شهدای همدان - صفحه 70

بعد از تشکیل واحد اطلاعات عملیات در لشکر32 انصار الحسین (ع) به سمت جانشینی این واحد منصوب شد. مسئولیت یکی از حساس ترین وسخت ترین پستهای نظامی که در برخی عملیات ها سرنوشت هزاران جوان و رزمنده به تدابیر وی و فرماندهان و سایر نیروهای هم رده مصیب بسته بود به وی و شهید علی چیت سازیان فرمانده جوان و نام آشنای دوران دفاع مقدس واگذار شد.

از مریدان حضرت آیت الله مدنی روحانی مبارز و انقلابی مستقر در همدان بود و خطی و مشی مبارزه و دستورات لازم را از وی می‌گرفت تا هم خودش بداند که باید چگونه مبارزه کند و هم با انتقال دستورات ایشان به دیگران به خصوص هم کلاسی هایش مبارزات مردمی را با یک سازماندهی مناسب و حساب شده پیش ببرد.

مصیب مجیدی در جبهه لیاقت و شجاعت زیادی از خود نشان ‌داد. روزی که وارد جبهه شد 20 سال داشت اما کارهایی که انجام داد و نظراتی که ارائه کرد او را مانند یک فرمانده آموزش دیده و با تجربه مطرح ساخت. فرماندهان لشکر 32 انصارالحسین(ع) که از همرزمان دوره ی مبارزات انقلابی او بودند مدیریت و شجاعت او را در آن روزها دیده بودند.

درود و سلام بر تمام رزمندگان است در كليه جبهه ها كه براى پيروزى حق بر باطل مردانه و جان بركف مبارزه مى كنند و درود بر تمام مادرانى كه توانستند از دامان خود فرزندانى پرورش دهند كه در هر زمان و هر مكان براى پاسدارى از اسلام و قرآن در راه خدا جان بركف آماده شوند .

با آغاز جنگ تحمیلی با عضویت در بسیج مستضعفین روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و همراه با دیگر همرزمانش از سوي بسیج در جبهه حضور یافت. سرانجام پس از ماه ها مجاهدت در راه خدا پنجم اردیبهشت ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

وی در 4 خرداد 1344 در شهرستان بهار روستای گنج تپه به دنیا آمد. شهیدی که عاشق بود و چه زیباست که عشق ، عشق به اسلام و سرزمینت باشد و چه زیبا تر گفت از وصال دوست ،وصالی که در 4 اردیبهشت 1362 در جوانرود این عاشق دلسوخته را از معبر شهادت بر سر سفره نعمت معشوقش جای داد.

برادران عزیز و شما ملت غیور از محلات ببینید چه کسانی و چگونه افرادی به جبهه می آیند و حسین وار در راه خدا مقاومت می کنند و تن به ذلت نمی دهند و می جنگند و با ندای حسین لبیک گفته و می روند و ما هم با ندای هل من ناصر ینصرنی لبیک گفته ایم و می جنگیم و می میریم اما تن به ذلت نمی دهم و دست از یاری حسین زمان بر نمی داریم و نخواهیم دانست و شما ملت همیشه در صحنه بودن خود را حفظ کنید. به ضد انقلابها اجازه حرکت را ندهید و صدایشان را خفه کنید و در همه کارهایتان خدا را در نظر بگیرید و شما ای خواهران حزب الهی شما نیز با حفظ حجاب خود مشت محکمی بر دهان امریکا و اسرائیل و شوروی و ضد انقلابی ها بزنید ان شاء الله.

همزمان با روزهای انقلاب در فعالیت های مبارزاتی شرکت کرد و همراه با دیگر کودکان و نوجوانان در راه پیروزی انقلاب گام برداشت. با آغاز جنگ تحمیلی به نیروی بسیج پیوست و به عنوان نیروی داوطلب در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شد و در عملیات های متعدد همراه با دیگر همرزمان حماسه ها آفرید.

پس اى دوستان من بعد از شهادت من كه ان شاءالله به شهادت مى رسم با كفر بجنگيد و يك لحظه از پاى ننشينيد و نگذاريد كه خون من به هدر برود و درخت اسلام سيراب نگردد. اى دوستان من هميشه و همه وقت حرف امام عزيز را گوش كنيد و نگذاريد كه پشت امام خالى باشد و از تمام دوستان عزيزم كه با من بوده اند و از من بدى ديده اند من را حلال كنند تا خداوند نيز از گناهان آنان بگذرد.

در سال های انقلاب همچون دیگر کودکان و نوجوانان انقلابی در راه پیروزی انقلاب گام برداشت و در فعالیت های انقلابی شرکت کرد. با آغاز جنگ تحمیلی بنا بر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز وظیفه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در مناطق عملیاتی مختلف حضور یافت و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید.

سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا، دوم اردیبهشت ماه سال 1360 در منطقه عملیاتی ســرپل ذهاب توسط نیروهاي عراقي بر اثر اصابت گلوله به شهادت رســید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. مزار او در گلزار شــهداي عاشوراي زادگاهش واقع است.

اگر احیانا مشکلات و نارسای هایی می دید خیلی زود به بچه ها و یا مسئولین گوشزد مینمود و در رفع آنها می کوشید. به مبانی مکتب بسیار معتقد بود. لحظه ای از عبادت و عمل در راه خدا باز نمی ماند. به نماز شب و دعای کمیل علاقه وافری داشت و اکثر روزها روزه میگرفت.

زمانيكه كفار غاصب صدامى در مقابل سربازان اسلام صف آرائى كرده‌اند و قصد تجاوز به سرزمين اسلامى ما دارند من چگونه ميتوانم بى تفاوت از كنار آن بگذرم و تاب و تحمل اين كار را داشته باشم. مادر جان لطف و محبت مادرى تو قابل تقدير است و اين تو بوده اى كه مانند ديگر مادران مسلمان فرزند برومندى را در دامن پاكت پرورش داده‌اى و امروز مائيم كه بايد به نداى رهبرمان لبيك گوئيم و اين انقلاب شكوهمندمان را كه با خون هزاران شهيد گلگون كفن به دستمان رسيده دوست بداريم.

به حاج آقا افقه که از اقوامشان بود و در سپاه تهران مسؤولیت داشت، سپرده بود تا هماهنگ کند و جذب سپاه تهران بشود. علی برزگر و رسول حیدری که فهمیدند محمود می خواهد برود سپاه تهران، شبانه راه افتادند سمت تهران، محمود را پیدا کردند و گفتند «مگه ما اجازه می دیم که تو بری سپاه تهران؟» دستش را گرفتند و آوردندش سپاه ملایر.

به حرفهاى پوچ اين منافقين از خدا بيخبر و از كفار بدتر گوش ندهيد كه آمريكا مى‌خواهد با كمك اين عوامل منافق روحانيت اصيل ايران و اسلام را از بين ببرد كه هرگز نخواهد توانست زيرا ملت ما از روحانيت و اسلام تا آخرين قطره خون خود حمايت مى‌كنند و اين را مى‌دانند و از رهبرشان شنيده‌اند كه اسلام بدون روحانيت مانند كشور بدون طبيب است.

در سال های انقلاب در کنار دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در راه پیروزی انقلاب بزرگ ملت ایران گام برداشت و در فعالیت های انقلابی حضور فعال داشت. پس از انقلاب به گروه های جهادی پیوست و مشغول خدمت به خانواده های محروم و بی بضاعت شد. با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر دشمن تا دندان مسلح ایستادگی کند.

«وارثان شاهد و شمع» با هدف معرفی نقش زنان در دوران دفاع مقدس توسط فرشته ندری‌ابیانه و با همکاری دکترحسینعلی ترکمان نوشته شده به اهتمام بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان همدان به چاپ رسیده است.

«مجاهدان دارالجهاد» مجموعه خاطرات گردآوری شده از رزمندگان استان همدان در هشت سال دفاع مقدس است که به همت جمعی از دانشجویان دانشگاه علمی کاربردی قوه قضائیه همدان جمع آوری شده است. در این کتاب به جنبه های مختلف ایثار و شهادت و حماسه رزمندگان استان همدان در مناطق مختلف عملیاتی پرداخته شده است.

«قصه آن یوسف مثال» مجموعه روایت هایی کوتاه در حوزه ایثار و شهادت از رزمندگان استان همدان است که به اهتمام بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان روانه بازار چاپ و نشر شده است.

نگارنده در كتاب «یوسف ما» با بهره‌گیری از خاطرات همرزمان و دوستان سردار شهید «علیرضا خزایی» متولد 1339 در تپة شارك اسدآباد در همدان و فرماندة سپاه پاسداران اسدآباد كه در عملیات 11 شهریور قراویز در منطقه سر پل ذهاب در سال 1360 به شهادت رسید، حماسة زندگی وی را روایت می‌كند. برخی از عناوین مطالب كتاب عبارت‌اند از: هستة مقاومت، اصول دیالكتیك، انتخاب عاشقانه، گریه، هفتم تیر، فیلسوف یا شهید و حرف آخر.