاز شیمیایی، رزمندگان برای نجات جان خود به ماسک‌های شیمیایی و پناهگاه‌های موقت متوسل می‌شدند.
طراحی و تولید: ایران سامانه