آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۵۳۲۰
۱۰:۱۹

۱۴۰۴/۰۸/۲۸
زندگینامه شهید «سید غلامرضا حسینی» به مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد

شرمنده همرزمان/ روایت ایثار، مراقبت و استقامت

بعد از مجروحیت همرزمانش به او می‌گفتند: با توجه به اینکه شما مجروح شیمیایی هستید، باید بیشتر از خودتان مراقبت کنید، اما او می‌گفت: با توجه به اینکه بسیاری از همسنگرهایم چشم، دست، پا و ... خویش را از دست داده‌اند و بسیاری از آنها به شهادت رسیده‌اند، من شرمنده آنها هستم.


شهید «سید غلامرضا حسینی» دوازدهم مرداد ماه ۱۳۴۹، در شهرستان کردکوی به دنیا آمد. پدرش سید محمد، کارگر کارخانه ذوب آهن بود و مادرش‌ام البنین نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. از سوی جهاد سازندگی و با سمت راننده بلدوزر در جبهه حضور یافت و در بمباران شیمیایی مجروح شد. بیست و هفتم آبان ماه ۱۳۷۵، در زادگاهش بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای همان شهرستان به خاک سپردند.

شرمنده همرزمان/ روایت ایثار، مراقبت و استقامت


به گزارش نوید شاهد گلستان، کردکوی سال ۱۳۴۶، عقربه تاریخ دوازدهمین روز از مرداد ماه، گرم‌ترین ماه سال را نشان می‌دهد، قلب‌ها در سینه‌ها می‌طپد و همه منتظرند، ناگهان انتظار به سر آمد و کودک معصومی از سلاله پاک نبی مکرم اسلام (ص) تولد یافت. هلهله شادی در فضای عرش پیچید و عرض تبریک ملکوتیان بر خاندان عصمت و طهارت، بر شکوه این میلاد افزود. چرا که یکی بر امت شهید پرور و مهمتر از آن به جمع لاله‌های مطهر حسین (ع) و رهروان مکتبش اضافه شد. او را سید غلامرضا یعنی خادم حضرت امام رضا (ع) نام نهادند که خود گواهی است به اعتقادات قوی والدینش. شهید از همان کودکی علاقه خاصی به پدر و مادرش داشت، با توجه به اینکه پدرشان در ذوب آهن اصفهان مشغول به کار بود، خانواده او از شهرستان کردکوی به فلاورجان از توابع شهرستان اصفهان نقل مکان کردند. شهید از دوران کودکی همراه پدر در نماز شرکت می‌کرد و علاقه خاصی به انجام وظایف دینی داشت. 
ایشان بسیار رئوف و مهربان بود و در کار‌ها به پدر و مادر خود کمک می‌کرد و به علت اخلاق و رفتار بسیار خوبش در بین دوستان و اقوام محبوبیت بسیاری داشت. شهید دوران تحصیلی خود را از دوران ابتدایی تا دوران راهنمایی در شهرستان فلاورجان گذراند. شهید با توجه به علاقه خاصی که به اسلام داشت در اوایل انقلاب که هنوز نوجوان بود در راهپیمایی ها، مراسم و نصب پوستر با همکلاسی هایش شرکت فعالانه داشت، همچنین با شروع جنگ تحمیلی در حالیکه در سال سوم راهنمایی مشغول تحصیل بود، علاقه خاصی به حضور در جبهه داشت. همواره ناراحت بود که چرا با این همه سفارش‌های امام خمینی (ره) نمی‌توانیم به جبهه برویم و با علاقه‌ای که به اسلام و امام راحل داشتند به پیام امام لبیک گفت و از طریق جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد. از طرف جهاد برای تعلیم رانندگی دستگاه‌های سنگین به شهر قم اعزام و در کنار سنگر سازان بی سنگر در خط مقدم جبهه به ساخت سنگر، پل، راه و ... فعالیت نمود و در چندین عملیات عملیات شرکت داشت، در دهم اسفند ماه ۱۳۶۶، در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه (غرب کشور) بر اثر بمباران شیمیایی دشمن بعثی عراق از ناحیه تمامی بدن مجروح شد و بعد از چند روز بستری در بیمارستان صحرایی و مداوا دوباره به کار خود در جبهه ادامه داد. شهید در تمام مدت زندگی اش به فکر مادیات نبود و همیشه تأکید داشت من برای رضای پروردگارم به جبهه رفته‌ام. 
بعد از مجروحیت همرزمانش به او می‌گفتند: با توجه به اینکه شما مجروح شیمیایی هستید باید بیشتر از خودتان مراقبت کنید، اما او می‌گفت: با توجه به اینکه بسیاری از همسنگرهایم چشم، دست، پا و ... خویش را از دست داده‌اند و بسیاری از آنها به شهادت رسیده‌اند، من شرمنده آنها هستم. 
شهید در سال ۱۳۶۸ با پایان یافتن جنگ و برگشت از جبهه به شهرستان کردکوی برگشت و ازدواج نمود، ثمره این ازدواج دو فرزند با نام‌های سید حسین و سید سجاد می‌باشد. شهید تا زمان شهادت در جهاد سازندگی مشغول به کار بود. سرانجام، مجروحیت شیمیایی سید غلامرضا ماه‌ها طول کشید و با اوج گیری مجروحیت در شهریور ماه سال ۱۳۷۵ در بیمارستان سیدالشهداء اصفهان بستری و حدود دو ماه بعد از آن در بیست و هفتم آبان ماه ۱۳۷۵، در شهرستان کردکوی در زادگاه خویش به «لقاء اللّه» پیوست و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد. 
انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه