کد خبر : ۶۰۷۱۲۲
۱۲:۰۰

۱۴۰۴/۰۹/۱۹

محمدحسین شیری؛ شهیدِ غریبِ اسارت که در سکوت اردوگاه الرمادی به آسمان پر کشید

در دل غربت اردوگاه‌های دشمن، محمدحسین شیری رزمنده‌ای مقاوم و آرام، نیمه‌شبی پس از ماه‌ها رنج اسارت به آسمان پیوست و غریبانه به خاک سپرده شد.


محمدحسین شیری؛ شهیدِ غریبِ اسارت که در سکوت اردوگاه الرمادی به آسمان پر کشید

به گزارش نوید شاهد یزد، آزادگان، فرزندان تندرستِ صبر و سربلندی‌اند؛ دلیرانی که در سیاه‌ترین روزهای اسارت، چراغ غیرت را در دل خود روشن نگه داشتند و با شکوهی خاموش اما ماندگار، حماسه‌ای از بردباری و ایمان آفریدند.

آزاده و جانباز ۳۵ درصد دفاع مقدس، سیدعلی حسینی شیطوری متولد ۱۳۴۵ و بازنشسته شرکت سنگ‌آهن مرکزی ایران – بافق، درباره حضور خود در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل و آخرین لحظات شهادت هم بند اسارتش شهید «محمدحسین شیری احمدآبادی» چنین روایت می‌کند:

۲۰ آذر ۱۳۶۳ از سوی بسیج به جبهه اعزام شدم و در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه هورالهویزه حضور داشتم. حدود ساعت ده و نیم صبح از ناحیه سر مجروح شدم و پس از اسارت، به کمپ الرمادی ۹ منتقل شدم. در آنجا با شهید محمدحسین شیری در یک آسایشگاه بودیم و به همراه مرحوم حسن شجاعی کنار هم استراحت می‌کردیم.

محمدحسین شیری؛ شهیدِ غریبِ اسارت که در سکوت اردوگاه الرمادی به آسمان پر کشید

شهید شیری از ناحیه دست مجروح شده بود و با وجود شرایط سخت، فردی بسیار مقاوم، دلیر و خوش‌برخورد به شمار می‌رفت. او ارشد آسایشگاه بود و هر شب پیش از خواب برای همه دعا می‌خواند.

حدود شش ماه پس از اسارتمان، در ۲۹ شهریور ۱۳۶۴، نیمه‌شب بود که شهید شیری حدود ساعت ۱۲ شب دچار نفس‌های سنگین و غیرعادی شد. من و حسن شجاعی متوجه شدت وضعیت او شدیم؛ به نظر می‌رسید فشارهای طاقت‌فرسای اسارت و جراحات باعث ایست قلبی او شده است. نگهبان‌ها را صدا زدیم، اما دیر آمدند و عزیزمان از دست رفته بود. صبح روز بعد اعلام کردند که شهید شیری به شهادت رسیده است و پیکرش به همراه چند تن از اسرا در قبرستان نزدیک اردوگاه به خاک سپرده شد. پس از شهادت او، مرحوم حسن شجاعی ارشد آسایشگاه شد.»

محمدحسین شیری؛ شهیدِ غریبِ اسارت که در سکوت اردوگاه الرمادی به آسمان پر کشید

سیدعلی حسینی شیطوری در ادامه روایت خود از سال‌های اسارت چنین می‌گوید:
«روزها و شب‌های اسارتم در زندان‌های گوناگون گذشت؛ از الرمادی ۹ به مدت یک سال و یک ماه گرفته تا الرمادی ۷ که سه سال و سه ماه در آن روزگار سخت را تاب آوردم، و سپس تکریت ۱۷. مجموعه این سال‌های سنگین، ۱۹۹۲ روز اسارت بود؛ روزهایی که سرانجام با لطف خدا در ۲ شهریور ۱۳۶۹ پایان یافت و به آغوش میهن اسلامی بازگشتم.»

گفتگو از: علی اصغر دشتی 

منبع: نویدشاهد

گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه