یادداشت های سفر(10)؛ اينها اسرار جنگ است
سهشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۲۴
در «کتاب یادداشت های سفر» آمده است: «با توجه به بارندگيهاي چند روز گذشته و دريافت اخبار پيش بيني هوا ، احتمال مي دادم که اين مأموريت لغو شود ، ولي چنين نشد.»
نوید شاهد: «یادداشت های سفر شهید صیاد شیرازی» عنوان کتابی است به قلم محسن کاظمی از نویسندگان و پژوهشگران تاریخ معاصر. موضوع کتاب مربوط به مأموریت های میدانی و تحقیقاتی هیئت معارف جنگ است که مسئولیت آن را شهید صیاد شیرازی بر عهده داشت.
این یادداشت ها مربوط به مأموریت های میدانی و تحقیقاتی این گروه و باهدف ثبت دقیق برخی از وقایع جنگ ایران و عراق است. نویسنده به عنوان وقایعنگار در این سفرهای میدانی از کردستان تا خوزستان همراه این گروه بوده و علاوه بر ثبت خاطرات همراهان شهید صیاد شیرازی و عده ای از امرای ارتش ایران در مواردی نیز به ابعاد شخصیت تیمسار صیاد شیرازی پرداخته است. در ادامه بخشهایی از این کتاب را میخوانیم.
«با توجه به بارندگيهاي چند روز گذشته و دريافت اخبار پيش بيني هوا ، احتمال مي دادم که اين مأموريت لغو شود ، ولي چنين نشد.
در سالن انتظار ترمينال ساها با چهره هاي آشنايي چون تيمسار حسام الدين هاشمي ، سردار فضلي ، سرهنگ دربندي ، تيمسار بختياري ، تيمسار لطفي ،تيمسار رياحي ، سرگرد کلانتري ، آقاي آذربن مواجه مي شوم و سلام و احوالپرسي مي کنم . ظاهراً در اين سفر گروههاي مختلفي از نيروي زميني ارتش ، سپاه و جهاد حضور دارند . با حضور نظاميان ، فضاي ترمينال کاملاً عوض شده است .
پس از تقسيم به دسته هاي مشخص ، با اتوبوس به طرف باند پرواز مي رويم . گويا صياد ، زودتر از ما به محل رسيده است . او در داخل هواپيما با تمام همراهان مصافحه مي کند . بعد از دقايقي هواپيما به طرف سرزمين گلگون خوزستان به پرواز درمي آيد .
تيمسار اجوي از جمله افرادي است که با آتش توپخانه خود در عمليات طريق القدس شرکت داشته است. او در همان سالها شنيده ها و ديده هايش را يادداشت مي کرد و اکنون، همه آنچه را که نوشته بود ، به همراه آورده است . در داخل هواپيما ، دفترچه يادداشت او را مي گيرم . چند صفحه اي از آنچه را که او نوشته بود ، برايتان نقل مي کنم :
" جاده ي انحرافي است که جهاد سازندگي ساخته است. وجب به وجب در اينجا(با) کاميون خاک ريخته شده است که کنار آن را با حصيرها پوشانده اند ، مردم بايد بيايند اين جاده را ببينند ، اين جاده ، جاده ي پيروزي است ،واحدهاي زرهي ما از اين جاده رفته اند . "
" ما از اصفهان آمده ايم ، شما شاهد عقب زدن دشمن توسط نيرو(ها)ي اسلام بوديد . حتماً برويد و بازگو کنيد آن را ، خدا شما را پيروز کند ".
" فانوسهايي را که به فاصله صد متر ، صد متر ( از هم ) مي بينيد ، جهت راهنمايي و حرکت واحدها در روي اين جاده بوده است . "
" الان چهار کيلومتر ديگر به بستان داريم ".
" بسم الله الرحمن الرحيم ، ساعت 23:15 ـ 7/9/60 ، مختاري نسب، فلاحي ،احمدي ، تقي نژاد، شريفيان و احمدي راننده هاي مهمات با آقايان ! عمليات دارد، شروع مي شود . انشاالله پيروزي با ماست ؛ قرآن را باز کرديم . نويد پيروزي را عيناً در اين صفحه ديديم . "
دفترچه را به آقاي اجوري برمي گردانم . تيمسار رياحي خطاب به او مي گويد : " مواظب باش ! مواظب باش ( اينها اسرار جنگ است .)
دشتهاي پهناور خوزستان را از آنچه که در سفر قبلي ديديم ، سرسبزتر مي نمايد .
چرخهاي هواپيما باز مي شود . صياد در داخل کابين هواپيما در کنار خلبانان است . پس از فرود مي گويد :
بلافاصله که پياده شديد ، سوار اتوبوس مي شويد و پس از استقبال کوچکي که در نظر گرفته شده است به طرف قرارگاه زرگان مي رويم . برادرها تا نماز مغرب و عشا وقت دارند که در جاهايشان مستقر شوند . نماز در مسجد قرارگاه گزارده خواهد شد و بعد جلسه عمومي تشکيل مي شود تا نکاتي گفته شود .
با گذر از خيابانهاي شهر اهواز متوجه مي شوم که در روزهاي گذشته ، اينجا هم باران زيادي باريده است .
نزديک اذان مغرب و عشا به قرارگاه جنوب پادگان شهيد قاسمي ( زرگان) مي رسيم و بعد به طرف سالن اجتماعات قرارگاه مي رويم . در کنار در ورودي تالار ، تابلويي حاوي تاريخچه و سير تشکيل قرارگاه فرماندهي منطقه ي جنوب نصب شده است :
فرماندهي منطقه جنوب به منظور طراحي و هدايت عملياتهاي آفندي و پدافندي توسط نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران ، سازماندهي گرديده است .
1ـ قرارگاه عملياتي جنوب پس از شروع جنگ تحميلي از مهرماه سال 1359 با نام قرارگاه مقدم نزاجا در جنوب ، در کارخانه ي لاستيک سازي پادگان دزفول آغاز به فعاليت نمود .
2ـ از مرداد ماه سال 1360 قرارگاه مقدم نزاجا به کارخانه ي صنايع فولاد اهواز منتقل گرديد .
3ـ از ابتداي سال 1361 قرارگاه مقدم نزاجا در جنوب به قرارگاه عملياتي جنوب تغيير نام يافت .
4ـ از مرداد ماه سال 1361 قرارگاه عملياتي جنوب تحت عنوان ثانويه ( قرارگاه کربلا نزاجا ) در ارتفاعات برغازه مستقر گرديد .
5ـ از آبان ماه سال 1362 به ايستگاه حسينيه منتقل گرديد .
6ـ در ارديبهشت ماه سال 1367 قرارگاه به ارتفاعات ميش داغ، نقل مکان نمود .
7ـ در مهرماه سال 1371 به فرماندهي منطقه ي جنوب تغيير نام يافت .
8ـ از مورخه 29 فروردين سال 1374 ـ همزمان با روز ارتش ـ فرماندهي منطقه ي جنوب در پادگان شهيد قاسمي ( زرگان ) استقرار يافت . "
در کنار اين تابلو ، تصاويري از شهيد اقارب پرست و خلبان شهيد نصرالله آسيايي وجود دارد .
در جلسه ي توجيه عمومي ، صياد شيرازي اظهار مي دارد که :
" يکي از استثنايي ترين سفرها و يا مأموريتهاي افتخاري ، ( اين سفر ) است ،پايه و اساس اين سفر ، خاکي بودن است و از خداوند، سلامتي قلب و روح را بخواهيم ، چرا که اگر بخواهيم وارد صحنه ها و جبهه هاي نور شويم ، يادآوري آن صحنه ها بايد زمينه سازي شود . چه کساني اصلح تر براي اين زمينه سازي ،از رزمندگاني که در آن عمليات شرکت داشته اند ، هستند ؟ ( لذا ) قبلاً تأکيد داشتيم که تشريفات نباشد ، با لباس مشخصي مي آييم و همه چيز برادرانه است استقراري که در اين 48 ساعت داريم و ميهمان هستيم ( بايد ) پايه ي آن برادري بين عزيزان ( باشد ) اگر کوتاهي آن را از چشم بنده ببينيد و به بزرگواري خود ببخشيد . مخصوصاً برادران سپاهيمان که مقداري تعدادشان قليلتر است، خير مقدم مي گويم. به فرد فرد برادران عزيز که از راههاي دور و نزديک دعوت ما را پذيرفتند و ( به اين سفر آمدند ) و انشاالله دست پر از اين سفر برگردند "
" خداي متعال به همه ما توفيق داد ، به رزمندگان اسلام ( که ) در سرلوحه انقلاب در معرض يک نبرد ( نابرابر) و نزديک با دشمنان اسلام قرار گرفتند و برما تحميل شد ، از جنگ با ضد انقلاب گرفته تا جنگ تحميلي . و ( در اين امر ) يکي از برکات آن ، آب ديده شدن و باور کردن خود بود. ( به صورتي که با هر ) دشمني و با هر شکل و قيافه اي مبارزه کنيم ، چون صحنه رزم ما ترکيبي از سپاه و ارتش و نيروهاي مردمي بود و خود اين نعمت براي هر کس که يک جور افزون شده است ".
" ارتشيها سرافراز شدند ( به خاطر اين که توانستند ) از طاغوت ببرند و به انقلاب بپيوندند من که در اصفهان بودم در کنار ( چهره ) کريه حکومت نظامي ، ( ديدم ) که زمينه هاي پيوند ارتش با مردم نيز فراهم شد "
" بايد زمينه عمل پيش مي آمد تا ارتش آزمايش خود را پس دهد . سپاه ( هم ) اگر جنگ نبود اصلاً فرصت تعهد نظامي را پيدا نمي کرد. يکي از شگفت انگيزترين رشدها در نهادها رشد سپاه است و مردم عملاً رسيدند ( به اين امر که ) در دفاع ـ که برايشان واجب است ـ نمي توانند به ارتش و سپاه اکتفا کنند ( لذا ) به صحنه آمدند و الحق هم که خوب آمدند "
با برادران سپاه به توافق رسيديم و قرارگاه مشترک سپاه و ارتش به نام قرارگاه کربلا ( تشکيل شود ) . سپس به خود، آزادي داديم که اين قرارگاه نبايد يکجا باشد سپاه کارهايي خارج از محدوده را در گلف انجام مي داد و ما در صنايع فولاد و بعد در اينجا ( پادگان زرگان )
صياد ، اعضاي هيأت معارف را به گروههاي کاري مختلفي تقسيم مي کند و هر گروه ،تا پاسي از شب ، به تنظيم برنامه هاي خود براي روز بعد مي پردازد.»
نظر شما