هرگز سلاح مبارزه با دشمنان اسلام را در هیچ زمان و مکانی بر زمین نگذارید
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «اسماعیل عبدالصمدی فرخی» سوم دی ماه ۱۳۴۳، در شهرستان میناب چشم به جهان گشود. پدرش عباس، کارمند شهرداری بود و مادرش زبیده نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند. کارمند جهاد سازندگی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مدتها در منطقه بر جا ماند و بیست و یکم شهریور ۱۳۶۸، پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیتنامه شهید:
هرگز سلاح مبارزه با دشمنان اسلام را در هیچ زمان و مکانی بر زمین نگذارید
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خدا و برای رضای حضرت حق، چند کلمهای به عنوان وصیت و نصیحت مینگارم.
اینجانب اسماعیل عبدالصمدی، فرزند عباس، گواهی میدهم به یکتایی معبودم که آفریدگار هر دو جهان است و همچنین به فرستادگان او از حضرت آدم تا حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (ص)، اقرار میکنم به امامت علی (ع)، داماد و پسرعموی نبی اکرم و یازده تن از فرزندان پاک ایشان، همچنین شهادت میدهم به روز واپسین، سؤال و جواب قبر، بهشت و جهنم.
خدایا! من معتقدم به همه اصول و فروعی که توسط فرستادهات حضرت محمد بن عبدالله (ص) بر بندگانت نازل فرمودی، لیکن نفس امّارهام اسیر دشمن خود شد و نافرمانیهای بسیار کردم. نتوانستم بندهی خوبی برایت باشم؛ نتوانستم چنان که هدف از آفرینش را دریافته بودم که همان اطاعت و عبادت محض درگاه توست عمل کنم. پس خدایا! بر ما به فضل خود بنگر و به عدالت ما را مؤاخذه مکن.
خدایا! تو از درگاه کرمت نعمتهای فراوانی نصیبم کردی؛ جوانیام را در سایهی رهبری عظیم و عزیزی که از اولیای خاص توست قرار دادی؛ در خانوادهای مسلمان و معتقد به ولایت مولای متقیان و در کشوری که مبنای حکومتش اجرای احکامت است آفریدی. با گروهی از بندگان مخلصت مرا توفیق دوستی عطا کردی و توفیق جهاد در راهت که از بزرگترین توفیقات است نصیبم فرمودی. ولی منِ حقیر، لایق و قادر به شکرگزاری تو نبودم.
خدایا! اعتراف میکنم که بندهای گناهکار و عاصی بودم و جز امید به کرم تو چیزی در دست ندارم.
به دوستانم و شرکتکنندگان در مراسم شهادتم عرض میکنم؛ اعلام کنید کسانی که اعتقاد به ولایت حق ولی فقیه و حقانیت جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و خارجی به ویژه در این دفاع مقدس ندارند و نیز آنان که در برابر جنگ و سرنوشت مسلمین بیتفاوتاند، هرگز رضایت ندارم در تشییع جنازه یا مراسم فاتحه خوانی من شرکت کنند، حتی اگر از نزدیکترین افرادم باشند.
به دوستانم سفارش میکنم هرگز سلاح مبارزه و پیکار با دشمنان اسلام را در هیچ زمان و مکانی بر زمین نگذارید.
به پایگاههای مقاومت بسیج اهمیت دهید و آنها را تقویت کنید. فعالانه خدمت نمایید و انتقادها را با کمال صراحت به صاحبانش بگویید.
همواره مقلدی راستین برای رهبر باشید و بدانید که رهبر فرموده است:
«ما مکلفیم از این جمهوری دفاع کنیم.»
هر کجا به یاد من مجلسی برپا کردید، از دوستان والامقام شهیدم یاد کنید، به ویژه؛ شهیدان جاوید مذکور، عمرانی عزیز، استاد مجید نعیمیپور، استاد علم و عرفان شهید عبدالرضا مریدی، حسین اللهپرست که به حق الله پرست بود شهید حسین باردار، اصغر موسیزاده، عبدالرضا مجیدی، عبدالرسول مصلحی، ضرغام قاسمی، احمد صادقی و مظفر محمودی، یادآور خاطرات قهرمانیهای آنان باشید.
از دوستان عزیزم که در قید حیاتاند، به ویژه شاگردان مکتب صادق (ع)، حلالیت میطلبم و از همه میخواهم برای آمرزشم دعا کنند.
از پدر گرامیام که زحمات بسیاری برایم کشیدهاند، کمال تشکر را دارم و از ایشان نیز حلالیت میطلبم. امیدوارم در مرگم صبوری پیشه کنند و به رضای حق راضی باشند.
از مادر مهربانم که او را بسیار زحمتکش و متقی میدانم نیز طلب حلالیت دارم و از ایشان خواهش میکنم در مرگم کاری نکنند که دل دشمنان دین خدا از زاری او شاد و اولیای خدا دل گرفته شوند. هر مادری در غم فرزند متأثر میشود، لیکن برای رضای حق باید صبوری پیشه کند.
از خواهرانم میخواهم دینیِت خونم باشند. مبادا در جمع، صدای گریه بلند کنند که موجب کاهش اجر و مزدشان شود.
از خداوند تبارک و تعالی برای همه شما صبر و اجر خواستارم.
از برادرانم حلالیت میطلبم و به برادرم اردشیر عرض میکنم؛ تحت هیچ شرایطی کسب علم و تحصیل را رها مکن. ضمناً دوست داشتم برادرم طلبه شود، اما اختیار را به عهدهی خود او میگذارم.
و السلام و العاقبة للمتقین
