مهرداد در اسارت روحیه ای استوار و عزتمند داشت
به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید غریب اسارت «مهرداد شیروانی» هفتم فروردین ۱۳۳۷، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش مصطفی و مادرش،نیکدخت نام داشت. تاپایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. یکم مهر ۱۳۵۹، در قصرشیرین بر اثر مفقودالاثر توسط نیروهای عراقی شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش بدست نبامده است. او را حسین نیز می نامیدند.

علی علیدوست از آزادگان استان قم در خصوص نحوه اسارت و شهادت این شهید عزیز اینگونه روایت می کند:
مهرداد شیروانی، جوانی تهرانی و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از پادگان ولیعصر تهران به همراه یارانش راهی جبهه شد. فرماندهی گروهان با سید علیاکبر مصطفوی نیشابوری بود و فرمانده گردان سید رحمتالله جزایری. روز سیام شهریور ۱۳۵۹، کاروان اعزامی تهران حرکت کرد و اول مهر به قصرشیرین رسید.
تنها یک روز بعد، دوم مهر، سرنوشت تلخ اسارت بر آنان سایه انداخت. ما چند نفر بودیم که با لباس نظامی به دست نیروهای بعثی افتادیم. مهرداد نیز در میان ما بود.
هر کس در بازجوییها برای فریب دشمن چیزی گفت؛ یکی خود را غیرنظامی معرفی کرد، دیگری بهانهای آورد.
اما مهرداد ساده و بیپیرایه گفت: «آمده بودم برای گردش و تفریح.» همین پاسخ، شک و سوءظن عراقیها را برانگیخت.
ما را به زندان فضیلیه منتقل کردند، اما مهرداد را از جمع جدا نمودند. از آن پس دیگر او را ندیدیم. بارها به نمایندگان صلیب سرخ گزارش دادیم، اما هیچ خبری از او به دستمان نرسید.تاریخ شهادتش همچنان نامعلوم باقی ماند.
در روزهای بازجویی در استخبارات بغداد، گاهی عراقیها برای فریب یا آرام کردن ما سیگار میآوردند.
یک بار من و مهرداد کنار هم نشسته بودیم. وقتی سیگارها را توزیع کردند، به او گفتم: «بیا برویم بگیریم، بعد بدهیم به کسانی که سیگاریاند.» پرسید: «مگر خودت سیگار میکشی؟» گفتم: «نه، فقط برای دیگران.» اما مهرداد با قاطعیت گفت: «نه، ما نباید چیزی از عراقیها بگیریم و نباید چیزی از آنها بخواهیم. حتی میخواهم از این به بعد غذایم را کمتر بخورم تا به کمخوری عادت کنم، مبادا روزی ناچار شوم از دشمن چیزی بخواهم.»
این روحیه استوار و عزتمند، تصویری روشن از ایمان و شجاعت او بود.
انتهای پیام/