آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۶۰۳۷
۱۳:۵۹

۱۴۰۴/۰۹/۰۶

عهدی تا شهادت

پدر شهید عباس مقصودی نقل می کند: عباس با شهید صادق محمدی ارتباط نزدیکی داشت و تسبیح او را به یادگار نگه می‌داشت. در جبهه کردستان، از نیرو‌های دستۀ شهید محمد کرمی بود. مهمان‌نواز بود و رزمندگان را به خانه دعوت می‌کرد. یک بار از او پرسیدم: چرا در این سن به جبهه می‌روی؟ گفت: من و صادق عهد کرده‌ایم تا روز شهادت، جبهه را ترک نکنیم.


به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «عباس مقصودی» فرزند حاج مهدی، در نخستین روز خرداد ۱۳۵۰ در روستای قلعه‌تسمه از توابع شهرستان دره‌شهر چشم به جهان گشود. دانش‌آموز دبیرستان باقرالعلوم بود و در سال دوم تحصیل، عشق به وطن او را از کلاس درس به سنگر جهاد کشاند.

عهدی تا شهادت   با شور و شعف وصف‌ناشدنی، از طریق بسیج دانش‌آموزی به لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) سپاه پیوست و به‌عنوان رزمنده راهی میدان نبرد شد. این نوجوان شجاع، در آذرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۸ در منطقه ماووت عراق، بر اثر اصابت ترکش به سر و بدن، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. آرامگاه این شهید والامقام در گلزار شهدای قلعه‌تسمه قرار دارد.


خاطرات پدر از فرزندش:
 «عباس بسیار مؤدب، منظم و باهوش بود. به نظافت اهمیت می‌داد و آن را نشانه ایمان می‌دانست. در دوران ابتدایی، معلمش آقای نصیری از توان علمی او شگفت‌زده بود و گاه با او بحث علمی می‌کرد. عباس به نیازمندان کمک می‌کرد، شعور اجتماعی بالایی داشت، به صله‌رحم پایبند بود و در نبود من، که دوره‌گرد بودم، مسئولیت خانه را به‌خوبی به‌عهده می‌گرفت.»


«عباس علاقه‌ای عمیق به امام خمینی (ره) داشت و عکس ایشان را بر پیراهنش می‌چسباند. بی‌خبر از ما، در بسیج ثبت‌نام کرده بود و در سال دوم دبیرستان، درس را رها کرد و با پسرخاله‌هایش برای آموزش نظامی به پادگان رفت. وقتی برای بازگرداندنش رفتیم، خود را بالای درخت پنهان کرده بود و با اصرار ما پایین نیامد. تصمیمش را گرفته بود و من نیز او را به خدا سپردم.

«چهل روز پس از اعزام، عباس به مرخصی آمد. در منطقه اسدآباد، زیر درختی نشسته بود. غمگین و گرفته بود. گفت دچار موج‌گرفتگی شده‌ام. او را به خانه آوردیم و سپس برای درمان به اراک فرستادیم. پزشک پانزده روز دیگر به مرخصی‌اش افزود، اما عباس طاقت ماندن نداشت. بدون خداحافظی، حتی بدون برداشتن کوله‌پشتی، به جبهه بازگشت.»

عهدی تا شهادت: «عباس با شهید صادق محمدی ارتباط نزدیکی داشت و تسبیح او را به یادگار نگه می‌داشت. در جبهه کردستان، از نیرو‌های دستۀ شهید محمد کرمی بود. مهمان‌نواز بود و رزمندگان را به خانه دعوت می‌کرد. یک بار از او پرسیدم: چرا در این سن به جبهه می‌روی؟ گفت: من و صادق عهد کرده‌ایم تا روز شهادت، جبهه را ترک نکنیم.» که صادق محمدی هم یکسال بعد به شهادت رسید و به عباس پیوست.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه