آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۷۷۲۱
۲۳:۴۲

۱۴۰۴/۰۹/۲۷
گفت و گوی تصویری با آزاده و جانباز «عبداله فیروز آبادی»

در بیابان دشمن، با ایمان و شجاعت مقاومت کردیم

«عبداله فیروز آبادی» روایت می‌کند: اسارت و سه روز بی‌آبی و گرسنگی ما را نترساند، ایستادگی کردیم و تلاش کردیم زنده بمانیم.»


در بیابان دشمن، با ایمان و شجاعت مقاومت کردیم
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «عبداله فیروز آبادی» می‌گوید: قبل از اینکه ما به جبهه برویم، مشغول درس بودیم، اما بعد از اینکه برادرم در سپاه بود و ضرورت ایجاب کرد، من و دوستانم هم به خدمت سربازی رفتیم. طبق اعلام آن زمان، ابلاغیه ژاندارمری رسید و گفتند: «از این تاریخ شما باید به خدمت اعزام شوید.» ما هم درس و مدرسه را رها کردیم و راهی جبهه شدیم.
ابتدا به مسجدسلیمان اعزام شدیم و در آنجا دوره‌های آموزشی سه‌ماهه را گذراندیم. سپس به منطقه جنگی هویزه منتقل شدیم و در لشکر ۷۷ تقسیم شدیم. هویزه برای ما اولین تجربه واقعی حضور در جنگ بود؛ شب‌ها صدای خمپاره و توپ می‌آمد و ما که تا آن زمان جنگ ندیده بودیم، در تعجب بودیم و می‌گفتیم: «کجا رفتیم؟!» تازه وارد آش خوری شده بودیم که ده تا پانزده کیلومتر جلوتر خط مقدم بود.
در عملیات آخر سال ۶۷، من ۲۸ یا ۲۹ ماه خدمت را انجام داده بودم که همه‌اش در مناطق جنگی گذشت. به علت ضرورت جنگ، اضافه خدمت هم داشتم. یک شب غروب، خط ما شکست و عراقی‌ها از پشت دور زدند. ما بی‌خبر بودیم، اما از مهران تا خوزستان نیرو‌های پشتیبانی فعال بودند.
به بچه‌ها گفتم: «قدیمی‌تر‌ها و فرماندهان اینجا هستند، فقط با اقتدار باید عمل کنیم.» ما گشت‌های شناسایی انجام دادیم و تعدادی اسیر گرفتیم، اما تعدادی از همرزمان ما شهید شدند.
روحیه جنگندگی در بین بچه‌ها بسیار بالا بود و ترس در وجود هیچ‌کس نبود. همه با شهامت می‌جنگیدیم. بعد از اسارت، سه روز در بیابان و بدون آب و غذا ماندیم. بسیاری از دوستان به علت تشنگی شهید شدند. در آن شرایط سخت، ریش‌هایمان را می‌زدند و با توهین با ما رفتار می‌کردند، اما ما ایستادگی کردیم و تلاش کردیم زنده بمانیم. من ۱۰۴ روز در منطقه بودم و مرخصی نگرفتم، تا پایان مأموریت، حتی در سخت‌ترین شرایط مقاومت کردم.
در ادامه گفت و گوی تصویری را ببینید:

کد ویدیو


انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه