آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۴۷۷۷
۱۶:۳۹

۱۴۰۴/۰۸/۲۳

روایت زندگی و شهادت شهید «محمد مهدی‌زاده»

شهید «محمد مهدی زاده» با آغاز جنگ تحمیلی، در کنار پشتیبانی از جبهه‌ها، به‌عنوان پاسدار وظیفه در گردان قائم خدمت کرد و به خوش‌اخلاقی و روحیه‌ی پرنشاط میان همرزمان شناخته شد. سرانجام آبان ۱۳۶۶ در منطقه‌ی قلاویزان مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و یادش در گلزار شهدای بهشت زهرا جاودانه شد.


به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «محمد مهدی زاده» فرزند نوروزعلی، دهم مهرماه سال۱۳۴۲ به عنوان اولین فرزند خانواده در روستای نادرآباد شوهان و در خانواده‌ای کشاورز و دامدار دیده به جهان گشود. دوران کودکی با شرایط سخت، طاقت فرسا و مشقت بار زندگی روستایی گذشت.

روایت زندگی و شهادت شهید «محمد مهدی‌زاده»

محمد به گفته پدر و مادر و خانواده‌اش از همان بچگی زبر و زرنگ و پر جنب و جوش بود و با رسیدن به سن ۷ سالگی با توجه به علاقه و هوش و ذکاوتی که داشت به مکتب رفت و شروع به درس خواندن نمود.

به خاطر مشکلات زندگی، پدر وی جهت تأمین مخارج زندگی، قبل از انقلاب ابتدا به کشور عراق که در همسایگی بود و سپس به تهران رفت. 

با تولد فرزندان دیگر خانواده و نیاز به تلاش زیاد برای برآوردن مخارج معیشتی، پس از اتمام کلاس ششم ابتدایی در سال ۱۳۵۴ به دلیل اینکه پدر مشغول کار شده بود، خانواده تصمیم به مهاجرت به تهران گرفتند.

محمد در تهران، در تأمین مخارج همراه پدر مشغول کار و به خانواده کمک می‌کرد و به خاطر همین خصوصیات و از خودگذشتگی مورد محبوبیت خانواده قرار داشت و در سن ۱۸ سالگی تصمیم به ازدواج برای او گرفتند.

با شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ و یورش دشمن بعثی به کشور عزیزمان ایران، در امورات پشتیبانی و کمک به پایگاه‌ها و سازمان‌های پشتیبانی جنگ پیشقدم بود تا اینکه ۱۸ مرداد ۱۳۶۵ جهت گذراندن خدمت مقدس سربازی به عنوان پاسدار وظیفه به پادگان کربلا واقع در شهر سرابله از توابع استان ایلام و پس از گذراندن دوره آموزش شهید محمد مهدی‌زاده فرزند نوروزعلی، دهم مهرماه سال ۱۳۴۲ به‌عنوان نخستین فرزند خانواده در روستای نادرآباد شوهان و در خانواده‌ای کشاورز و دامدار چشم به جهان گشود.

دوران کودکی او در شرایط سخت و طاقت‌فرسای زندگی روستایی سپری شد.

محمد، بنا بر گفته پدر و مادر و خانواده‌اش، از همان کودکی پرجنب‌وجوش، زرنگ و باهوش بود. در هفت‌سالگی با علاقه و ذکاوتی که داشت به مکتب رفت و آغاز به آموختن کرد.

به‌دلیل مشکلات معیشتی، پدر خانواده برای تأمین مخارج پیش از انقلاب ابتدا راهی عراق شد و سپس به تهران رفت. 

با تولد فرزندان دیگر و افزایش نیاز‌های خانواده، پس از پایان کلاس ششم ابتدایی در سال ۱۳۵۴، خانواده تصمیم به مهاجرت به تهران گرفتند.

محمد در تهران همراه پدر به کار پرداخت و در تأمین هزینه‌های زندگی یاری‌رسان خانواده بود. همین روحیه ازخودگذشتگی و تلاش، او را محبوب خانواده ساخت. در سن هجده‌سالگی خانواده برایش تصمیم به ازدواج گرفتند.

با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ و یورش دشمن بعثی به خاک ایران، محمد در امور پشتیبانی و کمک به پایگاه‌ها و سازمان‌های پشتیبانی جنگ پیشگام شد.

در ۱۸ مرداد ۱۳۶۵ برای گذراندن خدمت مقدس سربازی به‌عنوان پاسدار وظیفه به پادگان کربلا در شهر سرابله (استان ایلام) اعزام شد و پس از پایان دوره آموزشی، راهی قلاویزان مهران ـ قدمگاه شهیدان ـ گردید.

او به گردان قائم (که بعد‌ها به گردان ۵۰۶ تغییر نام یافت)، گروهان سوم، دسته اول معرفی شد و به‌عنوان آرپی‌جی‌زن مشغول خدمت گردید. محمد با گذراندن ۱۸ ماه خدمت سربازی، به‌گفته همرزمانش فردی با روحیه، شوخ‌طبع و خوش‌اخلاق بود و بسیاری از رزمندگان را به خود جذب می‌کرد. او عادت داشت هنگام ورود نیرو‌های تازه‌اعزامی به قلاویزان، به استقبالشان برود و آنان را برای پذیرایی و خوش‌آمدگویی به سنگر خود دعوت کند.

سرانجام پس از رشادت‌های فراوان، در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۶۶ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در محل استقرار نیرو‌های تازه‌اعزامی، به خیل عظیم شهیدان پیوست.

از این شهید والامقام یک فرزند دختر به یادگار مانده است که چند ماه پس از شهادت پدر دیده به جهان گشود. مزار ایشان در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران، قطعه ۴۰، ردیف ۱۹، شماره ۱۵ قرار دارد.

شهادت آمد و چرخید و پر زد
سر هرکوچه آهنگ سفر زد

نمایان کرد صبح صادقش را
صدا کرد بلبلان عاشقش را

 

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه