معرفی کتاب/ پای پرواز
کتاب «پای پرواز» روایتی مستند از زندگی شهید «سیفالله اسماعیلی» از شهدای دوران دفاعمقدس است . این کتاب به همت «میثم غلامپور» به نگارش درآمده و توسط انتشارات میراث اهلقلم به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، کتاب «پای پرواز» حاصل تلاشی است برای ارائه روایتی درخور از زندگی شهید سیفالله اسماعیلی کسی که در گفتار و رفتار و پندارش ریزهکاریهای زیادی داشت و همانها هم او را از بقیه متمایز میکرد. این خاص بودن البته در آخرین اعزام او به جبهه به اوج خودش میرسد و پررنگتر از همیشه خودش را نشان میدهد.
شهید «سیفالله اسماعیلی» از شهدای شهر دماوند است و با شروع جنگ عراق علیه ایران در حالی که در اداره پست مشغول خدمت بود و دو فرزند هم داشت، به طور داوطلبانه به جبهههای جنوب و غرب کشور اعزام شد. سرانجام در اعزام آخر، به عضویت نیروهای تخریب درآمد و در جریان عملیات والفجر۴ به شهادت رسید.

مولف یادآور شده است که برای نگارش کتاب «پای پرواز» با چهل تن از افرادی که با شهید اسماعیلی آشنایی داشتند، گفتوگو انجام شده و فرایند پژوهش، نگارش، تدوین و انتشار اثر در مجموع نزدیک به دو سال به طول انجامیده است. بخش عمده کتاب بر پایه گفتوگوهایی شکل گرفته که با نزدیکترین افراد به شهید صورت گرفته است. این مرحله ماهها ادامه داشت و در آن تلاش شد تا با تمامی کسانی که ممکن بود خاطرهای از شهید در ذهن داشته باشند، مصاحبه انجام شود.
مولف در دیباچه کتاب از ادای دین به شهدا میگوید: «همیشه گفتهام؛ حساب و کتاب نوشتههایم درباره شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با بقیه آثارم متفاوت است و آنها را به چشم نوعی ادای دین و انجام وظیفه نگاه میکنم. انگیزه و شوقم این است که بتوانم در ثبت، ضبط و مکتوب و ماندگار کردن حرفهای در سینه مانده درباره بزرگدلانی مثل شهید اسماعیلی سهمی داشته باشم و همین من را به سمت چنین موضوعات و کتابهایی میکشاند.»
در بخشی از این کتاب آمده است:
روزها آمدند و رفتند تا بالاخره موقع موعود از راه رسید؛ روز شروع مرحله جدیدی از عملیات والفجر ۴. زمان چشم انتظاریها تمام شده بود. آن عملیات با مشارکت سپاه و ارتش در مناطقی مثل پنجوین و سلیمانیه عراق شکل گرفته بود و از اهدافش تسلط به مناطقی مهم مثل دشت شیلر و همینطور مسدود کردن راه نیروهای ضد انقلاب بود که آن روزها اتفاقات تلخی را رقم میزدند.
سیف الله موقع آن عملیات کنار نیروهای تخریب یکی از تک تیراندازها شده بود. درست توی گیروادار عملیات، روز سیزدهم آبان وقتی او پیشمرگ بقیه شده بود، خمپارهای آمد و کاری را که نباید، کرد. صدای انفجاری بلند شد همه نگاهها چرخید سمت آن صدا.
