روایت دانشجوی معلمی که علم و جهاد را در یک مسیر معنا کرد
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید ابراهیم کشوری دوغایی در سال ۱۳۳۹ در روستای سرسبز و مؤمنپرور «دوغایی» از توابع شهرستان قوچان، در خانوادهای مذهبی و زحمتکش چشم به جهان گشود. فضای ساده و صمیمی روستا، همراه با تربیت الهی در دامان مادری پاک و مؤمن، از همان کودکی شخصیت او را در مسیر ایمان، اخلاص و خدمت شکل داد.

کودکی؛ آغاز راه ایمان و اخلاق
شهید ابراهیم کشوری در ششسالگی وارد دبستان روستا شد. او از همان سالهای ابتدایی تحصیل، به نظم، ادب و علاقهاش به درس و مدرسه شناخته میشد. معلمانش او را دانشآموزی مؤدب، آرام و در عین حال باهوش و جستوجوگر توصیف میکردند.
پس از پایان دوره ابتدایی، برای ادامه تحصیل، به همراه مادربزرگش راهی شهر قوچان شد. زندگی در شهر اگرچه برای نوجوانی روستازاده آسان نبود، اما ایمان، پشتکار و تربیت خانوادگی به او کمک کرد تا در مسیر تحصیل و خودسازی ثابتقدم بماند.
ابراهیم از همان اوایل نوجوانی، مقیّد به انجام فرایض دینی و رعایت اخلاق اسلامی بود. در مجالس مذهبی، مراسم سوگواری اهل بیت علیهمالسلام و محافل دینی با علاقه و اخلاص حاضر میشد و ارتباط قلبی عمیقی با معارف اهل بیت پیدا کرده بود.
نوجوانی همزمان با انقلاب؛ حضور در متن حوادث
دوره راهنمایی و دبیرستان او در شهر قوچان سپری شد و مجموعاً هفت سال در این شهر مشغول تحصیل بود. همزمان با سالهای سوم دبیرستان، موج بیداری مردم ایران علیه رژیم طاغوت اوج گرفت. ابراهیم که جوانی مؤمن، هوشیار و انقلابی بود، در این خیزش مردمی بیتفاوت نماند و در کنار مبارزان و نیروهای انقلابی قرار گرفت.
او در شهر قوچان و روستاهای اطراف، در پخش و تکثیر اعلامیهها و نوارهای حضرت امام خمینی (ره) فعال بود و به همراه دوستان همفکرش، پیام انقلاب را به مردم میرساند. در عین حال، با اخلاق نیکو، صداقت و متانت خود، چهرهای مورد اعتماد در میان جوانان و اهالی محل به شمار میرفت.
پس از پیروزی انقلاب؛ ترویج فرهنگ و آگاهی در روستا
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، فعالیتهای فرهنگی و دینی ابراهیم وارد مرحلهای تازه شد. او به همراه جمعی از دوستانش، «انجمن اسلامی جوانان روستای دوغایی» را تأسیس کرد و از این طریق دهها نفر از جوانان روستا را گردهم آورد.
یکی از اقدامات ارزشمند او، ایجاد کتابخانه در محل انجمن اسلامی بود. بسیاری از کتابهایی که در این کتابخانه قرار گرفت، متعلق به خودش بود و آنها را با عشق و ایمان به فرهنگ مطالعه، به کتابخانه اهدا کرد. با این کار، فرهنگ کتابخوانی و اندیشیدن را در میان جوانان روستا ترویج داد و نشان داد که انقلاب اسلامی را تنها در شعار خلاصه نمیبیند، بلکه در رشد فکری و فرهنگی نسل جوان جستوجو میکند.
تشکیل خانواده؛ مسئولیت در کنار رسالت
شهید کشوری در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج مبارک، پسری به نام «علی» است. او در کنار نقش همسری و پدری، هرگز از مسئولیتهای اجتماعی و اعتقادی خود غافل نشد و زندگی خانوادگیاش نیز رنگ و بوی ایمان، قناعت و خدمت داشت.
ورود به تربیت معلم؛ معلمی برای محرومان
پس از وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، امکان ادامه تحصیل دانشگاهی برای مدتی از او سلب شد؛ اما روحیه جستوجوگر و عطش خدمت او را متوقف نکرد. ابراهیم به «تربیت معلم مشهد» که در آن دوران تنها مرکز آموزش عالی فعال بود راه یافت و با تلاش فراوان، موفق به اخذ مدرک فوقدیپلم شد و به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
در حالیکه آموزش و پرورش شهرستان پیشنهاد کرده بود در شهر و محیط اداری مشغول به کار شود، او راه دیگری را انتخاب کرد؛ راهی که به محرومان و دورافتادگان ختم میشد. به اختیار خود، تدریس در دورترین و محرومترین روستاهای قوچان را برگزید تا فرزندان روستایی نیز از نعمت علم و تعلیم محروم نمانند. برای او، معلمی نه یک شغل، که رسالتی الهی بود؛ رسالتی برای روشن کردن ذهنها و دلها.
از کلاس درس تا سنگر دفاع؛ معلمی در لباس رزم
با آغاز جنگ تحمیلی، ابراهیم احساس کرد که وظیفهاش تنها به کلاس درس محدود نمیشود. او که سالها در میدان اعتقاد و فرهنگ فعال بود، اینبار راه جبهه را در پیش گرفت تا از ارزشهایی که به جوانان میآموخت، خود نیز در خط مقدم دفاع کند.
وی پس از گذراندن آموزشهای نظامی و امدادگری، از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد. در میدان جنگ نیز همانگونه که در کلاس درس، مسئولیتهای سنگین را با توکل و آرامش بر عهده میگرفت، در جبهه نیز میکوشید سختترین و پرخطرترین مأموریتها را بپذیرد تا دین خود را به اسلام و انقلاب بهجا آورد.
دانشجو و رزمنده؛ جمع علم و جهاد در یک مسیر
پس از گذراندن پنج سال تعهد خدمت در روستاها، ابراهیم بار دیگر به مسیر علمی خود بازگشت و در رشته الهیات دانشگاه مشهد پذیرفته شد. او که سالها اهل مطالعه، تدبر در معارف دینی و فعالیت فرهنگی بود، اینبار با نگاه عمیقتر به تحصیلات دانشگاهی روی آورد تا خدمتش به دین و جامعه شکلی علمیتر و نظاممندتر پیدا کند.
اما هنوز مدت زیادی از تحصیل او در دانشگاه نگذشته بود که بار دیگر ندای جبهه را لبیک گفت. داوطلبانه به جبهه اعزام شد و اینبار در عملیات بزرگ و سرنوشتساز «کربلای پنج» در منطقه شلمچه شرکت کرد. پس از پایان عملیات، در حالی که میتوانست به مشهد برگردد و در دانشگاه به تحصیل ادامه دهد، باز هم جبهه را بر آسایش و امنیت شخصی ترجیح داد.
او به منطقه غرب کشور رفت و در منطقه «بانه» به عنوان دیدهبان مشغول خدمت شد؛ نقشی حساس، خطرناک و سرنوشتساز که نیازمند دقت، شجاعت و ایمان عظیم بود.
لحظه عروج؛ سحری همزمان با ماه خدا
سرانجام در بامداد روز جمعه، چهارم اردیبهشت ۱۳۶۶، که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، در حین انجام مأموریت دیدهبانی در منطقه بانه، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
پیکر مطهر او در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۶، با حضور پرشور امت حزبالله از شهر قوچان تشییع و در جوار دیگر شهیدان در مزار شهدای روستای دوغایی به خاک سپرده شد؛ روستایی که در آن متولد شده بود، رشد کرده بود، برایش کتابخانه ساخته بود و سرانجام در همان خاک، آرام گرفت.
الگویی از ایمان، علم و ایثار
شهید ابراهیم کشوری دوغایی نمونه روشن نسلی است که علم، ایمان، مبارزه، فرهنگ و ایثار را در یک خط به هم پیوند داد. او هم دانشجو بود، هم معلم روستا، هم فعال فرهنگی، هم رزمنده جبهههای نبرد و هم پدری دلسوز.
زندگی او نشان میدهد که میتوان هم در کلاس درس مؤثر بود، هم در سنگر دفاع، هم در عرصه فرهنگ و هم در میدان جهاد. نام و یادش، برای نسل امروز و فردا، الگویی الهامبخش از جوانی مؤمن، مسئولیتپذیر و بیادعاست که همه ظرفیتهای خود را در راه خدا و خدمت به خلق خدا به میدان آورد و سرانجام زیباترین پایان را برای زندگی دنیاییاش برگزید: شهادت در راه حق.