مدال طلایی که نصیبم نشد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، جانباز «بهرام انصاری» میگوید: من در دوران خدمت، در گارد مشغول بودم. با آغاز انقلاب اسلامی و به دستور امام، بهصورت منظم و مسلحانه به کنگاور اعزام شدیم. حدود دو سال بهعنوان معاون کمیته انقلاب اسلامی پیامبر فعالیت داشتم. با اینکه مسئولیت شهری داشتم، اما باورم این بود که جبهه به نیروهای آموزشدیده نظامی بیشتر نیاز دارد؛ چراکه تمام فنون نظامی را در گارد آموخته بودم.
با وجود مخالفتها، خودم نامهای نوشتم و اعلام کردم که منطقه عملیاتی به من نیاز دارد. به همین دلیل به جبهه اعزام شدم و نزدیک به دو سال در گیلانغرب حضور داشتم. در این مدت مجروح شدم. پس از شهادت رئیس بهداری گیلانغرب، مدتی بهعنوان معاون بهداری فعالیت کردم، اما روحیهام با ماندن در پشت خط سازگار نبود؛ هر جا عملیات بود، دلم آنجا آرام میگرفت.
قبول نکردم در موقعیتهای رسمی و غیرعملیاتی بمانم و راهی سردشت شدم. در یکی از عملیاتها، به دلیل تسلطم بر فنون نظامی، مأمور شدم نقص یک مینیکاتیوشا را برطرف کنم. شبانه، با چراغقوه، حدود پانزده تا شانزده سیم را بررسی کردم و دستگاه را آماده شلیک کردم. پس از هماهنگی بیسیم، شلیک آزمایشی انجام شد و فرمانده گردان از نتیجه کار شگفتزده شد.
پس از آن، به سپاه کرمانشاه در کنار هوانیروز منتقل شدم. پیشنهاد فعالیت تخصصی داده شد. دستگاه تراش در اختیار نداشتیم، اما گفتم هر قطعهای را با ابزار دستی میتوانم بسازم. نمونهاش ساخت دو ماکت تانک با قطعات باقیمانده بود که بعدها در موزه بنیاد شهید کرمانشاه نگهداری شد.
پس از عملیات حلب و مجروحیت شیمیایی، دوباره در عملیاتهای کربلای چهار و کربلای پنج حضور پیدا کردم. در کربلای پنج از ناحیه سر، دست و کمر مجروح شدم و به اهواز منتقل شدم. قرار بود به شیراز اعزام شوم، اما دوباره به خط مقدم بازگشتم.
حاصل این سالها، پنج مدال نقره است؛ مدالهایی که نشانه زخمها و ایستادگیاند. من به مدال طلایی که آرزویش را داشتم نرسیدم؛ مدال طلای شهادت.
در ادامه گفتگوی تصویری را میبینید:
انتهای پیام/