فداکاری در لحظه آخر؛ داستان شهادت همرزمی که ماسکش را به من داد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، جانباز «محمد رضا ترک» ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی ابوقریب مجروح شیمیایی شدم. آن زمان سرباز لشکر ۱۶ قزوین بودم؛ تیپ یک، گردان ۱۸۵. حدود ساعت هشت صبح بود که اعلام کردند دشمن حمله شیمیایی انجام داده است. ما پنج نفر داخل یک سنگر بودیم و من ماسک نداشتم.
یکی از همرزمانم که اهل آذربایجان بود با دیدن وضعیت من، عکس رفیقم را جلوی صورتم گرفت تا شاید کمی از گاز شیمیایی در امان بمانم. خودش از سنگر بیرون رفت و دوباره برگشت. به او گفتم ماسک ندارم. خواستم ماسک خودش را بدهم، اما گفت:نه. تو زن و بچه داری. امروز ماسک برای تو باشد. هر چند من زن و بچه نداشتم. "
این جملهاش هنوز هم بعد از این همه سال در گوشم میپیچد و دلم را میسوزاند. میخواست ماسکش را از صورتش دربیاورد، اما اجازه ندادم. گفت:اگر اتفاقی هم بیفتد، راضی است. همان روز به شهادت رسید.
هنوز هم وقتی یادش میافتم، عذاب وجدان میگیرم. خدا روح شهید والامقام را شاد کند؛ او برای نجات من از جانش گذشت.»
در ادامه گفتگوی تصویری را ببینید:
انتهای پیام/