چهارشنبه نهم آبان، به مناسبت هفته بسیج دانش آموزی، غبار روبی و عطر افشانی قبور مطهر شهدا با حضور دانش آموزان و جمعی از مسئولین این شهرستان در گلزار شهدای حاجیآباد برگزار شد.
حجت الاسلام مهدی دری امام جمعه شهرستان حاجیآباد به اتفاق میلاد شهسواری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان حاجیآباد با خانواده شهیدان «منصور عامری»، «چنگیز دهقانی» و «عبدالحمید سالاری» دیدار و تجلیل کردند.
صبح امروز چهارشنبه 9 آبان 1403، همزمان با فرا رسیدن هفته بسیج دانشآموزی، یادواره شهدای دانش آموز شهرستان بندرلنگه با عنوان «چفیههای بهشتی» با حضور حجت الاسلام والمسلمین مجتبی چاووشی رئیس دفتر امام جمعه بندرلنگه، سید هادی موسوی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران بندرلنگه، جمعی از مسئولین و خانوادههای معظم شاهد و ایثارگر، در محل سالن آموزشگاه متوسطه اول دختران فاطمی شهرستان بندرلنگه برگزار و در پایان مراسم از پدر شهید امدادگر دانش آموز «علی کمالزاده» تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
عبدالرسول قدوسی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان میناب، روز سهشنبه 8 آبان، با 13 تن از خانوادههای شاهد و ایثارگر شهرستان سیریک دیدار و گفتگو کرد. وی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدا گفت؛ جلب رضایت خانوادههای معظم شهدا، جلب رضایت الهی را به دنبال دارد و مهمترین رسالت ما رسیدگی جدی به مشکلات این قشر عظیم است.
دوشنبه 7 آبان ۱۴۰۳ میلاد شهسواری رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان حاجیآباد به اتفاق حجت الاسلام مهدی دری امام جمعه حاجیآباد با خانواده جانباز «افراسیاب امانی» و جانباز «غلامحسین شکاری» دیدار و گفتگو کردند.
«عبدالله سالاری» شاعر و جانباز هرمزگانی دوران دفاع مقدس به مناسبت سالروز شهادت محمدحسین فهمیده، روز نوجوان و بسیج دانشآموزی شعری در اختیار نوید شاهد هرمزگان گذاشته است که در ادامه منتشر میشود.
مادر شهید «حمید پوربابایی» میگوید: فرزندم حمید دانشآموز کلاس اول راهنمایی بود. تابستان بود و مدرسهاش تو این ایام تعطیل بود برای همین تصمیم گرفت که به همراه دخترم و دامادم به چابهار برود. هیچکس از این موضوع اطلاع نداشت که برای جبهه به آموزشی بسیج رفته است.
مادر شهید تعریف میکند: زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ پسرم از رفتنت ناراحت نیستم، چون تو تنها فرزند من نیستی بلکه تو از خدا و برای خدایی، من تو را برای مال دنیا نمیفرستم بلکه برای خدا میفرستم.
شهید «حسین دامنباغ» در وصیتنامهاش مینویسد: بگذار كه ما كشته شويم ولى امام امت خمينى بت شكن سالم باشد چون اين امام است كه تمام دشمنان اسلام از او میترسند. قدر اين امام را بدانيد و هرگز او را تنها، بىيار و بىياور نگذاريد.
برادر شهید تعریف میکند: بارها بعد از نماز دیده بودم، دعا میکند شهید شود. اما هیچ وقت از یاد نمیبرم روزی را که احمد مجرد به شهادت رسید. اول محرم سال 1360 بود. من باید خبر شهادت احمد را به حسین میدادم. وقتی به خانه آمد و خبر را به او دادم...
پدر شهید تعریف میکند: بعدها در یکی از مدارس راهنمایی میناب هم مدیر شد و هم معلم، با روحیهای که داشت، جوی مذهبی ایجاد کرده بود که خیلیها نمیپسندیدند. مرتب گزارشش را به ساواک و شهربانی میدادند ولی او دست بردار نبود.
برادر شهید تعریف میکند: برادرم جوانی خوش اخلاق و خوش برخورد بود که همه او را دوست داشتند. یادم میآید اولین بار که به جبهه رفت به علت اینکه سن قانونی رفتن به جبهه را نداشت شناسنامهاش را دست کاری کرده بود تا بتواند به جبهه برود.
فرزند شهید تعریف میکند: پدرم تمام وقت، انرژی خود را صرف فعالیتهای انقلابی میکرد، چون از بطن سرزمینی محروم برخاسته بود. همواره سعی میکرد هر آنچه دارد را به ستمدیدگان و محرومان ببخشد.