در آستانه ماه مبارک رمضان و گرامیداشت هفته «شهید» جمعی از کارکنان بنیاد شهید قم، با حضور از پیش اعلام نشده در بیمارستانهای علیبن ابی طالب، حضرت ولیعصر(عج) و آیتالله گلپایگانی، تعدادی از جانبازان دفاع مقدس بستری در این بیمارستانها را با حضور پرچم متبرک حرم مطهر امام رضا (ع) عیادت کردند.
همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و گرامیداشت روز شهید، منطقه 1 بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم با برپایی ایستگاه صلواتی و پخش شربت و شیرینی در جوار شهدای سوم خرداد، از مردم شهید پرور قم، زائران و مجاوران حرم حضرت معصومه (س) پذیرایی کردند و گروه سرود ایثار هنرنمایی خود را به نمایش گذاشتند.
شهید «ناصر ندیری» در وصیتاش آورده است: اگر شهید شدم از پدر و مادرم مراقبت کنید و به آنها بگویید که شهادت در راه حق و خدا توفیق میخواهد و قسمت هر کسی نمیشود.
«حسین شهسواری گوغری» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: «اوایل میخواستم معافیت کفالت پدر و مادرم را بگیرم ولی به خودم گفتم دنبال این نباشم و به سربازی رفتم. بعد از آموزشی من را به توپخانه اصفهان اعزام کردند و بعد از چند روز به جبهه اعزام شدم. یک شب به ما پاتک زدند و در آن شب ترکش خمسه خمسه به بدنم اصابت کرد و ...»
«مراد حسنزاده دهستانی» جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد من و تعدادی از مردم روستا تمام وسایلمان را جمع کردیم و به حاجیآباد رفتیم تا در جبهههای حق علیه باطل شرکت کنیم. جلو دفتر امام جمعه تجمع کردیم و گفتیم ما آمادگی این را داریم که به جبهه برویم...»
همسر شهید «درمحمد ناصری» میگوید: «شهید اخلاق بسیار خوبی داشت و با همسایهها و خانوادهاش خیلی خوب بود. شهید بسیجی بود و برای شیفت مدام به سندرک میرفت. شهید 22 سال در بسیج خدمت کرد تا زمانی که به شهادت رسید.»
همسر شهید «خوبیار عاشوری» میگوید: «شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. همیشه میگفت دوست دارم در جبهه شهید شوم. هر چه به شهید گفتم که به جبهه نرود قبول نکرد. همراه با پسر دائیاش به جبهه رفت و هر دو به شهادت رسیدند.»
دوست شهید نقل میکند: «گفتم: رضاجان! تو که مجبور نیستی این قدر هیزم جمع کنی. گفت: مجیدجان! کسانی که بچّه ندارن چشمشون به در مونده تا یکی براشون هیزم جمع کنه. گناه دارن.» با لبخند نگاهش کردم. خندید و گفت: «مگه نگفتی زنگ میخوره. بدو تا دیر نشده. خودش دوید، امّا من با تحسین نگاهش میکردم.»