برادر شهید - صفحه 13

آخرین اخبار:
برادر شهید
شهید مرداد ماه;

از شهادتش خبر داشت

شهید محمد میرزایی در سال ۱۳۴۵ در شهر آبادان و در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود.یک جهاد گر واقعی بود از بدو شروع جنگ تحمیلی مرتب در رفت و آمد و به آبادان و کمک به مجروحین و فقرا بود و سرانجام در 1365/5/3 به شهادت رسید.
خاطرات;

نگذاريد تنگستان كردستان شود

شهيد جاويد كازروني در سال 1340در يك خانواده مذهبي در برازجان چشم به جهان گشود.پس از پيروزي انقلاب اسلامي در شب 22 بهمن پدرش در برازجان كميته انقلاب اسلامي را تشكيل دادند و شهيد جاويد به عنوان نيرويي فعال بود.سرانجام در تاريخ 12 تيرماه 59 در كوه هاي منطقه خائيز تنگستان به خيل شهيدان انقلاب اسلامي پيوست.
خاطرات;

پسرم گلباران شد

شهيد محمد مسيح گل فرزند عباس در سال 1347در خانواده اي مذهبي در برازجان چشم به جهان گشود.با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي، زندگي ايشان وارد مرحله جديدي شد. پس از دوران آموزشي براي دفاع از خاك ميهن اسلامي خود به جبهه غرب كشور اعزام شد. در سال 1367 كه عمليات مرصاد به اسارت درآمد.
شهید تیرماه;

زندگینامه و خاطراتی از شهید مهدی مالکی

شهيد مهدي مالكي در سال 1349 در خانواده اي مذهبي و متدين به دين اسلام پا به عرصه وجود گذاشت.در تاريخ 67/3/19 به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد،در تاريخ 67/4/4 در اثر حمله دشمن به فيض عظماي شهادت نائل آمد.
خاطرات;

خاطراتی از خانواده شهید حسن قدرتیان

شهيد «حسن قدرتيان» در تاريخ هشتم آبان ماه سال 1337 ه.ش در خانواده اي پاك و به تمام معني مذهبي، پا به عرصه ي وجود گذاشت.او در تمام تظاهرات و راهپيمايي هايي كه عليه طاغوت ستم شاهي برگزار مي شد، فعالانه شركت داشت. با اين كه متولدين سال 1337 ه.ش را از خدمت سربازي معاف كرده بودند، شهيد حسن قدرتيان داوطلبانه خواستار خدمت مقدّس سربازي شدسرانجام در حين انجام مأموريت خطيرش بود كه در منطقه ي جزيره ي «مجنون» در تاريخ 67/4/4 جاويدالاثر شد

سرباز باختران و مدال شهادت

شهید علی خیاط در آغازين روز پاييز سال 1340 در روستاي شهنيا ديده به جهان هستي گشود.گيوه‌ي چوپاني به پا مي‌کرد و هم گرسنگي گاه گاه شب‌هاي بي‌نان را تجربه نمود. سال پنجم دبستان، کيف و کتاب را در طاقچه‌ي خانه‌ي کاهگلي گذاشت تا چرخ کارگاه حصيربافي پدر، از کار نايستد. بعد از آن نيز با شاگردي ميني‌بوس، بنّايي و... نان خانواده را تأمين کرد، آن‌گاه به خدمت نظام فرا خوانده شد و در تاريخ 1360/8/15 خدمت را آغاز کرد، 2 ماه در کردستان و 9 ماه ديگر را در منوال بود و سرانجام در تاريخ 1361/4/21 در ماه رمضان در سن 21 سالگي سر را به چوگان عشق به امام (ره) نهاد و در ميدان رضا (ع) شهر باختران دل به بازي تقدير سپرد و به شهادت رسيد.
خاطرات;

شهيد خندان

شهيد محمد رضا رزمي در سال 1351 در خانواده اي مذهبی در روستاي درودگاه ديده به جهان گشود..وي در تاريخ 64/5/23 به عضويت پايگاه مقاومت امام موسي بن جعفر (ع) برازجان درآمد و يكي از اعضاي فعال و پرتلاش اين پايگاه شد.سرانجام در مشهد شلمچه منطقه عملياتي كربلاي پنج به ديدار معشوق نايل گرديد.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری

دستهایی که از سرما کبود شد/ سری که با تركش گلوله تانك رفت

جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .

سرگذشت کشتی گیر شهید مسعود دارابی منتشر شد

کتاب 'پهلوان شهر آفتاب' روایتگر سرگذشت کشتی گیر شهید 'مسعود دارابی' از قهرمانان کشتی کشور، منتشر شد.
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی

صاحب مغازه گریه کرد و گفت: «کمتر کسی پیدا میشه که آنقدر به بدهکاریش حساس باشه!»

بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
مستند 2

باز «ساعی» سخن عشق برآورد زبان/ مستند شهید باباساعی

مستند شهید باباساعی همراه با مصاحبه تصویری از برادر و همرزم سردار شهید «بابا ساعی» - فرمانده تیپ لشکر 31 عاشورا- تقدیم می شود.
خاطرات برادر شهید فریبرز فیض بشی پور؛

امداد گر عاشق

به او گفتم که شوهرم در بیمارستان است و همراهی ندارد. پس از چند لحظه آن پسر گفت: مادر صبر کن من بروم به خانواده ام بگویم و برگردم. خلاصه رفت و برگشت. او مرا به بیمارستان رساند.
سردار شهید عباس کریمی در قامت یک برادر در گفت و شنود شاهد یاران با حمید کریمی

حاج عباس اهل پارتی بازی نبود

خانواده ما متشکل از چهار پسر و دو دختر به همراه پدر و مادر بود. البته مادرم می گفت خدا فرزندان دیگر هم به ما داده بود اما آنها هیچکدام زنده نمانده بودند. به هر تقدیر حاج عباس فرزند دوم پدرم بود
روایتی برادرانه از «شهید عیسی غریبی»

در جستجوی برادر

روایتی برادرانه را در ادامه می خوانید؛بیست و سوم ارديبهشت سال 61 به همراه هوشنگ صالحي براي يافتن خبري از برادرم عازم منطقه شديم . بعد از دوروز محل را پيدا كرديم.در پادگان حميد مستقر شده بودند. همسنگر نجف را در آنجا ديدم . او از صحبت كردن با ما خودداري مي‌كرد .انگار لال شده بود . به صالحي گفتم گمانم براي نجف انفاقي افتاده .
هشت سال جنگ، هشت شب هم نجف‌آباد نبود...!

از کودکی تا شهادت «حاج احمد» به روایت پسر دوم خانواده‌ «حاج حسن کاظمی نجف‌آبادی»

احمد کاظمی متولد ۲ مرداد ۱۳۳۷ در نجف آباد شهادت در ۱۹ دی ۱۳۸۴ (ارومیه) از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود. از وی به عنوان زیرک‌ترین فرمانده دفاع مقدس و فاتح خرمشهر یاد شده‌است
خاطرات

خاطراتی خواندنی از زبان رزمنده هشت سال دفاع مقدس در مورد برادر شهید ش

به نقل از سردار شوشتری : زمانی که از معصوم زاده برمی گشتیم بنده با سردار شوشتری که شهید شده اند صحبت می کردیم و ایشان گفتند که غروب بود و برای جمع آوری اطلاعات به سمت سنگرهای عراقی رفتیم و در راه با یک افسر عراقی برخورد کردیم و به زبان عراقی گفت : بایست و شهید با دستش به سمت چپ و راست خود اشاره کرد و افسر عراقی نیز فکرکرد که عده ما خیلی زیاد است و خود را تسلیم ما کرد در صورتی که ما فقط 2 نفر بودیم
به مناسبت سی و چهارمین سالگرد شهادت روایتی خواندنی از برادر گرامی شهید

برادرم قبل از آخرین اعزام به جبهه حاجتش را از امام رضا(ع) گرفته بود«شهید محبوب صادقی انارکی»

هنگامی که محبوب برای آخرین بار می خواست به جبهه برود به اتفاق مادر و دو خواهر کوچکترم به مشهد مقدس سفر کرده و در آنجا از امام رضا حاجت خود را طلب کرده بود.
گفت و گو با علی احمد وفایی و محمد مهدی حیدری خانواده شهید علی سینا وفایی

عقب نشینی برایش معنایی نداشت

شهید علی سینا وفایی: « بهشت من در آنجاست و من روز اولی که به حرم رفتم با حضرت زینب (س) عهد بستم که تا در این جا شهید نشوم من بی بی زینب را رها نخواهم کرد.»

فرازی از زندگی پاسدار بسیجی شهید اسد پاکجو

در سال 1360 داوطلبانه به خدمت سپاه پاسداران درآيد و بعد از مدتي مسئول بخش تبليغات و انتشارات سپاه گرديد، و در اين زمان بارها به اصرار خود به مناطق جنگي اعزام شد.
بمباران زندان دوله تو

مهمترین خواسته اش جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران بود

شهيد رستمعلي قاسمي، خصوصيات برجسته اخلاقي خاصی داشت که همین بر محبوبیتش در میان مردم روستا می افزود. وی لباس بسيجي را به هر جامه فاخر و گرانبهاي دیگری ترجيح مي داد
طراحی و تولید: ایران سامانه