سرنوشت مهرداد به صورت مبهم باقی ماند

به گزارش نوید شاهد همدان، احسان تاریمرادی از آزادگانی است که در روزهای نخست جنگ تحمیلی به اسارت در آمده و خاطرات زیادی در سینه دارد.
قبل از جنگ تحمیلی در دانشگاه تهران به تحصیل میپرداختم که با مطرح شدن انقلاب فرهنگی دانشگاه تعطیل و ما جهت امور فرهنگی به سرپل ذهاب و روستاهای اطراف آنجا اعزام شدیم.
در آنجا با آقای آذربان فرمانده سپاه قصرشیرین آشنا شدم که گفتند الان وقت برنامههای فرهنگی نیست و باید به دفاع از کشور بپردازیم چراکه دشمن در مرزها کمین کرده و احتمال حمله زیاد است؛ و ما از کار فرهنگی به کار رزمی پرداخته و کار با سلاح را یاد گرفتیم. با آغاز حمله عراق در برابر دشمن متجاوز ایستادیم تا این که در اول مهر ۵۹ به اسارت درآمدیم. ۱۲ نفر بودیم که ما را به استخبارات بردند تا بتوانند اطلاعات جنگی را از ما بدست بیاورند.
در بین اسرا بسیجی خوش چهره و مرتبی به نام «مهرداد شیروانی» از بچههای تهران بود. وقتی مرا به اتاق بازجویی بردند پرسیدند در سرپل ذهاب به چکاری مشغول بودی؟ و من پاسخی قانع کننده دادم. بعد از من مهرداد را بردند و از او همان سوال را پرسیده بودند و او پاسخ داده بود من گردشگر هستم. عراقیها از این سوال تعجب کرده و پرسیده بودند در منطقه جنگی جای گردشگری نیست و مهرداد پاسخی نداده بود.
وقتی دوباره کنار من برگشت گفت سوالی پرسیدند و من خراب کردم. بعد از پایان بازجویی همه را به اردوگاهی بردند و مهرداد را جدا کردند و دیگر او را ندیدم که چه اتفاقی برای مهرداد افتاد.